من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

چشمه‌ها خشكيده،دنيا ديگه طاقت نداره

۲۹ بازديد

 

چشمه‌ها خشكيده،دنيا ديگه طاقت نداره
حتي كوه هم ديگه داره نم‌نمك كم ميآره

قربون نگاه گرمتون،دلامون يخ زده
آخه روشني نداره ديگه ماه و ستاره

پا به چشم ما بذارين،چشمه ها روون بِشن
تا قدمگاه شما بِشن دلامون دوباره

ما رُ قدر آهو قابل نمي‌دونين آقاجون‌!
آره خُب دلاي ما اسيره،قابل نداره

چِش رو هم نمي ذاريم، پيش جمالتون آقا
حال عاشقي همينِ اگه دنيا بذاره

خوش به حال كسي كه تو حرم عشق شما
سر بذاره به زمين سجده و بر نداره

شما همنشين برده ها و بنده‌ها بودين
به خدا كه بندگي‌تون برا ما افتخاره

دنيا داره جيگر انارا رُ خون مي‌كنه
دست گلچين داره انگوراي سمّي مي‌كاره

دستاي آلوده بالا نمي‌رَن رو به خدا
آقا جون نماز بارون بخونين تا بباره


چي بگم دلم گرفته از همه حلاجيا

۳۱ بازديد

 

چي بگم دلم گرفته از همه حلاجيا

خسته ام حسابي از لفاظيا، وراجيا

منجيا غريبن، اما همه جا گفته مي شه

نقل گل كاشتناي دروغكي ناجيا

غيرت مردا رو اي ول حاجي! خيلي دعواها

«كركري خوندن پرسپوليسياس با تاجيا»

حاجي دس روي دلم نذار كه خونه به خدا

از آتيشي كه سوزوندن بعضي از شاباجيا

اونا نازشون خريدار داره اما هميشه

دل ما چوب مي خوره تو همه ي حراجيا

مثل بچه هاي آدم ما رو آواره مي خوان

از بهشتي كه خدا خواسته برا اخراجيا


سوگوارم چون درختي‌، ريشه‌هاي خويش را

۳۱ بازديد

 

سوگوارم چون درختي‌، ريشه‌هاي خويش را

كز چه كژ برداشتم آن روز پاي خويش را

سرفه كردم‌، كوه لرزيد و امانت باز ماند

جراتي كو تا بلرزانم صداي خويش را

رنج‌ها مي‌بيند از من، هر كه بر گِرد من است

بس كه دارم گردباد آسا هواي خويش را

عرضه كردم از چه رو بر دلّه‌گان كوي عشق

راست همچون استخوان، مهر و وفاي خويش را

من كه پابوس در شاه غريبانم چرا

در غريبي‌ها بجويم آشناي خويش را

در حريم امن عترت، احترامي داشتم

در به در كردم دل بي‌ماجراي خويش را

من كه مدحت‌گوي اصحاب كِسايم در سخن

از چه بر هر ناكس افكندم رداي خويش را

بر ني تن ماندم و پوسيدم و مختار‌وار

با سر ني وانهادم مقتداي خويش را

دلو‌گون افكندمت در چاه هر چشم سفيد

چشم من آوخ! ندانستم بهاي خويش را

چشم من آوخ! ندانستم كه يوسف خود منم

باختم يك‌سر همه سرمايه‌هاي خويش را


قبر

۳۱ بازديد

 

قبر من كدام تويي؟ قبرها سلام! سلام!

كي به گريه مي شوي اي، طنز ناتمام تمام؟


راستي كه غربت من، از خودم بزرگ تري!

من چقدر شكل توام! من، تو، هان! كدام كدام؟


خودكشي است هر نفسي، بس كه شوكران غم است

هر چه مي كنم نفسم، دم به دم، حرام ،حرام!


تو چقدر روشن و من، سردچار حيرت خويش

آفتابي تو شدم، صبر كن برام، برآم!


بي نهايت آينه ام، پيش روي آينه گي ت

قبر من ببين كه چقدر، بين قبرهام رهام!


من جواب پرسش تو، لقمه دهان توام

من دليل تازه كه هست، پشت هر كلام كلام


مرا پيدا كنيد

۳۲ بازديد

 

گم شدم در اين شب سنگي مرا پيدا كنيد

از خيابان هاي دلتنگي مرا پيدا كنيد


مثل دريا تشنه طعم هزاران بوسه ام

آه ماهيها به هر رنگي مرا پيدا كنيد

 

زخمي ام از چشمهاي نازنين، شمشيرها

در هياهوي چنين جنگي مرا پيدا كنيد


مثل ريگي زير پاي آبشار صخره ها

از هجوم اين همه لنگي مرا پيدا كنيد


دل قناري زيست اما در لك آواز مرد

خاك شد با سوت آهنگي مرا پيدا كنيد


به شهيد مجيد شهرياري

۳۲ بازديد

 

تو را به خاطر دانستن، تو را به خاطر ما كشتند

تو را گروه خدانشناس، به قصد جان خدا كشتند

تو ذهن روشن ما بودي، پر از تلالوء آينده

براي آنكه نينديشي، جنود جهل تو را كشتند

تو ذهن مردم ما، آري، تو جان مردم ما بودي

به كشتنت نه تو را، ما را، يكي يكي همه جا كشتند

جهان سكوت غم انگيزي است، نه يك دقيقه كه صدها قرن

جهان كه عربده جويانش تو را به جرم صدا كشتند.

تو جوهر قلمي بودي كه خونبهاي شهيدان بود.

به كشتن تو شهيدان را دوباره حرمله ها كشتند.

ولي هميشه خدا هست و هميشه اهل خدا هستند

هميشه اهل وفا هستند،...چقدر كرببلا كشتند!


به شهيد احمدي روشن

۳۲ بازديد

 

اگر چه غرقه در خون شد تن تو

نخواهد رست هرگز دشمن تو

تو افتادي به خاك اما دل ما

پر است از آفتاب روشن تو

به يمن خون تو جوشيده هر سو

هزاران گل به باغ ميهن تو

تو فهميدي حسيني زيستن را

جهان وا مانده در فهميدن تو

مبارك باد مي گويد به هستي

شهيدي تازه در پيراهن تو


آهسته چون نسيم، تو با دست‌هاي سرد

۳۲ بازديد

 

آهسته چون نسيم، تو با دست‌هاي سرد

هر روز رُفته‌اي زِ رخ خوابگاه گرد

خو كرده با حضور تو يخچال، اجاق‌گاز

دلگرم با وجود تو انگار گرم و سرد

جارو به خنده مي‌زني، از راه مي‌رسي

پاكيزه مي‌شود دل من از هزار درد

اين خنده رضايت تو پادشاهي است

فرعون با تمام بساطش چه كار كرد؟

مُلكي جز اين به جان نگين‌‌ات نبوده است

از روز برقراري اين سقف لاجورد

من شاعرم ولي تو خداي تغزلي

از هيچ غُصه خسته نباشي بزرگ‌مرد!


در صدايت بهترين آهنگ ها را جمع كن

۳۱ بازديد

 

در صدايت بهترين آهنگ ها را جمع كن
نغمه تنهايي دلتنگ ها را جمع كن

خسته ام از جلوه هاي رنگ رنگ روزگار
نازنين! جارو بياور، رنگ ها را جمع كن

رودم، آري مي روم، اما تو محض عاشقي
از مسيلم بغض ها و سنگ ها را جمع كن

با تو اقيانوسي آرامم، فقط از ساحلم
دانه دانه لاشه خرچنگ ها را جمع كن


يله كن باز نظر را كه غزالي بزند

۳۲ بازديد

 

يله كن باز نظر را كه غزالي بزند

دلي از عاشق در حال زوالي بزند

مي‌زند تن به قفس، كفتر دل تا بپرد

دور گلدستة قدت پر و بالي بزند

با نگاه تو دل سوخته، ماهي شده تا

غوطه در صحن چنين آب زلالي بزند

چون شود روي تو بر ديدة مخمور حرام

بي‌مرام است اگر لب به حلالي بزند

دل آهوي مرا عاقبت آزاد كند

چه كند؟ خوش تر از اين قصه مثالي بزند