من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

52

۳۰ بازديد
سوال : با سلام لطفا بن ماضي و مضارع را توضيخ دهيد

با تشكر پاسخ : /با سلام و اداي احترام خدمت شما دوست عزيز/
طرز ساختن بن ماضي به اين صورت مي‌باشد : « ن » مصدر فعل را حذف مي‌كنيم. آنچه مي‌ماند بن ماضي آن مصدر است. مثال : بن ماضي ( گذشتن ) = گذشت يا بن ماضي ( دويدن ) = دويد . بن مضارع يك مصدر نيز به اين صورت ساخته مي‌شود : ابتدا فعل امر مخاطب را از آن مصدر ساخته سپس حرف « ب » اول فعل امر را حذف مي‌كنيم. مثال : بن مضارع ( رفتن ) : 1- فعل امر مخاطب آن : « برو »
2- حالا حرف « ب » را حذف مي‌كنيم. 3- كلمه « رو » بن مضارع مصدر فعل رفتن است. موفق و منصور باشيد

سوال : فرق ي حاصل مصدر و ي نقشنماي اضافه و ي لياقت و موارد استفاده

پاسخ : /با سلام و اداي احترام/
شايد تا به حال اصطلاح پسوند يا پيشوند را شنيده باشيد. حرف مورد نظر شما يعني « ي » در اين جا از اقسام پسوندها مي‌باشد كه كارشان اضافه شدن به آخر كلمات واژه‌ها يا گروه‌ها مي‌باشد تا مفهوم جديدي به آن‌ها ببخشد. در بعضي موارد نيز نوع دستوري آنها را عوض مي‌كند. مثلا اسم را به صفت و يا بالعكس تبديل مي‌كند. پس حرف پسوند «ي» در موارد متعدد به كار مي‌رود :
/1- براي نسبت و ساختن صفت و اسم و جز آنها : تهران + ي = تهراني / كوهي ، آبي و ... /
/2- براي ساختن اسم مصدر يا حاصل مصدر : خوبي ، مردي ، مهرباني و .../
/3- براي نكره ساختن اسم : بقالي مرغي داشت./
/4- براي ساختن صفت لياقت : ديدني ، نوشتني ، گفتني ، خواندني ، دوست‌داشتني و .../ انشاءالله كه موفق باشيد .

درگذشتگان اهل قلم در سال 90

۲۸ بازديد

  درگذشتگان اهل قلم در سال 90

اين گزارش نگاهي گذرا دارد به درگذشت نويسندگان، شاعران، مترجمان و محققاني كه در سال 1390 از دنيا رفتند.

اينسال عرصه‌ ادبيات چند چهره‌ي پيشكسوت و تأثيرگذارش را از دست داد؛ از جمله سيمين دانشور، بانوي ادبيات داستاني ايران، و ابراهيم يونسي، مترجم و نويسنده‌ي پركار. فريدون فرياد، شاعر و مترجم شعرهاي يانيس ريتسوس، ديگر چهره‌ي ادبي‌اي بود كه امسال از دنيا رفت. در اين بين خبر تصادف و مرگ دو شاعر جوان نيز جامعه‌ي ادبي را در بهت فروبرد؛ غلامرضا بروسان و همسرش، الهام اسلامي كه خوش درخشيدند و زود ترك‌مان كردند.

در ابتداي سال 90، حميد كرمي هم‌زمان با بهار از دنيا رفت. اين شاعر پيشكسوت دفاع مقدس نهم فروردين‌ماه بر اثر سكته‌ي قلبي در سن چهل‌ونه‌سالگي درگذشت. از جمله‌ي آثار او، كتاب‌هاي «بر شانه‌هاي كوهستان» و «سايه‌روشن‌هاي ويدر» بودند.

بهار تمام نشده بود كه شاعري ديگر از دنيا رفت. ميرصالح حسيني، شاعر و محقق، هشتم خرداد‌ماه ديده از جهان فروبست. اين شاعر 66 سال داشت كه درگذشت. متولد سال 1324 در سراب بود و از منظومه‌ي «حيدربابا يه سلام» محمدحسين شهريار، ترجمه‌اي منظوم به زبان فارسي منتشر كرده بود.

در تابستان، محسن‌ اردبيلي، از فعالان تدوين كتاب‌هاي تاريخي زنجان، از دنيا رفت. او كه متولد سال 1313 بود، 20 تيرماه درگذشت. اردبيلي صاحب 20 كتاب تأليفي در زمينه‌هاي تاريخي بود.

سيدحسين الهامي، نويسنده، شاعر و روزنامه‌نگار، هم در 13 شهريورماه ديده از جهان فروبست. او در سال‌‌هاي پيش از انقلاب با مجله‌ها‌ي «روشنفكر» و «سپيد و سياه» همكاري داشت و نخستين سردبير اجرايي روزنامه‌ي «ايران» بود.

نيمه‌ي شهريورماه، محمدحسين آريا، مؤلف و مترجم در حوزه‌ي‌‌ِ تاريخ، از دنيا رفت. او متولد سال 1315 در خرم‌آباد لرستان بود. اين سرهنگ بازنشسته‌ي نيروي زميني ارتش آثار متعددي را چاپ كرده است كه از جمله به ترجمه‌ي «تمدن مغرب‌زمين» نوشته‌ي اشپيل فوگل، «تمدن‌هاي عالم» تأليف فيليپ آدلر، «ساندينو» تأليف گئورك سلسر، «بررسي تاريخ تمدن» تأليف آرنولد توينبي، «گاندي زنداني اميد» جوديت براون، «برخورد آراي مسلمانان و مسيحيان» تأليف مونتگمري وات و «مسلمانان در اروپا» تأليف برنارد لوئيس مي‌توان اشاره كرد.

عظيم خليلي ديگر شاعر درگذشته در سال 1390 بود كه 16 مهرماه از دنيا رفت. او متولد سال 1320 بود و مجموعه‌هاي شعري همچون «عاشقانه»‌، «موج»،‌ «شال» و «ماهيگير و دريا» از آثار به جامانده‌‌اش هستند.

يحيي شيدا، نويسنده‌ي كتاب‌هايي همچون «زواياي تاريخ نثر»، «تلواسه‌ها»، «غزليات»، «پسرخان» و «درياي متلاطم»، بر اثر كهولت سن اول آبان‌ماه در منزل شخصي‌اش در طالقان تبريز چشم از جهان فروبست. او از سال 1327 همكاري‌اش را با مطبوعات در روزنامه «آذرمرد» به عنوان سردبير آغاز كرد. عضو انجمن نويسندگان باكو و داراي دكتراي افتخاري ادبيات از اين مركز دانشگاهي بود.

عبدالله نوراني، كتاب‌شناس و مصحح متون فلسفي و كلامي شيعه، نيز هشتم آبان‌ماه درگذشت. او متولد سال 1308 در نيشابور بود. از جمله‌ آثار عبدالله نوراني، تصحيح «فرائد الاصول» مرتضي بن محمدامين انصار، «سلم السماوات» تأليف ابوالقاسم بن ابي‌حامد انصاري و «شرح هدايه ملاصدرا شيرازي» از احمد بن محمد حسيني اردكاني هستند.

عباس بارز، شاعر آذربايجان، نيز 24 آبان‌ماه در شهرستان اهر چشم از جهان فروبست. عباس اسلامي متخلص به «بارز» متولد سال 1300 شمسي بود. «گل‌هاي رنگارنگ»، «ائل داغينا سلام» و «ياسلي ساوالان» از جمله كتاب‌هاي او هستند.

اما غلامرضا بروسان و الهام اسلامي همراه دختر كوچك‌شان 14 آذرماه بر اثر سانحه‌ي تصادف درگذشتند. غلامرضا بروسان متولد سال 1352 در مشهد بود. از اين شاعر مجموعه‌هاي شعر «احتمال پرنده را گيج مي‌كند» و «يك بسته سيگار در تبعيد» منتشر شده است، كه دومين مجموعه‌ي شعرش عنوان برگزيده‌ي جايزه‌ي شعر خبرنگاران را در نخستين دوره برايش به ارمغان آورد. همچنين مجموعه‌ي شعر «مرثيه براي درختي كه به پهلو افتاده است» برگزيده‌ي دومين دوره‌ي شعر نيما معرفي شد. او همچنين گزيده‌اي از شعر مشهد را به نام «به سوي رودخانه‌ي استوك» و «عصاره‌ي سوما»، گزيده‌اي از ريگ‌ ودا (قديمي‌ترين كتاب مقدس موجود هندوها) و «مرا ببخش خيابان بلندم» گزيده‌ي شعر شمس لنگرودي، را منتشر كرده است. الهام اسلامي هم متولد سال 1362 بود. از او مجموعه‌ي شعر «دنيا از ما چشم برنمي‌دارد» منتشر شده است كه به‌عنوان نامزد دومين دوره‌ي جايزه‌ي شعر زنان (خورشيد) معرفي شد. او همچنين نامزد سومين دوره‌ي جايزه‌ي كتاب سال شعر جوان شده بود.

عبدالرضا قناد دزفولي ديگر شاعري است كه در پاييز از دنيا رفت. او كه متولد سال 1316 بود، 18 آذرماه در بيمارستان اروند اهواز درگذشت. از اين شاعر مجموعه‌ها‌ي شعر «زير شاخه‌هاي زيتون»، «زير شاخه‌هاي كاج»، «زير شاخه‌هاي نخل» و «بانوي هزار آيينه» به جا مانده است.

محمد آزادگان، از پير‌غلامان و ذاكران حضرت سيد‌الشهدا (ع)، هم 13 دي‌ماه درگذشت. از او چند مجموعه‌ي شعر آييني بر جاي مانده است.

حجت‌الاسلام علي ابوالحسني (منذر) نيز سوم اسفندماه از دنيا رفت. اين نويسنده‌ و پژوهشگر دين، تاريخ اسلام و تاريخ معاصر ايران متولد سال 1334 در تهران بود. از جمله آثار منتشرشده‌ي ابوالحسني، اين عنوان‌ها هستند: «مهاتما گاندى: همدلى با اسلام و همراهى با مسلمين»، «سياهپوشى در سوگ ائمه نور (ع)»، «ريشه‏هاى تاريخى و مبانى فقهى»، «تحليلى از نقش سه‌گانه شهيد شيخ فضل‌الله نورى در نهضت تحريم تنباكو»، «نگاهى به اصل ولايت»، «ميعاد با استاد مطهرى؛ شهيد راه تطهير سيماى فرهنگ اسلامى از زنگار غرب‌زدگى و شرق‌زدگى»، «بررسى قرآنى و روايى توكّل» و «حكمت: مهارى بر سركشى نفس».

ابراهيم يونسي 19 بهمن‌ماه از دنيا رفت. اين نويسنده و مترجم پيشكسوت پس از مدتي دوره‌ بيماري در هشتادوپنج‌‌سالگي از دنيا رفت. او متولد سال 1305 در بانه بود. از جمله ترجمه‌هاي متعدد يونسي، «آرزوهاي بزرگ» چارلز ديكنز، «جنبه‌هاي رمان» اي. ام. فورستر، «سيري در نقد ادب روس» و «دفتر يادداشت‌هاي روزانه يك نويسنده» فئودور داستايوسكي است. او همچنين در كنار كتاب‌هايي همچون «هنر داستان‌نويسي»، در زمينه‌ي داستان و رمان هم آثاري را همچون «گورستان غريبان»، «دلداده‌ها»، «فردا»، «مادرم دو بار گريست»، «كج‌كلاه و كولي»، «داداشيرين»، «شكفتن باغ»، «خوش آمدي» و «دعا براي آرمن» منتشر كرده است.

ديگر شاعري كه در اين سال از دنيا رفت، فريدون فرياد بود كه 16 بهمن‌‌ماه در پي ابتلا به سرطان روده، در بيمارستاني در آتن از دنيا رفت. فرياد متولد سال‌ 1328 در‌ خرمشهر بود كه به عنوان مترجم آثار يانيس ريتسوس شهرت داشت و از دوستان او هم بود. اين شاعر و مترجم دانش‌آموخته‌ي ادبيات تطبيقي بود كه براي ادامه‌ي تحصيل در رشته‌ي ادبيات يونان به اين كشور سفر كرد و از اين رهگذر با ريتسوس و آثارش آشنا شد. از جمله آثار منتشرشده‌ي فريدون فرياد اين عنوان‌ها هستند: «تقويم تبعيد» (ترجمه‌ي برگزيده‌ي شعرهاي يانيس ريتسوس)، «آسمان بي‌گذرنامه»، «افسانه‌اي از بهشت» (ترجمه از ادبيات كهن فارسي به يوناني)، «نفس و داستان‌هاي ديگر» (ترجمه‌ي برگزيده‌ي داستان‌هاي كوتاه آنتونيس ساماراكيس از يوناني) و «زمان سنگي» (ترجمه‌ي شعرهاي اولين دوره‌ي تبعيد ريتسوس). يكي از كتاب‌هاي فرياد، «خواب‌هايم پر از كبوتر و بادبادك است» با موضوع جنگ تحميلي ايران و عراق است، كه به گفته‌ي خودش، در سال 1988 توسط يانيس ريستوس به يوناني ترجمه شده است و بخش‌هايي از آن در مقطع ابتدايي يونان در كتاب‌هاي درسي اين كشور تدريس مي‌شود.

پرويز رجبي هم ايران‌شناس و اهل قلمي بود كه 21 بهمن‌ماه از دنيا رفت. او متولد سال 1318 در قوچان بود. سال 1349 از دانشگاه گوتينگن دكترا گرفت. كتاب‌هاي «هزاره‌هاي گمشده»، «سده‌هاي گم شده»، «ايران‌شناسي»، «تاريخ ايران در دوره‌ي ايلامي»، «تاريخ ايران در دوره‌ي سلوكيان و اشكانيان»، «كريم‌خان زند و زمان او» و «از زبان داريوش» از جمله‌‌ آثار اين مؤلف‌اند.

در روزهاي پاياني سال هم سيمين دانشور پس از سال‌ها بيماري در سن نودسالگي درگذشت. بانوي ادبيات داستاني ايران 18 اسفندماه از دنيا رفت. سيمين دانشور متولد هشتم ارديبهشت‌ماه سال 1300 در شيراز بود. در سال 1328، دكتراي خود را در رشته‌ي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران گرفت. يك سال بعد با جلال آل ‌احمد ازدواج كرد و در سال 1331 براي مطالعه در رشته‌ي «زيبايي‌شناسي» در دانشگاه استنفورد، به آمريكا سفر كرد و دو سال بعد به ايران بازگشت. از جمله تأليف‌ها و ترجمه‌هاي دانشور عبارت‌اند از: «آتش خاموش»، «سرباز شكلاتي» برنارد شاو، «باغ آلبالو» و «دشمنان» از آنتوان چخوف،‌ «بئاتريس» از شنيتسلر و «رمز موفق زيستن» از ديل كارنگي، «كمدي انساني» ويليام سارويان و «داغ ننگ» از ناتانيل هارتون، «شهري چون بهشت»، «سووشون»، «بنال وطن» از آلن پيتون، «به كي سلام كنم؟»، «غروب جلال»، «ماه عسل آفتابي» (داستان‌هاي ملل مختلف)، «جزيره‌ي سرگرداني»، «شناخت و تحسين هنر»، «از پرنده‌هاي مهاجر بپرس»، «ساربان سرگردان» و «انتخاب».

عبدالمحمد روح‌بخشان ديگر اهل قلمي است كه در سال 1390 از دنيا رفت. اين مترجم و ويراستار 22 اسفندماه بر اثر حمله‌ي قلبي درگذشت. روح‌بخشان ترجمه‌هايش را با امضاي «ع. روح‌بخشان» منتشر مي‌كرد. او متولد سال 1317 بود و از جمله‌ آثارش، كتاب‌هاي «نيچه، فرويد، ماركس» نوشته‌ي ميشل فوكو، «شيخ ابوالحسن خرقاني؛ زندگي، احوال و اقوال» اثر كريستين تورتل، «يونانيان و بربرها؛ روي ديگر تاريخ» اثر اميرمهدي بديع، «روابط حكمت اشراق و فلسفه ايران باستان؛ بن‌مايه‌هاي زرتشتي در فلسفه‌ي سهروردي» اثر هانري كربن، «كتاب ايراني؛ چهار مقاله در مباحث متن‌پژوهي، نسخه‌شناسي و كتاب‌آرايي» اثر فرانسيس ريشار هستند. روح‌بخشان آثار متعددي را هم تأليف كرده كه از آن جمله، كتاب «فرنگ و فرنگي در ايران» است.

منبع : سايت تبيان


روزنامه ها و تقويم تاريخ 16/1/1391

۳۲ بازديد

روزنامه

براي مشاهده روزنامه ها و تقويم تاريخ ۱۶/۱/۱۳۹۱ كليك كنيد


معيني كرمانشاهي ، شاعري دلسوخته از ديار فرهاد و شيرين

۳۶ بازديد

  معيني كرمانشاهي

استاد معيني كرمانشاهي ، شاعري توانا در شيوه عروضي ، نو ، ترنم گونه ترانه سرا، نويسنده ،نقاش، روزنامه نگار ، وي فرزند كريم خان معيني و نوه «حسين خان معين الرعايا» است،. متولد سال 1301شمسي در شهر كرمانشاه ، شهر فرهاد شيرين ،بيستون سنگ ، كه ابتدا در كار نقاشي مهارت هاي لازم را كسب نموده و تابلوهايي نيز به يادگار در حافظه ايام گذاشته كه از جمله تابلو حضرت مسيح (ع) با كار سياه قلم است و در ضمن كارهاي نقاشي به نظم شعر پرداخته ، آثار او چهار مجموعه شعر به نامهاي: اي شمع‌ها بسوزيد، فطرت، خورشيد شب و حافظ برخيز طبع و نشر شد،ايشان به جهت اشعار بسيار نغز وشيوا از مفاخر كرمانشاه محسوب مي شوند ،الحق شاعران دلسوخته وحساس همچون، او ، سهراب سپهري و رهي معيري ابتدا با بوم رنگ نقاشي به ميدان شعر شاعري آمدند و تلفيق رنگ ها و تركيب نور و سايه ها در سيماي شعرشان مشهود است .

اختصاصات شعري معيني كرمانشاهي

تخلص استاد معيني كرمانشاهي كه از مفاخر ارزشمند كرمانشاه محسوب مي شوند، ابتدا "عشقي" ، سپس "شوقي" و بعد از آن "اميد" و سرانجام نام "معيني" را براي تخلص برگزيد، كلمات و آهنگ نهفته در ابيات و اشعار او بسيار با احساس و تحسين انگيز و داراي سوز و گداز با مفاهيم و مضامين زيبا و ظرافت شيوه شاعران بزرگ سبك عراقي و بخصوص سبك هندي يا اصفهاني نزديك تر است ، اين شيوه سرايش شعر را نيز در اشعار شاعران گذشته همچون نظامي گنجوي و از بين شاعران معاصر عالمتاج قائم مقام فراهاني و رهي معيري نيز بخوبي مي تواند جستجو ومشاهده نمود،

اشعارش بسيار زيبا و كلمات و ابيات را تحسين انگيز بيان نموده، هنر ارزشمند ذوقي استاد معيني كرمانشاهي در سرايش ترنم و ترانه سرايي نيز هست اشعاري كه او در طول سال هاي طولاني سروده هنوز در حافظه وخاطره جامعه فراموش نشده ، او در اشعارش از كلماتي از قبيل : از غم جواني از دست رفته ،سرگشتگي ، بي وفايي ايام ، بي اعتنايي يار ، گذشت ايام ، عبرت روزگار ، تنهايي و غربت ، شكوه و شكايت از زمانه ، مجنون ، ليلي ، سنگ ، شمع ، بيابان ، انجمن ، آه ، سوز دل ، يوسف ، يعقوب ، پند ، چمن ، محفل ، صبر ، هوش ، ديوانه ، صحرا، غم ، اشگ ، سوختن ، آتشين ، سينه سوز ، بالين ، ناله ، كوهكن ، بيستون ، فرهاد، شيرين ، دريا ، اشك، سيلاب ، قفس ، پروانه ، فغان ، طاقت ، توان ، قصه ، غصه ، شكسته ،محنت ، ندامت ، بي دل ، بي يار ، بي بال ، باد ، باران و..... بسيار شاعرانه و با بيان خاص خود مطرح نموده كه دل جويندگان شعر پارسي از شيوه سرايش شعرش به درد آورده است .

من نگويم كه به درد دل من گوش كنيد
بهتر آنست كه اين قصه فراموش كنيد
عاشقان را بگذاريد بنالند همه
مصلحت نيست كه اين زمزمه خاموش كنيد

****

جاي آن دارد كه چندي هم ، ره صحرا بگيرم
سنگ خارا را گواه اين دل شيدا بگيرم
مو به مو دارم سخنها نكته ها,از انجمنها
بشنو اي سنگ بيابان بشنويد اي باد و باران
با شما همرازم اكنون با شما دمسازم اكنون
شمع خود سوزي چو من در ميان انجمن
گاهي اگر آهي كشد دلها بسوزد
يك چنين آتش به جان مصلحت باشد همان
با عشق خود تنها شود تنها ، بسوزد
من يكي مجنون ديگر در پي ليلاي خويشم
عاشق اين شور حال عشق بي پرواي خويشم
تا به سويش ره سپارم سر ز مستي برندارم
من پريشان حال و دلخوش با همين دنياي خويشم

******

بيان نامراديهاست اينهايي كه من گويم
همان بهتر به هر جمعي رسم كمتر سخن گويم
شب وروزم بسوز وساز بي امان طي شد
گهي از ساختن نالم گهي از سوختن گويم
خدا را مهلتي اي باغبان تا زين قفس گاهي
برون آرم سر وحالي به مرغان چمن گويم
مرا در بيستون بر خاك بسپاريد تا شبها
غم بي همزباني را براي كوهكن گويم
بگويم عاشقم ، بي همدمم ، ديوانه ام ، مستم
نمي دانم كدامين حال و درد خويشتن گويم
از آن گمگشته ي من هم ، نشاني آور اي قاصد
كه چون يعقوب نابينا سخن با پيرهن گويم
تو مي آيي ببالينم ، ولي آندم كه در خاكم
خوش آمد گويمت اما ، در آغوش كفن گويم

******

مدار چرخ،به كجداريش نمي ارزد
دو روز عمر،به اين خواريش نمي ارزد
سيـــاحت چمـــن عشــق،بهر طاير دل
بـــه خستگــــي و گرفتاريش نمي ارزد...
نـــوازش دل رنجيـــده ام مكــــن اي عشق
كـــه خشـــم يار به دلـــداريش نمــــــي ارزد
بـــه نقش ظاهـــر اين زندگي،چه مي كوشيد
بنـــا شكــسته،بــــه گــــلكـــــاريش نمــــي ارزد
بگـــــو به يوســـف كــــنعان،عـــزيز مصــــر شــــدن
بـــــه كـــــــوري پـــــــدر و زاريــــــش نـــمـــــــي ارزد
در ايـــن زمــــانــه مــــــجـــوييــــد از كــــســـي يــاري
كـــــه خــــود بــــه مــــنت آن ياريــــــش نـــمـــــــي ارزد

******

از نـــدامــــت ســــوختــــم ، يا رب گــــناهـــــم را ببخــــش
مـــو سپيـــد از غـــــم شـــدم،روي سياهــــم را ببخــش
ظلـــم را نشناختــــم ، ظالــــم ندانستم كـــه كــيست
گـــوشه چشــــمي باز كـــردم ،اشتباهـــم را ببخش
ابر رحــــمت را بفـــرما ، سايــــه اي آرد بــــه پيش
ايـــن ســـر بي ســـايبــــان بـي پناهم راببخش
از گـــــلويم گــــر صدايــــي نابجــــا آمـــد برون
توبه كـــردم، سينه پر اشـك وآهم را ببخش
خــــورشيد دگـــــر نـــور دلاويـــــز نـــــدارد
مــه پرتو مـــات هـــوس انگــــيز نــــدارد
در باد بهاري زبس آشوب خزان است
گـــل وحشتي از غـــارت پاييز ندارد

******
يا رب ديگر طاقتم طي شـد يا بسوزانم يا نجاتم ده
عاشق عاشق گشته ام يا رب يا بكش ديگر يا حياتم ده
من كجا او كجا
نه او خبر ز من دارد نه من نشان از او دارم
من جدا او جدا
به سينه سوز غم دارم به ديده اشك خون بارم
روز و شـب نصـيب من آه آتشـين بود
صبح و شـام عاشقان واي اگر چنين بود
من آتشي ز خون دل به سينه دارم
چه هـم دمي ببين نشسته در كنارم
مكن فغان اي دل در اين جهان اي دل
دواي درد آنـگه پيدا شود
كه عاشَـق از هـجران رسو ا شود
حكايتي اگر از اين زمانه گفتم
به ياد آن گذشـته اين تـرانه گفـتم

******

نباشم گر در اين محفل ديوانه اي كمتر
خوش آن روزي ز خاطرها روم افسانه اي كمتر
تو اي سقف كبود آسمان بر سر خرابم شو
پرسـتويي نهان در تير كوب خانه اي كمتر
در كنــار آشنايان
در مـيـان بـي وفـايـان
گر من بيدل نباشــم
شمـع هـر محــفل نبــاشـم
عاشـقي ديوانه كمتر ناله اي مسـتانه كمتر
آتشي گر برفـروزد گوشه ي كاشانه ي من
نيمه شب از غم بسوزد جسم چون پروانه ي من
مست و مدهـوشي سحـرگه
بر در ميخانــه كـمتر
از من بگذر كه اين مجنون پي ليلا گرفته
دل از كف داده اي اكنون ره صحرا گرفته
شعله ور اي عشق رسوا آمدي تا من بسوزم
آمدي با اين همه غم تا چنين آيد به روزم
گر سرآيد سو ز و سازم اين همه شوق و نيازم
شكوه اي كم ناله اي كم
قصه ي بي انتـها با دو صد افسانه كمتر

******

مي گريم و مي خندم
ديوانه چنين بايد
ميسوزم و ميسازم
پروانه چنين بايد
مي كوبم ومي رقصم
مي نالم و مي خوانم
در بزم جهان شور
مستانه چنين بايد

******

من طالب وصلت نبودم
گر سوي بامت پر گشودم
گفتم مگر جويم تو را در خلوت دل
دنبال دل افتاده ام منزل به منزل
افتان و خيزان مي روم صحرا به صحرا
طوفان عشقم مي كشد دريا به دريا
كو آنكه داند مشكل من اين محنت بي حاصل من
تا كي خداوندا جدايي؟واي از منو و واي از دل من
آن شور تو آن تاب من كو آن خلوت مهتاب من
كو ديده بي خواب من كو آن دل بي تاب من كو؟
آن حالت آشفته ام كو راز به عالم گفته ام
كو اشك چون سيلاب من آن ديده بي خواب كو؟

******

كجا سفر رفتي؟ كه بي خبر رفتي
اشكم را چرا نديدي؟ از من دل چرا بريدي؟
پا از من چرا كشيدي؟
كه پيش چشمم ره دگر رفتي!
بيا به بالينم! كه جان مسكينم
تاب غم دگر ندارد، جز بر تو نظر ندارد
جان بي تو ثمر ندارد
مگر چه كردم كه بي خبر رفتي؟
چه قصه ها كه از وفا گفتي با من!
تو بي محبتي كنون جانا يا من؟!
تو چنان شرر به خدا خبر ز خدا نداري
رود آتش از سر آن سرا كه تو پا گذاري
سوز دلم را تو نداني، آتش جانم منشاني
با غمت در آميزم، از بلا نپرهيزم
پيش از آن برم بنشين، كز ميانه برخيزم
رو به تو كردم به خدا خو به تو كردم كه هم آواز تو باشم
دل به تو بستم به اميدت بنشستم كه غزلساز تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبري ز تو آرد
به كس دگر نكنم نظر كه دلم نگذارد
رفتي و صبر و قرار مرا بردي!
طاقت اين دل زار مرا بردي!

منبع : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار رحيم معيني كرمانشاهي كليك كنيد


50

۳۵ بازديد
سوال : مشتق چيست پاسخ : با سلام خدمت شما دوست عزيز و آرزوي موفقيت در امتحانات
اسم را از لحظ بودن يا نبودن بن فعل در ساختار آن به دو دسته تقسيم مي‌كنند :
1- جامد 2- مشتق / اما مورد سؤال شما : مشتق اسمي است كه با بن ماضي يا مضارع فعل فارسي ساخته شود و يا يكي از اجزاي آن بن فعل باشد مانند : گفتار ، ناله ، دانش‌دوستي ، آشتي‌كنان و ... « گفتار : گفت(بن ماضي گفتن) + ـار» يا « نال(بن مضارع ناليدن) + ـه و ... اميدوارم سلامت و پيروز باشيد

سوال : گل عزيز است غنيمت شمريدش صحبت
كه به باغ امد از اين راه و از ان خواهد شد
-------------------------------------------------
چرا بايد هم صحبتي گل را غنيمت شمرد؟

پاسخ : با سلام خدمت شما دوست عزيز
زيرا كه شاعر در اين شعر طراوت ، زيبايي و بوي خوش و عطرآگين گل به هنگام رويش و ورود به جهان هستي را زود گذر ميداند و با خود ميگويد كه روزي اين گل پژمرده ميشود و از ميان خواهد رفت. پس هم اكنون كه زيبايي ، طراوت و بوي خوش خود را به ما ارزاني ميدارد بايد از او استفاده كرد . در واقع شاعر انسان و دوست واقعي را به گلي طراوت بخش و آرامش دهنده تشبيه ميكند كه هم صحبتي با او را بايد غنيمت شمرد. چراكه روزي ميرسد كه آن دوست را از دست خواهي داد. مؤيد باشيد

روزنامه ها و تقويم تاريخ 16/1/1391

۳۱ بازديد

 

    
مشاهده روزنامه                                                  مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                  مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                  مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                                 مشاهده روزنامه

    
مشاهده روزنامه                                             مشاهده روزنامه

تقويم تاريخ
قيام‌ شيخ‌ محمد خياباني در تبريز
ارسال‌ نامه‌ اي‌ از سوي‌ علما و روحانيون‌ تهران‌ خطاب‌ به‌ آيت‌ ا... صدوقي در يزد مبني بر محكوم‌ كردن‌ كشتار مردم‌ بي دفاع‌ اين‌ شهر در پشتيباني از حكومت‌ انقلابي
تولد " لوئيز دووپيل‌ مورن‌ "، بانوي‌ ادبيات‌ فرانسه‌
تولد " آلكساندر فينوژنف‌ "، نمايش‌ نويس‌ روس‌
تولد " مارگريت‌ دوراس‌ "، رمان‌ نويس‌ فرانسوي‌
آغاز درگيري‌ هاي‌ جدي‌ ميان‌ مسلمانان‌ عرب‌ و يهوديان‌
آندري آرسني يويچ تاركوفسكي
كشته‌ شدن‌ شاه‌ عراق‌ در اثر يك‌ تصادف‌ و جانشيني " ملك‌ فيصل‌ دوم‌ " چهل‌ ساله‌
روز ملي مجارستان و ‌پاكسازي‌ اين كشور از نيروهاي‌ آلماني
اعلام‌ استقلال‌ تونس‌
استقلال‌ سنگال‌
ترور " مارتين‌ لوتركينگ‌ "، رهبر سياهپوستان‌ آمريكا
اعدام ذوالفقار علي بوتو نخست وزير پاكستان
انتشار روزنامه‌ اختر مسعود به‌ مديريت‌ " عبدالوهاب‌ گلشن‌ ايرانپور " در اصفهان‌


48

۳۲ بازديد
سوال : با سلام
هسته گروه اسمي اين عبارت چيست؟
"كشف حقيقت زمين"


باتشكر پاسخ : با سلام و عذرخواهي در تأخير به پاسخگويي سؤال شما دوست عزيز به دليل بروز مشكلاتي در كامپيوتر شخصي
البته اي كاش جمله را كامل مينوشتيد اما با توجه به گروه اسمي مورد نظر كلمه « حقيقت » ميتواند هسته اين گروه اسمي را مشخص نمايد... موفق باشيد

سوال : .تشبيه بليغ و آرايه مجاز را توضيح دهيد. با مثال.
متشكرم

پاسخ : تشبيه از نظر لغوي به معني مانند كردن «مانند كردن» و در اصطلاح ادبي آن است كه كسي يا چيزي را از نظر داشتن صفت يا صفاتي به كسي يا چيزي ديگر كه آن صفت يا صفات را به حد كمال داشته باشد، مانند و شبيه كنيم. مانند قد سرو ، كمان ابرو ، ماه رو و ... آرايه مجاز نيز يعني كلمهاي در سخن ، در مفهوم و معني غير حقيقي آن به كار رود. مانند كلمه جهان در بيت زير:
/جهان دل نهاده بر اين داستان------------- همان بخردان و همان داستان/

49

۳۵ بازديد
سوال : شعر را تجزيه كنيد . در خرابات مغان نور خدا مي بينم اين عجب بين كه چه نوري زكجا ميبينم پاسخ : با سلام و اداي احترام
تجزيه عبارت است از بررسي يك يك كلمهها از لحاظ نوع و ويژگيها و مشخصات فردي آنها بدون توجه به نقشي كه در جمله دارند. مثلا كلمة هوا در جملة « هوا روشن است » ، اسم عام ، مفرد ، ساده ، جامد ، ذات ، معرفه / كلمة روشن : صفت بياني ، ساده ، جامد / و كلمه است : فعل مضارع ساده براي اخبار، سوم شخص مفرد ، لازم ، معلوم ، ربطي / ميباشد. با تو جه با اين توضيحات پيشنهاد ميكنم شعر زيباي حافظ را خودتان به آساني تجزيه كنيد ... اگر باز مشكلي داشتيد در خدمتتان هستم . مؤيد باشيد

سوال : فعل « مي سپارم » چه نوع فعلي است؟

پاسخ : با سلام خدمت شما دوست عزيز
زمان اين فعل همانطور كه خودتان حدس ميزنيد مضارع است و از نوع مضارع اخباري. چرا كه مضارع اخباري از جزء پيشين مي + بن مضارع + شناسه ساخته ميشود.
/ساختمان اين فعل : مي + سپار + م = ميسپارم/ موفق باشيد

46

۳۲ بازديد
سوال : معاني لغات:
سرنا و بيگاري و نصاب الصبيان پاسخ : با سلام
1ـ معناي لغوي كلمه «سرنا» از سازه‌هاي بادي كه لوله‌اي دراز چوبي دارد كه بيشتر در روستاها و در مراسم محلي و عزاداري‌ها با دهل نواخته مي‌شود ... 2ـ كلمه «بيگاري» نيز به معناي كاري را بي مزد و پاداش انجام دادن است .3ـ نصاب‌الصبيان نيز معناي تحت‌الفظي‌اش «سرمايه كودكان» است كه شايد به فراخور جمله يا چيز ديگري معناي مفهومي ديگر را نيز به خود بگيرد

سوال : با سلام
خانم تهراني از زحمت هايتان ممنون چند سوال ادبي داشتم
1. اولين رمان ايراني را چه كسي وكي نوشت؟
2.ايا گوته زبان فارسي بلد بود كه اين چنين
ازاشعار حافظ لذت ميبرد وتعريف ميكرد واگر غير از اين است چه كسي اشعار حافظ را به زبان الماني ترجمه كرد؟
با تشكر فراوان

پاسخ : خانوم شهلا خانوم سلام!من خيلي شرمنده ام ، ببخشيد كه دير شد ، يه مشكلي براي من پيش آمده بود كه نتونستم سراغ سوالام بيام !
درباره سوال اولت بايد بگم كه بستگي داره كدوم دوره مد نظرت باشه ، دوره معاصر يا دوره كلاسيك. بهم بگو كدوم دوره تا من دقيق جوابت رو بدم( البته منظور از رمان در دوره كلاسيك داستان هاي بلنده ، چون حتما خودتم مي دوني كه كلمه رمان مربوط به ادبيات معاصره!)
درباره سوال دومت هم بايد بگم كه بببببله جناب گوته زبان فارسي بلد بود خوبشم بلد بودو اشعار حافظ رو هم خودش به زبان آلماني ترجمه كرد.
راستي براي المپياد چي كار كردي با مدير مدرستون صحبت كردي؟(اگه مشكلي هست بگو تا من از ايران از طريق باشگاه دانش پژوهان اقدام كنم.)
به هر حال اگه مي خواي شركت كني بهم خبر بده تا يه نكاتي رو بهت بگم.
موفق باشي.

47

۳۱ بازديد
سوال : قالب شعر افسانه ي نيما چيست؟
آيا قالبي كه اين شعر دارد مشابهي دارد؟ پاسخ : افسانه ، شعري است غنايي و عاشقانه كه تا حدي از مايه‌هاي كلاسيك برخوردار است.اما تازگي ويژه‌اي دارد.زباني كه نيما براي اين منظومه به كار مي‌برد مانند قالب و وزن و محتوا تا حد زيادي تازگي دارد و مي‌توان گفت كه او براي اولين بار چنين منظومه‌اي سروده است. افسانه نيما اگرچه در آغاز مورد تاخت و تاز شاعران قرار گرفت اما بعد از چند تن از شاعران پرآوازه آن عصر به تدريج به پيروي آن پرداختند. « عشقي ، ملك‌الشعراي بهار و شهريار هر يك با زبان و بيان ويژه خود شكل و وزن افسانه را تقليد كردند و اين خود براي منظومه «افسانه» نيما مايه اعتبار شد و بدينسان جاي شايسته خود را در ميان شعر معاصر فارسي باز كرد. مؤيد باشيد

سوال : معني شعر زير :

تو سني كردم ندانستم همي
كز كشيدن تنگ تر گردد كمند

پاسخ : با عرض سلام خدمت شما دوست بزرگوار
اين شعر اشاره دارد به اين معنا كه من در زندگي خود و خداوند تبارك و تعالي چنان اسبي و حيواني هستم كه از صاحب خود نافرماني و سرپيچي كرده ام در حالي كه نمي دانسته ام با اين كار خود لجام دهانم تنگ تر مي شود و بيشتر به اسارت و سختي مي افتم. اميدوارم همه مادر بارگاه ملكوتي حضرت اش چنين نباشيم