دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۳ ۳۳ بازديد
آهسته چون نسيم، تو با دستهاي سرد
هر روز رُفتهاي زِ رخ خوابگاه گرد
خو كرده با حضور تو يخچال، اجاقگاز
دلگرم با وجود تو انگار گرم و سرد
جارو به خنده ميزني، از راه ميرسي
پاكيزه ميشود دل من از هزار درد
اين خنده رضايت تو پادشاهي است
فرعون با تمام بساطش چه كار كرد؟
مُلكي جز اين به جان نگينات نبوده است
از روز برقراري اين سقف لاجورد
من شاعرم ولي تو خداي تغزلي
از هيچ غُصه خسته نباشي بزرگمرد!