من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعري از مصطفي كارگر به مناسبت پايان سال

۲۹ بازديد

امسال هم بدون تو مولا تمام شد                        شادي براي اهل تماشا تمام شد

 تنهاكنار سفره تحويل تا به كي؟                         صبر و قرار و حوصله ما تمام شد

 آهسته در تلاطم دنيا قدم بزن                          در انتظار، طاقت دنيا تمام شد

      برگرد با طراوت لبخندهاي شوق                         شور و نشاط در همه دلها تمام شد

      برگردپا به پاي بهار يتيم‌ها                           سهم بهار از گل زيبا تمام شد

مجنون به ياد حضرت ليلا نفس كشيد                       تالحظه‌اي كه در دل صحرا تمام شد

               هستم به روز وعده خوبان اميدوار                       روزي كه «كاش» و «شايد» و «اما» تمام شد

سال جديد مي‌رسد آقا تو هم بيا                         تاگفت‌وگو كنيم: تمنا تمام شد

        سال جديد كاش بگوييم با همه                          سال ظهور يوسف زهرا شروع شد


اشعار نوروزي + صوت

۳۲ بازديد

نوروز ۱۳۹۱ مبارك

اشعار نوروزي

به مناسبت سال ۱۳۹۱ هجري شمسي اشعاري از شاعران معاصر و كهن رو كه در مورد عيد نوروز مي باشد براي شما قرار داده ايم. اميدواريم لذت ببريد.

سعدي

بهار آمد و شمشادها جوان شده اند
پرندگان مهاجر ترانه خوان شده اند

دوباره پنجره ها بال عشق وا كردند
دوباره آينه ها با تو مهربان شده اند

شكوفه هاي جوان روي شاخه هاي كهن
دوباره چتر گشودند و سايه بان شده اند

بهار آمد و آلاله هاي روشن دشت
چراغ خلوت شب هاي عاشقان شده اند

شكوفه هاي غزلخوان دوباره مي خندند
كه ميزبان قدم هاي ارغوان شده اند

******

بامدادن كه تفاوت نكند ليل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاي بهار

صوفي ، از صومعه گو خيمه بزن بر گلزار
كه نه وقت است كه در خانه بخُفتي بيكار

بلبلان، وقت گل آمد كه بنالند از شوق
نه كم از بلبل مستي تو ، بنال اي هشيار

آفرينش همه تنبيه خداوند دل است
دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار

كوه و دريا و درختان همه در تسبيح اند
نه همه مستمعي فهم كنند اين اسرار

******

علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشكر سرما ز سر ما برخاست

بر عروسان چمن بست صبا هر گهري
كه به غواصي ابر از دل دريا برخاست

تا ربايد كله قاقم برف از سر كوه
يزك تابش خورشيد به يغما برخاست

طبق باغ پر از نقل و رياحين كردند
شكرآن را كه زمين از تب سرما برخاست

اين چه بوييست كه از ساحت خلخ بدميد؟
وين چه باديست كه از جانب يغما برخاست؟

چه هواييست كه خلدش به تحسر بنشست؟
چه زمينيست كه چرخش به تولا برخاست

طارم اخضر از عكس چمن حمرا گشت
بس كه از طرف چمن لل لا لا برخاست

موسم نغمه‌ي چنگست كه در بزم صبوح
بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست

 

حافظ

نوبهار است در آن كوش كه خوشدل باشي
كه بسي گل بدمد باز و تو در گل باشي

من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش
كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي

چنگ در پرده همين مي‌دهدت پند ولي
وعظت آن گاه كند سود كه قابل باشي

در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است
حيف باشد كه ز كار همه غافل باشي

نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف
گر شب و روز در اين قصه مشكل باشي

گر چه راهيست پر از بيم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشي

 

مولانا

عالم شكرستان شد
تاباد چنين بادا

شب رفت صبوح آمد
غم رفت فتوح آمد

خورشيد درخشان شد
تاباد چنين بادا

عيد آمد وعيد آمد
ياري كه رميد آمد

عيدانه فراوان شد
تا باد چنين بادا

******

عيد آمد و خوش آمد دلدار دلكش آمد
هر مرده‌اي ز گوري برجست و پيشش آمد

دل را زبان ببايد تا جان به چنگش آرد
جان پاكشان بيايد كان يار سركش آمد

جان غرق شهد و شكر از منبع نباتش
مه در ميان خرمن زان ترك مه وش آمد

خاك از فروغ نفخش قبله فرشته آمد
كب از جوار آتش همطبع آتش آمد

جان و دل فرشته جفت هواي حق شد
گردون فرشتگان را زان روي مفرش آمد

******

آب زنيد راه را هين كه نگار مي‌رسد
مژده دهيد باغ را بوي بهار مي‌رسد

رونق باغ مي‌رسد چشم و چراغ مي‌رسد
غم به كناره مي‌رود مه به كنار مي‌رسد

باغ سلام مي‌كند سرو قيام مي‌كند
سبزه پياده مي‌رود غنچه سوار مي‌رسد

چون برسي به كوي ما خامشي است خوي ما
زان كه ز گفت و گوي ما گرد و غبار مي‌رسد

******

بهار آمد و شمشاد ها جوان شده اند
پرنده هاي مهاجر ترانه خوان شده اند

دوباره پنجره ها بال عشق وا كردن
دوباره آينه ها با تو مهربان شده اند

شكوفه هاي معطر دوباره ميخندند
بهار آمد بهار آمد بهار مشكبار آمد

نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد

خرامان ساقي مه رو به ايثار عقار آمد
صفا آمد، صفا آمد كه سنگ و ريگ روشن شد

شفا آمد شفا آمد شفاي هر نزار آمد
حبيب آمد حبيب آمد به دلداري مشتاقان

طبيب آمد طبيب آمد طبيب هوشيار آمد
سماع آمد سماع آمد سماع بي صداع آمد

وصال آمد وصال آمد وصال پايدار آمد
ربيع آمد ربيع آمد ربيع بس بديع آمد

******

خـوان اي بلـبل خوش خوان كه باز از نو بهار آمد
نسيــم رفته زين گلشـن به رخش گــل سوار آمد

گذشت آن حسرت پائــــيز ، بهار آمد فرحت انگيز
زغــم شد ساغـرم لبريز، بهار خـوشگوار آمد

بخـوان مرغ هـــــزارآوا ، كنون آهنــگ دلشادي
كه رنگين شد چمن از گل ، درخت اكنون به بار آمد

بهر سو جلوهً رنگ است ، سرور عشق و آهنگ است
طبيـعت مست اورنگ است ، بهاران هم خمار آمد

بهاران جلوه ها دارد ، مگر سير و صـفا دارد؟
چه رازي در قــفا دارد ، كه باز از نو چو پار آمد

زدشت و دامـن صحرا ، زشــور و نالهً دري
به گوش آيد همــين آوا ، بهـــار آمد بهار آمد

عيد آمد و عيد آمد وان بخت سعيد آمد
برگير و دهل مي‌زن كان ماه پديد آمد

عيد آمد اي مجنون غلغل شنو از گردون
كان معتمد سدره از عرش مجيد آمد

عيد آمد ره جويان رقصان و غزل گويان
كان قيصر مه رويان زان قصر مشيد آمد

صد معدن دانايي مجنون شد و سودايي
كان خوبي و زيبايي بي‌مثل و نديد آمد

زان قدرت پيوستش داوود نبي مستش
تا موم كند دستش گر سنگ و حديد آمد

عيد آمد و ما بي‌او عيديم بيا تا ما
بر عيد زنيم اين دم كان خوان و ثريد آمد

زو زهر شكر گردد زو ابر قمر گردد
زو تازه و تر گردد هر جا كه قديد آمد

برخيز به ميدان رو در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو كز راه بعيد آمد

 

عطار 

اي بلبل خوشنوا فغان كن
عيد است نواي عاشقان كن

چون سبزه ز خاك سر برآورد
ترك دل و برگ بوستان كن

بالشت ز سنبل و سمن ساز
وز برگ بنفشه سايبان كن

چون لاله ز سر كله بينداز
سرخوش شو و دست در ميان كن

بردار سفينه‌ي غزل را
وز هر ورقي گلي نشان كن

صد گوهر معني ار تواني
در گوش حريف نكته‌دان كن

وان دم كه رسي به شعر عطار
در مجلس عاشقان روان كن

ما صوفي صفه‌ي صفاييم
بي خود ز خوديم و از خداييم

 

عنصري

بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد

ز سوسن بشنو اي ريحان كه سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر كه پرنقش و نگار آمد

گل از نسرين همي‌پرسد كه چون بودي در اين غربت
همي‌گويد خوشم زيرا خوشي‌ها زان ديار آمد

سمن با سرو مي‌گويد كه مستانه همي‌رقصي
به گوشش سرو مي‌گويد كه يار بردبار آمد

بنفشه پيش نيلوفر درآمد كه مبارك باد
كه زردي رفت و خشكي رفت و عمر پايدار آمد

همي‌زد چشمك آن نرگس به سوي گل كه خنداني
بدو گفتا كه خندانم كه يار اندر كنار آمد

صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
كه هر برگي به ره بري چو تيغ آبدار آمد

******

باد نوروزي همي در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختي لعبتي ديگر شود

باغ همچون كلبه بزاز پرديبا شود
راغ همچون طبله عطار پرعنبر شود

روي بند هر زميني حله چيني شود
گوشوار هر درختي رشته گوهر شود

چون حجابي لعبتان خورشيد را بيني به ناز
گه برون آيد زميغ و گه به ميغ اندر شود

افسر سيمين فرو گيرد زسر كوه بلند
بازمينا چشم و زيبا روي و مشكين سر شود

 

منوچهري

نوروز درآمد اي منوچهري
با لالهء لعل و با گل خمري

مرغان زبان گرفته را يكسر
بگشاده زبان رومي و عبري

يك مرغ سرود پارسي گويد
يك مرغ سرود ماورالنهري

در زمجره شد چو مطربان، بلبل
در زمزمه شد چو موبدان، قمري

ماند ورشان به مقري كوفي
ماند ورشان به مقري بصري

در دامن كوه، كبك شبگيران
در رفت به هم به رقص با كدري

بر پر الفي كشيد و نتوانست
خميده كشيد الف ز بي‌صبري

بر پربكشيد هفت الف يا نه
از بي‌قلمي و يا ز بي‌حبري

 

خواجوي كرماني

اين بوي بهاراست كه از صحن چمن خاست
يا نكهت مشك است كز آهوي ختن خاست

انفاس بهشت است كه آيد به مشامم
يا بوي اويس است كه از سوي قرن خاست

اين سرو كدام است كه در باغ روان شد
وين مرغ چه نام است كه از طرف چمن خاست

بشنو سخني راست كه امروز در آفاق
هر فتنه كه هست از قد آن سيم بدن خاست

سوداي دل سوخته لاله سيراب
در فصل بهار از دم مشكين سمن خاست

تا چين سر زلف بتان شد وطن دل
عزم سفرش از گذر حب وطن خاست

آن فتنه كه چون آهوي وحشي رمد از من
گويي ز پي صيد دل خسته من خاست

هر چند كه در شهر دل تنگ فراخ است
دل تنگي ام از دوري آن تنگ دهن خاست

عهدي است كه آشفتگي خاطر خواجو
از زلف سراسيمه آن عهدشكن خاست

 

صائب تبريزي

طوفان گل و جوش بهار است ببينيد
اكنون كه جهان برسركار است ببينيد

اين آينه هايي كه نظر خيره نمايند
در دست كدام آينه دار است ببينيد

 

خيام

بر چهره ي گل نسيم نوروز خوش است
بر طرف چمن روي دل افروز خوش است

از دي كه گذشت هر چه بگويي خوش نيست
خوش باش ومگو ز دي كه امروزخوش است

 

ملك الشعراي بهار

هنگام فرودين كه رساند ز ما درود؟
بر مرغزار ديلم و طرف سپيدرود

كز سبزه و بنفشه و گلهاي رنگ رنگ
گويي بهشت آمده از آسمان فرود

دريا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل كبود و كوه كبود و افق كبود

جاي دگر بنفشه يكي دسته بدروند
وين جايگه بنفشه به خرمن توان درود

 

رهي معيري

نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض يار
اي گل تازه، مبارك به تو اين تازه بهار

با نگاري چو گل تازه، روان شو به چمن
كه چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار

لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
كز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار

زلف سنبل، شده از باد بهاري درهم
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بيدار

 

امام خميني (ره) 

باد نوروز وزيـــده است به كوه و صحرا
جامه عيـــد بپـــوشنـــد، چه شاه و چه گدا

بلبل باغ جنان را نبـــود راه به دوست
نازم آن مطـــرب مجلـــس كـــه بود قبله نما

صوفى و عارف ازين باديه دور افتـادند
جــام مى گير ز مطــرب، كه رَوى سوى صفا

همه در عيد به صحرا و گلستان بروند
من ســرمست، ز ميخـــانه كنـــم رو به خدا

عيد نوروز مبارك به غنــــى و درويش
يــــــار دلـــــدار، ز بتخـــانــــه درى را بـــگشا

گر مرا ره به در پير خــــــرابات دهى
بــه سر و جان به سويش راه نوردم نه به پا

سالها در صف اربــــــاب عمائم بودم
تـــا بـــه دلـــدار رسيدم نـــكنم بـــــاز خــطا

 

لطفعلي صورتگر

هر باغبان كه گل به سوي برزن آورد
شيراز را دوباره به ياد من آورد

آن‌جا كه گر به شاخ گلي آرزوت هست
گل‌چين به پيشگاه تو يك خرمن آورد

نازم هواي فارس كه از اعتدال آن
با دام‌بن شكوفه مه بهمن آورد

نوروز‌ماه، فاخته و عندليب را
در بوستان، نواگر و بربط‌زن آورد

ابر هزارپاره بگيرد ستيغ كوه
چون لشكري كه رو به سوي دشمن آورد

من در كنار باغ كنم ساعتي درنگ
تا دل‌نواز من خبر از گلشن آورد

آيد دوان دوان و نهد بركنار من
آن نرگس و بنفشه كه در دامن آورد

 

فريدون مشيري

                                                                            خوش به حال روزگار
                                                                            خوش به حال چشمه ها و دشت ها
                                                                            خوش به حال دانه ها و سبزه ها
                                                                            خوش به حال غنچه هاي نيمه باز

اشعار صوتي

در اين پست براي شما عزيزان اشعار صوتي نوروزي رو بصورت صوتي قرار داده ايم تا هم بتوانيد بصورت آنلاين گوش دهيد و هم دانلود كنيد. اشعار از شهريار ، حافظ و امام خميني (ره) مي باشد.

حافظ

دانلود فايل صوتي شعر ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي ( ۲۲۳ كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۴۶ )

 

دانلود فايل صوتي شعر عيد است و آخر گل و ياران در انتظار ( 234 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۵۲ )

 

دانلود فايل صوتي شعر رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد ( 240 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۵۴ )

 

دانلود فايل صوتي شعر جهان بر ابروي عيد از هلال وسمه كشيد ( 212 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۴۱ )

 

دانلود فايل صوتي شعر خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست ( ۲۲۰ كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۴۵ )

 

دانلود فايل صوتي شعر روزه يك سو شد و عيد آمد و دل ها برخاست ( 184 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۲۷ )

 

شهريار

دانلود فايل صوتي شعر شب عيد ( ۸۳۲ كيلوبايت ) ( مدت زمان ۳:۳۲ )

 

 دانلود فايل صوتي شعر آمد بهار ( 742 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۳:۰۹ )

 

دانلود فايل صوتي شعر گل و سبزه و صحرا ( 485 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۲:۰۳ )

 

دانلود فايل صوتي شعر عمر بگذشت ( 715 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۳:۰۲ )

 

امام خميني (ره)

دانلود فايل صوتي شعر باد نوروز ( 1.01 مگابايت ) ( مدت زمان ۲:۱۲ )

 

دانلود فايل صوتي شعر قبله عاشق ( 502 كيلوبايت ) ( مدت زمان ۱:۰۴ )

 

دانلود فايل صوتي شعر باغبان عشق ( 535 كيلوبايت ) ( مدت زمان 1:08 )

 

دانلود فايل صوتي شعر نسيم قدس ( 502 كيلوبايت ) ( مدت زمان 1:04 )


داستان

۳۰ بازديد
  داستان هاي جلال آل احمد داستان هاي صادق هدايت

نقاشي

۲۸ بازديد
نقاشي هاي مرتضي كاتوزيان نقاشي هاي شهراد ملك فاضلي نقاشي هاي مهرداد جمشيدي نقاشي هاي ايمان ملكي

موضوعات گوناگون

۲۹ بازديد

تقويم تاريخ

قرآن صوتي آنلاين

ويژه نامه هاي وبلاگ

دانلود رمان و داستان

روزنامه ها و تقويم تاريخ 27/12/1390

۳۱ بازديد

روزنامه

براي مشاهده روزنامه ها و تقويم تاريخ ۲۷/۱۲/۱۳۹۰ كليك كنيد


عيد نوروز در شعر شاعران پارسي گو (2)

۳۳ بازديد

  عيد

همانطور كه قبلا گفته شد، عيد نوروز، نماد نو شدن در طبيعت ، زندگي و روزگار قلمداد مي شود ، وانسانها سعي مي كنند، در جشن بهاران و ميلاد طبيعت، بازنگري وبازسازي دركارهاي خود نيز نگاهي از سر تعقل انديشه بر افكار، اقوال، احوال، اعمال خود داشته باشند، واين روش و سنت حسنه بسيار مطلوبي است، كه در يكسال تقويمي براي رسيدگي به امور معوقه نيز توجه داشته باشيم ،در فرهنگ اسلامي و آيين و رسوم ايرانيان مسلمان درآخر سال امور رسيدگي خانه تكاني مسكوني خود ،يكي دو هفته ادامه دارد ، و همه چيز ها از قبيل: فرش ، قالي، در، و پنجره ، شيشه ، ديوار، پرده شسته مي شود، و همه محل زندگي تميز و نظيف مي شود، و براي حلول سال نو مهيا مي شود، و سپس به خريد عيد مشغول مي گردند ، و براي فرزندان ،خردسال و بچه ها لباس عيد، كفش وكيف وغيره خريداري مي نمايند، طبيعي كه دنياي كودكان با دنياي بزرگان بسيار متفاوت است، بزرگان خانه نيز سعي مي كنند، پس از مراحل خانه تكاني و خريد عيد و آمادگي براي سال نو در تهيه هفت سين نوروزي مشغول شوند، و در آخرين غروب پنچ شنبه و يا جمعه سال به زيارت اهل قبور خود ،و امازادگان و ديدار مزار شهدا مي روند ، چون مي دانند، اين آرامش و اين امنيت خاطر به بركت شهدايي بوده كه از جان ومال جانفشاني نمودند ،تا كشور اسلامي در امن وامان وايمن باقي باشد، ومردم نيز وفادار با آنان هستند، و به زيارت تربت شريف شهدا مي روند ،و درايام پاياني سال براي سال نو از درگاه خداوند متعال رحمت ، مغفرت ،بخشش ،عزت ، سلامت و عافيت براي همگان مي طلبند، و براي اهل قبور و همه اهل زمين از خدا طلب عافيت ورحمت وغفران مسئلت مي نمايند ،و در دقايق تحويل سال پس اينكه سفره تزيين شده، هفت سين كه برخي عادت دارند در روي زمين وفرش سفره هفت سين خودرا پهن كنند، وبرخي نيز در ميز نهار خوري ويا ميزي ديگر به نحوه زيبا و آراسته به سبك وسيلقه خود چيدمان كنند، و در سفره هفت سين نوروزي كه نماد زندگي و حيات و نو شدن طبيعت است ، كلام الله مجيد، آيينه ،شمع وشمعداني ، شاخه هاي گل ميخك ، رز، سنبل ،سينه ريز ، وهفت سين مشهور از قبيل: سير، سمنو، سركه، سيب، سماق، سنجد، سبزه وتنگ بلور با ماهي قرمز با عطر عود خوشبو به نحوه بسيار زيبايي تزيين مي كنند و هنگام تحويل سال همگي با تلاوت وترتيل قرآن كريم با خداي بزرگ نجوا مي كنند، واز خدا به پاس نعمت هاي بيكرانش سپاسگزاري و استمرار نعمت هاي الهي را طلب نموده، واهالي خانه به خواندن آيات كريمه قران همانند سوره مباركه حمد ،قل هو الله احد ، قدر ، ياسين ،نصر ، واقعه ، كوثر و يا ايه الكرسي مشغول مي شوند، و تا تحويل سال دعاي مشهور :

خوانده مي شود، و بزرگان خانواده بنا به رسم ياد بود ، و بركت ، اسكناس هاي نو به كوچكتر را مي دهند ،وبا نقل ،شيريني ، چاي ، آجيل ، سوهان عسلي ، باقلوا ، گز به استقبال سال نو رفته، ودر همان لحظه با پدر ومادر پدر بزرگ ها ومادر برزگ ها ،خويشان ،اقوام، همسايگان، همكاران، دوستان ، قوم ،قبيله ،عشيره وهمه اناني كه مي شناسند،از طريق تلفن وپيامك تحويل وحلول سال نورا بشارت مي دهند، و بعد نيز سعي مي كنند، كه به ديدار حضوري و دست بوسي بزرگان فاميل كه الحق ميراث فرهنگي وسرمايه معنوي هستند، مشرف شده ، وبا آنان ديد وبازديد و صله رحم داشته باشند، كه اين سفارش نبي اكرم اسلام (ص) است، كه صله رحم از خويشان عمر را طولاني مي كند ، الحق اين جشن نوروزي كه جشن زيبايي وجشن عاطفه ها و ميلاد طبيعت است ، و در انان اهالي خانواده با شادي وسرور گردهم جمع مي شوند، و پيام تبريك و شادي و بشارت مي دهند، چه زيباست ،چرا كه خداوند زيباست ،و همه زيبايي را دوست مي دارد ، كه مردم نيز همكديگر را ياد كنند، و احترام بگذرانند، و قدر رفاقت ها و دوستي هارا بدانند ،شادي هاي خودرا نثار نمايند ، وعطر خوش مهر ،مهرباني، عطوفت ، دوستي، مودت، خوش خلقي ،خوش رفتاري ، انسان دوستي و انسانيت را در فصاي شهر وديار خود پراكنده نمايند، و كلام گرم گفتن ،با ديده تحسين نگريستن را به يكديگر اهدا نمايند، الحق نوروز و ميلاد بهاران كه در آن شادي زينت بخش دلها مردم باشد، بسيار قابل تقدير و تحسين است، و بسياري از مردم نيز سعي مي كنند، در اولين نماز جماعت سال نو نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا را در مسجد محله خودشان شركت كنند، الحق مساجد شهر نيز در ايام نوروزي غرق نور ، نورانيت معنوي و بركت است،همه جا آراسته و بوي تازگي مي دهد و محراب مساجد نيز آيات مباركه كلام خدا به خط زيباي نستعليق و ثلث در كاشيكاري آبي و سفيد محراب مساجد مي درخشد ، و با روشنايي چلچلراغ هاي زرد و مهتابي لامپ هاي كم مصرف شمعي مساجد را منور و ،باسيماي مومنان در نوران باران مي شود و اصحاب مسجد با خدا تجديد عهد وپيمان مي بندند، كه خداي روزي معنوي ما كن كه موفق شويم، به يادت بيشتر باشيم، وترا آنچه كه شايستگي آن را داري پرسش و عبادت كنيم ، گرچه خداوند بي نياز مخلوقات خويش است ، و رضايت وقرب به خداوند در حقيقت رسيدگي به عائله خداوندي تلقي مي شود، بديداري هم رفتن و غبار غمي پاك نمودن، ودلي راشاد نمودن، و به سراغ يكديگر رفتن، وياد نمودن از مردم روزگار است كه زيباست كه الحق هم زيباست،

شاعران پارسي گو نيز در جشن بهاران وميلاد زمين بسيار مسرور مي شدند، و بيشتر شاعران بهاريه هاي بس زيبا دارند، كه نشان از شكفتن شكوفه ها و پر آب شدن جوبيار ها و نشان از ذوب شدن غم ، اندوه ، كينه ،نقاق ، وآمدن نشاط ، سرزندگي شادابي ،طراوت وسلامت حكايت دارد، در اين هنگام بهار به ديدار شعر شاعران مي رويم، وميلاد شعر ميلاد بهار ميلاد انسانيت را جشن مي گيريم،

آب زنيد راه را هين كه نگار مي‌رسد
مژده دهيد باغ را بوي بهار مي‌رسد...

رونق باغ مي‌رسد چشم و چراغ مي‌رسد
غم به كناره مي‌رود مه به كنار مي‌رسد...

باغ سلام مي‌كند سرو قيام مي‌كند
سبزه پياده مي‌رود غنچه سوار مي‌رسد....

چون برسي به كوي ما خامشي است خوي ما
زان كه ز گفت و گوي ما گرد و غبار مي‌رسد
(مولانا)

خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه هاي نيمه باز
(فريدون مشيري)

طوفان گل و جوش بهار است ببينيد
اكنون كه جهان برسركار است ببينيد

اين آينه هايي كه نظر خيره نمايند
در دست كدام آينه دار است ببينيد
(صائب تبريزي)

بهار آمد و شمشاد ها جوان شده اند
پرنده هاي مهاجر ترانه خوان شده اند

دوباره پنجره ها بال عشق وا كردن
دوباره آينه ها با تو مهربان شده اند

شكوفه هاي معطر دوباره ميخندند
بهار آمد بهار آمد بهار مشكبار آمد

نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد

خرامان ساقي مه رو به ايثار عقار آمد
صفا آمد، صفا آمد كه سنگ و ريگ روشن شد

شفا آمد شفا آمد شفاي هر نزار آمد
حبيب آمد حبيب آمد به دلداري مشتاقان

طبيب آمد طبيب آمد طبيب هوشيار آمد
سماع آمد سماع آمد سماع بي صداع آمد

وصال آمد وصال آمد وصال پايدار آمد
ربيع آمد ربيع آمد ربيع بس بديع آمد
(مولانا)

نوبهار است در آن كوش كه خوشدل باشي
كه بسي گل بدمد باز و تو در گل باشي

من نگويم كه كنون با كه نشين و چه بنوش
كه تو خود داني اگر زيرك و عاقل باشي

چنگ در پرده همين مي‌دهدت پند ولي
وعظت آن گاه كند سود كه قابل باشي

در چمن هر ورقي دفتر حالي دگر است
حيف باشد كه ز كار همه غافل باشي

نقد عمرت ببرد غصه دنيا به گزاف
گر شب و روز در اين قصه مشكل باشي

گر چه راهيست پر از بيم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي

حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صيد آن شاهد مطبوع شمايل باشي
(حافظ)

نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض يار
اي گل تازه، مبارك به تو اين تازه بهار

با نگاري چو گل تازه، روان شو به چمن
كه چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار

لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
كز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار

زلف سنبل، شده از باد بهاري درهم
چشم نرگس، شده از خواب زمستان بيدار
( رهي معيري)

خــــوان اي بلــبل خوش خوان كه باز از نو بهار آمد
نسيـــــم رفته زين گلشــــــن به رخش گــــل سوار آمد

گذشت آن حسرت پائــــــــــيز ، بهار آمد فرحت انگيز
زغـــــــم شد ساغــــــرم لبريز، بهار خـــوشگوار آمد

بخــــــوان مرغ هـــــزارآوا ، كنون آهنـــــگ دلشادي
كه رنگين شد چمن از گل ، درخــت اكنون به بار آمد

بهر سو جلوهً رنگ است ، سرور عشق و آهنگ است
طبيــــــعت مست اورنگ است ، بهاران هم خمار آمد

بهاران جلوه ها دارد ، مگر سير و صـــــــــــفا دارد؟
چه رازي در قـــــــفا دارد ، كه باز از نو چو پار آمد

زدشـــــت و دامـــــن صحرا ، زشــــــور و نالهً دري
به گــــــوش آيد همـــــين آوا ، بهـــــــار آمد بهار آمد

عيد آمد و عيد آمد وان بخت سعيد آمد
برگير و دهل مي‌زن كان ماه پديد آمد

عيد آمد اي مجنون غلغل شنو از گردون
كان معتمد سدره از عرش مجيد آمد

عيد آمد ره جويان رقصان و غزل گويان
كان قيصر مه رويان زان قصر مشيد آمد

صد معدن دانايي مجنون شد و سودايي
كان خوبي و زيبايي بي‌مثل و نديد آمد

زان قدرت پيوستش داوود نبي مستش
تا موم كند دستش گر سنگ و حديد آمد

عيد آمد و ما بي‌او عيديم بيا تا ما
بر عيد زنيم اين دم كان خوان و ثريد آمد

زو زهر شكر گردد زو ابر قمر گردد
زو تازه و تر گردد هر جا كه قديد آمد

برخيز به ميدان رو در حلقه رندان رو
رو جانب مهمان رو كز راه بعيد آمد
(مولانا)

بر چهره ي گل نسيم نوروز خوش است
بر طرف چمن روي دل افروز خوش است

از دي كه گذشت هر چه بگويي خوش نيست
خوش باش ومگو ز دي كه امروزخوش است
(خيام)

اين بوي بهاراست كه از صحن چمن خاست
يا نكهت مشك است كز آهوي ختن خاست

انفاس بهشت است كه آيد به مشامم
يا بوي اويس است كه از سوي قرن خاست

اين سرو كدام است كه در باغ روان شد
وين مرغ چه نام است كه از طرف چمن خاست

بشنو سخني راست كه امروز در آفاق
هر فتنه كه هست از قد آن سيم بدن خاست

سوداي دل سوخته لاله سيراب
در فصل بهار از دم مشكين سمن خاست

تا چين سر زلف بتان شد وطن دل
عزم سفرش از گذر حب وطن خاست

آن فتنه كه چون آهوي وحشي رمد از من
گويي ز پي صيد دل خسته من خاست

هر چند كه در شهر دل تنگ فراخ است
دل تنگي ام از دوري آن تنگ دهن خاست

عهدي است كه آشفتگي خاطر خواجو
از زلف سراسيمه آن عهدشكن خاست
(خواجوي كرماني)

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار مولانا كليك كنيد

براي مشاهده اشعار صائب تبريزي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار حافظ كليك كنيد

براي مشاهده اشعار رهي معيري كليك كنيد

براي مشاهده اشعار خيام كليك كنيد


عيد نوروز در شعر شاعران پارسي گو (1)

۲۹ بازديد

  عيد نوروز

صداي پاي بهار در پشت دروازهاي شهر رسيده ، بعد از تقربيا يكسال از رفتن بهار، خرمي، نشاط طبيعت و استقرار سوز ،سرماي جان سوز وغارت گلستان ،بستان و زردي و برگ ريزان درختان در دوفصل سرما پاييز و زمستان سرانجام انتظار به سر آمده ، وباز بهاري خرم وعطر آگين ودلنشين با ترنم ، طراوت فرارسيده و بزودي شاهد صداي دسته جمعي چلچله پرندگان، پرستوهاي مهاجر بهاري ، و باز شدن انواع گلهاي خوشرنگ وخوشبو همانند : بنفشه ، مريم،اطلسي، شب بو ، ياس ،پادمچال ، سنبل ، حسن يوسف ،نرگس شيراز هستيم ،اين زبياترين فصل سال كه در آن مقارن، ميلاد زمين و ميلاد آب است ،وطبيعت لباس كهنه ومندرس خودرا بعداز گذشت ايام سخت وطاقت فرساي زمستان خارج نموده، ولباس نو بهاري، در رنگهاي الوان و مختلف به تن طبيعت مي نمايد ، نه تنها طبيعت حال وهواي تازه بخود مي گيرد، و شور وشوق زندگي در رگ هاي خفته زمين دميده مي شود، و جشن بهاران گرفته مي شود .

مردم نيز از قديم الايام در جنب و جوش عيد ونوروز و مراسم خاص هفت سين فرخوان مي شوند ، الحق شاهكار طبيعت آماده جشن سرزندگي و نشاط وخرمي مي گردد، در اين ايام و در روز هاي واپسين سال مانده ، اكثر مردم در حال خريد عيد نوروزي هستند ،شيريني هاي نوروزي و آجيل وسمنو هاي خوشرنگ وخوش طعم كه در هيچ كجا جهان مثل ومانند انرا كمتر يافت مي شود ، بوي شيريني تازه مخصوص ، عيد نوروز از چند كيلومتر به مشام مي رسد، بخضوص شيريني آرد نخودچي كه تصور مي شود ، قدمت بسي طولاني وتاريخي دارد، تنگ هاي بلوري كه در آن انواع ماهي قرمز ريز و درشت را قراردادند و هواي آفتابي كه اشعه نور خورشيد در تلالوي آب و آفتاب كه به درون تنگ هاي بلوري كه در آن با رنگ ماهي قرمز نور افشاني خاصي دارد ، ظروف گلي از جنس خاك رس كه در آن سبزه ماش ، عدس ،گندم پرورش يافته و زينت بخش مراسم جشن باران مي شود ، همه جا رنگ بوي عيد به چشم مي خورد، هوا نه سرد است ،ونه گرم مغازه هاي با چراغ هاي كم مصرف مهتابي و خورشيدي و خيل جمعيت براي خريد نوروز و البسه و ميوه جات خوش رنگ همانند :سيب هاي قرمز و زرد رسيده وهندوانه هاي بندري ،پرتقال در رنگ هاي زرد و نارنجي ، ليمو شيرين، نارنگي هاي خوش رنگ زرد و انار هاي بجا مانده از پاييز ،گلهاي نرگس زرد وساير گياهان نوروزي با بوي معطر خود وساير گلهاي در الوان و انوع مختلف به حقيقت جشن وميلاد زمين را مهيا مي شوند تا به نحو احسن اين مراسم سال را برگزار كنند ،و تولد وسالگرد زمين است كه در آستانه نوروز به انتظار نشسته است.

اين همه رنگ هاي با نشاط طبيعت و صداي پرندگان وسرسبزي طبيعت و صداي آبي كه در جوبيار ها روان است، آسماني آبي پر رنگ و با ابرهاي سفيد نوراني به همراه وزش باد ملايم و هم موسيقي و ترنم خوش بهاري را يك صدا نغمه خواني مي كنند، الحق نوروز و بهار خبر از نشاط وشادابي و سرحالي زندگي مي دهد وعصر سردي،خمودگي،افسردگي ،يخ و يخبندان و طوفان ، بوران، بارش برف تمام مي شود البته كه در اين سختي ها زمستان نعمت هاي زندگي خداوندي نهفته است و سرمايه زندگي كه در آب است، در همان ايام سردي زمستان به ساكنين زمين از طرف خالق مهربان به ساكنين آن به صورت بارش برف باران اهداء مي شود،و با فرارسيدن نوروز وفصل بهار تمام نعمت هاي الهي متجلي مي شود ، و شاعران پارسي گو از صد ها سال پيش با طلوع طلايي بهار نيز به وجد مي آمدند، و از اين همه لطافت و زيبايي طبيعت و از زمين و آسمان ، احساس انبساط خاطر وخرمي مي كردند ،و به جشن ميلاد زمين مي رفتند به اميد اينكه ميلاد زمين و رويش طبيعت ميلاد وتجديد وعهد وپيمان با خالق جهان كه اين همه زيبايي آفريده باشيم، و شاكر نعمت هاي بيكران او باشيم، وسر تعظيم بندگي وتعبد به درگاه بي نيازي او فردآوريم، و ما نيز عيد عبوديت را با عيد ميلاد زمين جشن بگيريم و به سراغ بزرگان فاميل كه در سن سالخوردگي وكهنسالي هستند، برويم وتجديد ديدار وخاطره كنيم، به سراغ آن انسانهاي شريف در خانه سالمندان برويم ،كه از قهر طبيعت روز گار و بي وفايي ايام در كنجي به انتظار نگاه با محبت ومودت نشسته و دوستي و آشنايي شايد در اين جشن بهاران به ديار آنان روند يادمان باشد كه فصل پيري سالخوردگي زندگي دير يا زود نيز به سراغ ما خواسته ونا خواسته خواهد آمد پس مقام و منزلت و بزرگان سالخورده خويش و اقوام در و همسايه را داشته باشيم و غبار فراموشي روز گار را با روي خوش وخندان و دستاني نوازگر به سراغ آنان برويم كه قدرت ايستادن ندارد ودستان لرزان آنان نظاره گر باشيم تا فريفته جمال ، جواني قدرت جسماني و اسم رسم روزگار نشويم، وسپس به سراغ آن انسانهاي شريف برويم كه دستان پرمهرشان خالي است و نيازمند رسيدگي دارند ، و روز هاي خوش نوروزي وميلاد زمين و زمان را به نوعي در خور حال خود را با آنان تقسيم كنيم و نوعي مادي ومعنوي در كنار آنان باشيم ، و به سراغي آناني كه رويم كه در سال و يا سالهاي پيش پدر و مادر مهربان خود را از دست داده اند و هم اكنون كه طبيعت دست نوازگر خود را بر درختان گياهان مي كشد ومي نوازد ما از طبيعت و بهار الگو گرفته و دستان پر مهر عطوفت خود را نثار آناني كنيم ،و آناني كه غبار غم به دل دارند شتافته و ميلاد مهرباني را در قلب هايآ زنده كنيم ، ميلاد زمين و زمان با ميلاد انسانيت مبارك باد!

بهار آمد و شمشادها جوان شده اند
پرندگان مهاجر ترانه خوان شده اند

دوباره پنجره ها بال عشق وا كردند
دوباره آينه ها با تو مهربان شده اند

شكوفه هاي جوان روي شاخه هاي كهن
دوباره چتر گشودند و سايه بان شده اند

بهار آمد و آلاله هاي روشن دشت
چراغ خلوت شب هاي عاشقان شده اند

شكوفه هاي غزلخوان دوباره مي خندند
كه ميزبان قدم هاي ارغوان شده اند

*****

بامدادن كه تفاوت نكند ليل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاي بهار

صوفي ، از صومعه گو خيمه بزن بر گلزار
كه نه وقت است كه در خانه بخُفتي بيكار

بلبلان، وقت گل آمد كه بنالند از شوق
نه كم از بلبل مستي تو ، بنال اي هشيار

آفرينش همه تنبيه خداوند دل است
دل ندارد كه ندارد به خداوند اقرار

اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار

كوه و دريا و درختان همه در تسبيح اند
نه همه مستمعي فهم كنند اين اسرار
سعدي شيرازي

*****

عالم شكرستان شد ...
تاباد چنين بادا...

شب رفت صبوح آمد...
غم رفت فتوح آمد...

خورشيد درخشان شد...
تاباد چنين بادا..

عيد آمد وعيد آمد...
ياري كه رميد آمد...

عيدانه فراوان شد...
تا باد چنين بادا...
مولانا

*****

هنگام فرودين كه رساند ز ما درود؟
بر مرغزار ديلم و طرف سپيدرود

كز سبزه و بنفشه و گلهاي رنگ رنگ
گويي بهشت آمده از آسمان فرود

دريا بنفش و مرز بنفش و هوا بنفش
جنگل كبود و كوه كبود و افق كبود

جاي دگر بنفشه يكي دسته بدروند
وين جايگه بنفشه به خرمن توان درود
ملك الشعرايي بهار

******

بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمد

ز سوسن بشنو اي ريحان كه سوسن صد زبان دارد
به دشت آب و گل بنگر كه پرنقش و نگار آمد

گل از نسرين همي‌پرسد كه چون بودي در اين غربت
همي‌گويد خوشم زيرا خوشي‌ها زان ديار آمد

سمن با سرو مي‌گويد كه مستانه همي‌رقصي
به گوشش سرو مي‌گويد كه يار بردبار آمد

بنفشه پيش نيلوفر درآمد كه مبارك باد
كه زردي رفت و خشكي رفت و عمر پايدار آمد

همي‌زد چشمك آن نرگس به سوي گل كه خنداني
بدو گفتا كه خندانم كه يار اندر كنار آمد

صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
كه هر برگي به ره بري چو تيغ آبدار آمد

******

باد نوروزي همي در بوستان بتگر شود
تا زصنعش هر درختي لعبتي ديگر شود

باغ همچون كلبه بزاز پرديبا شود
راغ همچون طبله عطار پرعنبر شود

روي بند هر زميني حله چيني شود
گوشوار هر درختي رشته گوهر شود

چون حجابي لعبتان خورشيد را بيني به ناز
گه برون آيد زميغ و گه به ميغ اندر شود

افسر سيمين فرو گيرد زسر كوه بلند
بازمينا چشم و زيبا روي و مشكين سر شود
عنصري

******

علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشكر سرما ز سر ما برخاست

بر عروسان چمن بست صبا هر گهري
كه به غواصي ابر از دل دريا برخاست

تا ربايد كله قاقم برف از سر كوه
يزك تابش خورشيد به يغما برخاست

طبق باغ پر از نقل و رياحين كردند
شكرآن را كه زمين از تب سرما برخاست

اين چه بوييست كه از ساحت خلخ بدميد؟
وين چه باديست كه از جانب يغما برخاست؟

چه هواييست كه خلدش به تحسر بنشست؟
چه زمينيست كه چرخش به تولا برخاست

طارم اخضر از عكس چمن حمرا گشت
بس كه از طرف چمن لل لا لا برخاست

موسم نغمه‌ي چنگست كه در بزم صبوح
بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست
سعدي شيرازي

*****

نوروز درآمد اي منوچهري
با لالهء لعل و با گل خمري

مرغان زبان گرفته را يكسر
بگشاده زبان رومي و عبري

يك مرغ سرود پارسي گويد
يك مرغ سرود ماورالنهري

در زمجره شد چو مطربان، بلبل
در زمزمه شد چو موبدان، قمري

ماند ورشان به مقري كوفي
ماند ورشان به مقري بصري

در دامن كوه، كبك شبگيران
در رفت به هم به رقص با كدري

بر پر الفي كشيد و نتوانست
خميده كشيد الف ز بي‌صبري

بر پربكشيد هفت الف يا نه
از بي‌قلمي و يا ز بي‌حبري

طوطي به حديث و قصه اندر شد
منوچهري

******

عيد آمد و خوش آمد دلدار دلكش آمد
هر مرده‌اي ز گوري برجست و پيشش آمد

دل را زبان ببايد تا جان به چنگش آرد
جان پاكشان بيايد كان يار سركش آمد

جان غرق شهد و شكر از منبع نباتش
مه در ميان خرمن زان ترك مه وش آمد

خاك از فروغ نفخش قبله فرشته آمد
كب از جوار آتش همطبع آتش آمد

جان و دل فرشته جفت هواي حق شد
گردون فرشتگان را زان روي مفرش آمد
ديوان شمس مولانا

******

هر باغبان كه گل به سوي برزن آورد
شيراز را دوباره به ياد من آورد

آن‌جا كه گر به شاخ گلي آرزوت هست
گل‌چين به پيشگاه تو يك خرمن آورد

نازم هواي فارس كه از اعتدال آن
با دام‌بن شكوفه مه بهمن آورد

نوروز‌ماه، فاخته و عندليب را
در بوستان، نواگر و بربط‌زن آورد

ابر هزارپاره بگيرد ستيغ كوه
چون لشكري كه رو به سوي دشمن آورد

من در كنار باغ كنم ساعتي درنگ
تا دل‌نواز من خبر از گلشن آورد

آيد دوان دوان و نهد بركنار من
آن نرگس و بنفشه كه در دامن آورد
دكتر لطفعلي صورتگر

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار سعدي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار مولانا كليك كنيد

براي مشاهده اشعار ملك الشعراي بهار كليك كنيد

براي مشاهده اشعار منوچهري كليك كنيد


روزنامه ها و تقويم تاريخ 27/12/1390

۳۰ بازديد
 

    
مشاهده روزنامه                                                      مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                       مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                       مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                      مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                       مشاهده روزنامه

تقويم تاريخ
تصويب‌ قانون‌ تاسيس‌ وزارت‌ اطلاعات‌
انتشار اطلاعيه‌ يكصد نفر از نويسندگان‌ ، خبرنگاران‌ و مترجمان‌ مطبوعات‌ كشور درباره‌ فشار و سانسور حاكم‌ بر مطبوعات
تصويب‌ آيين‌ نامه‌ تاسيس‌ چاپخانه‌ و گراورسازي‌
تصويب‌ آيين‌ نامه‌ تاسيس‌ و نظارت‌ بر نحوه‌ كار و فعاليت‌ كانونهاي‌ آگهي و تبليغاتي
شهادت‌ " ابراهيم‌ مصطفي دخت‌ "، نماينده‌ روزنامه‌ اطلاعات‌ در جهرم‌
روز سنت‌ پاتريك‌ در ايرلند
درگذشت‌ " والتر كران‌ " نقاش‌ انگليسي
تولد " كارلو كاسولا "، نويسنده‌ ايتاليايي
ناكامي كودتاي‌ نظامي ، با اعتصابات‌ عمومي در آلمان‌
انعقاد پيمان بروكسل
تبعيد " مجد الاسلام‌ كرماني " ، " حاج‌ ميرزا حسن‌ رشديه‌ " و " ميرزا آقا اصفهاني " از طهران‌
توقيف‌ نشريه‌ فرياد چاپ‌ اروميه‌
احضار " سيد محمد رضا "( مدير نشريه‌ مساوات‌ ) به‌ دادگاه‌ بر اساس‌ شكايت‌ " محمد علي شاه‌ "


روزنامه هاي 25/12/1390

۳۱ بازديد

روزنامه

براي مشاهده روزنامه هاي ۲۵/۱۲/۱۳۹۰ كليك كنيد