من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

تست توانايي مديريت

۸۷ بازديد

تست زير از چهار سؤال تشكيل شده كه به شما خواهد گفت آيا براي اين كه يك مدير حرفه‌اي باشيد، شايستگي لازم را داريد يا نه. سؤال‌ها مشكل نيستند. در مورد هر سؤال اول سعي كنيد خودتان پاسخ بدهيد . با هايلايت كردن فضاي بعداز سوالات مي‌توانيد جواب صحيح را ببينيد.

 

1- از شما خواسته شده يك زرافه را در يخچال قرار دهيد. چطور اين كار را انجام مي‌دهيد؟

 

درب يخچال را باز مي كنيم. زرافه را داخل يخچال مي گذاريم و سپس درب آن را مي بنديم. هدف از اين سؤال اين است كه مشخص شود آيا شما از آن دسته افرادي هستيد كه تمايل دارند مسائل ساده را خيلي پيچيده ببينند يا خير!

 

2- حال از شما خواسته شده يك فيل را در يخچال قرار دهيد. چه مي‌كنيد؟

 

آيا پاسخ شما اين است كه درب يخچال را باز مي كنيم و فيل را در يخچال مي گذاريم و درب آن را مي بنديم؟

نه! اين درست نيست!

پاسخ صحيح اين است كه درب يخچال را باز مي كنيم. زرافه را از يخچال خارج مي كنيم. فيل را در يخچال مي گذاريم و درب آن را مي بنديم. اين سؤال براي اين است كه مشخص شود آيا شما به نتايج كار هاي قبلي خود و تأثير آن بر تصميم گيري هاي بعدي تان فكر مي كنيد يا خير.

 

3- آقا شيره يك كنفرانس براي حيوانات جنگل ترتيب داده است كه به جز يك حيوان، همگي حيوانات در آن حضور دارند. آن يك حيوان غايب كيست؟

 

اگر پاسخ داده ايد كه اسكار برادر كوچك آقا شيره حيوان غايب است باز هم اشتباه كرده‌ايد. يادتان رفته كه فيل الان در يخچال است؟ پس حيوان غايب اين جلسه بايد فيل باشد! هدف از اين سؤال اين است كه حافظه شما در به خاطر سپردن اطلاعات سنجيده شود.

اگر تا اين جا به سؤالات پاسخ درست نداده‌ايد نگران نباشيد. هنوز يك سؤال ديگر مانده است.

 

4- بايد از يك رودخانه عبور كنيد كه محل سكونت كروكوديل‌هاست. شما قايق نداريد. چه مي‌كنيد؟

 

خيلي ساده است! به داخل رودخانه پريده و با شنا كردن از آن عبور مي كنيد. كروكوديل‌ا؟ آن ها الان در جلسه اي هستند كه شيرشاه ترتيب داده! هدف از اين سؤال اين است كه مشخص شود آيا از اشتباه هاي قبلي خود درس مي گيريد كه دوباره آن ها را تكرار نكنيد يا خير!


آزمون هوش

۸۳ بازديد

مسئله 1 - راننده اتوبوس هم سن شما بايد باشد. چون جمله اول سوال مي‌گويد " تصور كنيد كه راننده اتوبوس هستيد."

مسئله 2 - همه كلاغ‌ها، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روي درخت بلند نشده اند.( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانيد دوباره محاسبات جلوي تفكرتان را گرفته است.)

مسئله 3 - هيچ. آن نوح بود كه حيوانات را به كشتي برد و نه موسي ( "چه تعداد " جلوي فكر كردن شما را گرفته است.)

مسئله 4 - هيچ كدام. خروس‌ها كه تخم نمي‌گذارند.اگر شما سعي كرديد جواب توسط محاسبات و مقايسه اعداد بدست آوريد ، شما دوباره به وسيله اعداد منحرف شديد.

مسئله 5 - بازمانده ها را دفن نمي‌كنند. آنها جان سالم بدر برده‌اند . شما به وسيله كلمات حقوقي و دفن كردن منحرف شده‌ايد.

مسئله 6 - يك 25 توماني و يك 5 توماني. به ياد بياوريد ( فقط يكي از آنها ) نبايد 25 توماني باشد و همين طور هم هست . يك سكه 5 توماني داريم.شما با عبارت " يكي از آنها نبايد … " فريب خورديد


استدلال منطقي

۷۲ بازديد

همه‌ دانشمندان مي‌ميرند و به بهشت مي‌روند. آنها تصميم مي‌گيرند كه قايم‌‌باشك بازي كنند. از بخت بد انيشتين اولين كسي است كه بايد چشم بگذارد. او بايد تا 100 بشمرد و سپس شروع به گشتن كند. همه شروع به قايم شدن مي‌كنند به جز نيوتن

. نيوتن فقط يك مربع يك متري روي زمين مي‌‌كشد و داخل آن روبروي اينشتين مي‌‌ايستد.

اينشتين مي‌شمرد : 1 – 2 – 3 - ............ . 97 – 98 – 99- 100

او چشمانش را باز مي‌‌كند و مي‌بيند كه نيوتن روبروي او ايستاده است.

اينشتين بلا فاصله مي‌گويد: سوك ‌سوك نيوتن.

نيوتن انكار مي‌كند و مي‌‌گويد نيوتن سوك ‌سوك نشده است. او ادعا مي‌كند كه نيوتن نيست. تمام دانشمندان بيرون مي‌آيند تا ببينند چگونه او ثابت مي‌كند كه نيوتن نيست.

نيوتن مي‌گويد: من در يك مربع يه مساحت يك متر مربع ايستاده‌ام... اين باعث مي‌شود كه من بشوم نيوتن بر متر مربع... چون يك نيوتن بر متر مربع معادل يك پاسكال است ، پس من پاسكال هستم، پس"سوك ‌سوك پاسكال!!!.

 


هفت عادت براي كسب و كار موفق

۸۰ بازديد

 

 

براي كسب و كار موفق بايد هفت عادت كليدي ايجاد كنيد. نبودن يا فقدان هر يك از اين عادتها مي‌تواند گزاف باشد. زماني كه شما صلاحيت و لياقت در هر يك از اين سطوح را پيدا كنيد سريعتر و راحتر از ساير رقبايتان مي توانيد به نتايج فوق العاده‌اي برسيد.

 

 

1-      برنامه كامل و سراسري:

اولين نياز براي كسب و كار موفق عادت برنامه‌ريزي مي‌باشد. بطور كاملتر و با جزئيات بيشتري كه شما براي پيشبرد فعاليت‌هاي خود برنامه‌ريزي مي‌كنيد باعث مي‌شود كه خيلي سريعتر و آسانتر بتوانيد برنامه‌هاي خود را پياده‌سازي كنيد و به يك نتيجه مورد دلخواه خود براي شروع كسب و كار خود برسيد.

 

2-      سازماندهي كنيد قبل از اينكه شروع كنيد:

يكبار ديگر شما يك برنامه كامل براي شروع كسب و كار خود توسعه مي‌بخشيد، شما بايد عادتهايي از سازماندهي كردن مردم و منابع مورد نياز قبل از شروع كسب و كار خود را ايجاد كنيد. در يك سازماندهي تمام منابعي را كه تشخيص مي‌دهيد در فرايند برنامه‌ريزي به آن نيازمنديد مي‌آوريد.

 

3-      پيدا كردن افراد مناسب:

سومين عادتي كه شما بايد ايجاد كنيد، استخدام كردن افراد مناسب مي‌باشد كه شما را در رسيدن اهدافتان كمك مي كند. 95% از موفقيت شما به عنوان يك كارآفرين و مدير اجرائي مي‌تواند به وسيله كيفيت و توانمندي افرادي كه شما آنها را براي كار كردن يا كار كردن روي آن تيم استخدام مي‌كنيد بستگي دارد. حقيقت اينست كه بهترين موسسات بهترين افراد را دارند و بهترين موسسات درجه 2 افراد درجه 2 و بهترين موسسات درجه 3 ميانگين يا حد واسط افراد را دارند، پس هر چقدر توانمندي افراد بيشتر باشد كسب و كار نتيجه بهتري خواهد داشت.

 

4-      عاقلانه وكالت دادن:

چهارمين عادتي كه شما براي پيشبرد كسب و كار درست مي باشد. شما بايد تواناييهاي خود را در جهت محول كردن يك شغل درست، با يك شخص درست در يك مسير درست توسعه بخشيد، ناتواني در يك وكالت بطور موثر مي‌تواند باعث شكست يا اجراي نادرست شخصي شود و حتي مي‌تواند شكست در كسب و كار را به همراه داشته باشد.

 

5-      بررسي كردن اينكه شما چه انتظاراتي داريد:

پنجمين نياز براي يك كسب و كار موفق عادت نظارت درست مي‌باشد. شما بايد يك سيستم نظارت درست براي كسب و كار خود ايجاد كنيد و از انجام شدن آن مطمئن باشيد. ضروري است كه شما نحوه اجراي كار خود را كنترل كنيد و مطمئن شويد آن بر طبق زمان‌بندي و كيفيت سطوح مورد نياز انجام مي‌شود.

 

6-      سنجش كارهاي انجام شده :

ششمين عمل كارآفرينان موفق و مديران اجرائي عادت اندازه‌گيري ميزان كارائي مي‌باشد.

شما بايد به طور خاصي استانداردهاي قابل اندازه‌گيري و برگه‌هاي امتياز را براي نتايجي كه شما بدان نياز داريد را تعيين كنيد. شما بايد زمان شروع و موعد كارهاي خود را با توجه به انتظارات خود مد نظر گرفته و آنها را زمان‌بندي كنيد.

 

7-      مطلع ساختن مردم از كسب و كار:

هفتمين عادت براي افراد داراي يك كسب و كار موفق تهيه گزارش منظم و به دقت از نتايج كسب و كار براي مردم مي‌باشد. مردم اطراف شما احتياج بدان دارند كه بدانند چه چيزي در كسب و كار شما اتفاق مي‌افتد، بانكدارها احتياج دارند از نتايج مالي شما با خبر باشند، كارمندان شما احتياج دارند موقعيت و شرايط شركت شما را بدانند. افراد كليدي شما در همه سطوح نيازمند به آن هستند كه بدانند شركت شما به چه نتايجي خواهد رسيد.


مديريت در نقطه صفر

۸۱ بازديد

 

 

 

مديريت از نقطه صفر چيست؟

مديريت از نقطه صفر در هر موقعيت نقطه صفر خاص خود و نحوه مديريت خاص خود را داراست، ليكن با توجه به آنچه كه در محتواي هر موقعيتي مي‌گنجد.

مديريت از نقطه صفر محملي است كه مدير با علم به نتيجه عملكردهـــــــاي گذشته روش‌ها و پيش فرض‌هاي غلط گذشته را زير پا مي‌گذارد و با بهره‌گيري از ويژگي‌هاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر كه در ذيل به آن پرداخته مي‌شود و با تعاريفي نو از موقعيت كه تكيه گاه محكمتري مبتني بر تعريف صحيح‌تري از موفقيت و شكست دارند از نقطه صفر شروع مي‌كند.

 

نقطه صفر كجاست؟

محدوده مشخصي ندارد. يك مدير داراي شرايط مطلوب در موقعيت نيز مي‌تواند براي تضمين و استحكام موقعيت مورد نظر از نقطه صفر شروع كند.

در واقع، حركت از نقطه صفر شروعي دوباره با انديشه‌اي از نوع مديريت از نقطه صفر است.

ابزارهاي مديريت از نقطه صفر كدامند؟ تحليل موقعيت، اصلاح تعاريف عملي موفقيت و شكست موقعيت و ويژگي‌هاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر.

 

تحليل موقعيت:

بررسي و تحليل يك موقعيت خاص باتوجه به پيچيدگي‌هاي هر موقعيت خاص كليد رمزهاي مختص به آن موقعيت را دارد. ليكن انتخاب ديدگاه مناسب براي تحليل صحيح و سريع هر موقعيت شرط اوليه و لازم است.

اصلاح تعاريف عملي موفقيت و شكست موقعيت:

پس از تحليل موقعيت در نقطه صفر و كنكاش در اهداف، برنامه‌ها، راهبردها، عملكردها و عوامل موثر در موفقيت و شكست به شناختي عيني‌تر و تعريفي دقيق‌تر از موفقيت و شكست موقعيت مي‌رسيم.

 

ويژگي‌هاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر:

1-     تعيين نقطه شروع و پايان:

به نقل از بزرگي، اگر ندانيم نقطه شروع كجاست از هر كجا شروع كنيم به هيچ جا نمي‌رسيم و اگر ندانيم مقصدمان كجاست به هر نقطه‌اي كه برسيم مطلوب ما خواهدبود.

2-     دويدن به نقطه شروع:

فراموش نكنيم از نقطه صفر بــايد شروع كنيم. پس ضروري است زمينه‌هاي لازم براي شروع از نقطه صفر از جمله تعاريف اصلاح شده‌اي از موقعيت و نيازهاي آن را مهيا كنيم.

3-     رك و صريح بودن:

ابهام‌گرايي و رك نبودن كه ريشه‌هاي مختلفي مثل ترس و عدم اعتماد به ديگران دارد، مانعي است بلند كه بايد براي رسيدن به اهداف موقعيت، ارتباطات سالم در مجموعه و زمينه‌هاي جديد موفقيت در يك فضاي صميمي از آن عبور كرد.

4-     اگر مي خواهيم تيم خوبي داشته باشيم، خود خوب باشيم:

به زبان ساده براي رسيدن به نيكي و موفقيت در آنچه كه مطلوب ماست، بايد جوهره خوبي را در موقعيت جاري كرد. اگر در موقعيت مدير، راستي و درستي جاري باشد، به تبع آن اعتمـــــاد هست، همدوستي هست، هم‌افزايي هست، هم‌پاياني هست و مطمئناً موفقيت هم هست و يك مدير به عنوان عنصر انتقال فرهنگ، نقش عمده‌اي در ايجاد فضايي زلال و نيك در موقعيت ايفا مي‌كند.

5-     پرهيز از حرافي:

زياد حرف نزنيم و الا چشمهايمان هم بايد گوش بدهند لذا حرفهايمان بايد در متن عملكردمان قرار گيرد.

6-     گرايشها را فراموش كنيم و منطق‌گرا باشيم:

تنها اولويت ما كار ماست و بقيه مسائل فرع اين مصلحت است. در اين خصوص استفاده از مشاوران خارجي در موقعيت‌هاي بحراني، نوع ناقصي از مديريت از نقطه صفر است كه در آن بعضي ويژگيهاي مديريت از نقطه صفر من جمله پرهيز از گرايش و جانبداري لحاظ شده است.

7-     انديشه‌گرايي بهتر است از تحميل انديشه (نقدپذيري و نقادي منصفانه):

جدا كردن خود از تعارفات و شعارگويي و بسته‌نگري و رسيدن به پله نقد موقعيت خويش. فراهم كردن فضاي هم‌افزايي و هم‌گرايي انديشه‌ها.

8-      اعتقاد عملي به كلمه "نمي‌دانم" درجايي كه نمي‌دانيم:

انسان‌هـــاي آگاه ارزش اين كلمه را مي‌دانند. يقيناً «نمي‌دانم» پله اول براي حركت به سوي سكوي پرتاب دانستن است و اين اعتقاد بايد به عنوان يك فرهنگ بويژه در بين مديراني كه داراي اختيارات و حيطه عمل وسيع هستند و ندانستن در لاي اختياراتشان پنهان مي‌شود و پيشامدهاي غيرقابل پيش‌بيني در كمينشان است، جاري شود.

9-     آگاه باشيم كه به زودي واقعيت‌هاي جاري از تصورات و پيش‌بيني‌هاي ما پيشي خواهند گرفت

دقت كنيم كه قبل از سبقت، مركب خود را عوض كنيم و تصورات و پيش‌بيني‌هايمان را بر واقعيت‌هاي جاري منطبق سازيم.

جناب مدير، هدف خردگرايي ابزاري است يا ارزشي؟ مراقب باشيم به كدام سو قدم برمي‌داريم.

جناب مدير، اگر چه به هدف‌هاي موقعيت دست نيـافته‌ايم به چه ميزاني خود را مسئول مي‌دانيم؟ اگر وضعيت فعلي به دليل عدم كفايت در مديريت ما در موقعيت بوده است، بهترين مديريت ترك مديريت به نحو مقتضي است. چيزي كه در بين مديران ژاپني بوفور ديده مي‌شود.

به ياد داشته باشيم اتفاقات بد معمول و معلول شرايط بد است. شرايط بد چيست و راه‌هاي جلوگيري و مدارا با شرايط بد در هر مــــوقعيت كدام است، مراقب محيط باشيم، آن گونه كه بر آن سوار باشيم و نه بالعكس.

هر نقطه پاياني نقطه آغاز ديگري است. بايد به اين باور برسيم كه موفقيت يك امر نسبي است و پس از رسيدن به يك موفقيت كوچك در يك سطح بالاتر تازه در نقطه شروع قرار گرفته‌ايم.

درهر فعاليتي اصل آن چيزي است كه ما را به موفقيت مي‌رساند، نه آن چيزي كه موفقيت را تعريف مي‌كند. مقصود اين است كه مراقب بـــاشيم اصلي كه موفقيت را تعريف مي‌كند دايره آن را محدود نكنيم، بلكه آن اصل بسان سرچشمه‌اي باشد براي رسيدن به موفقيت‌هاي بعدي.

ايجـــاد سيستم بهره‌وري فكري و تصميم‌گيري در موقعيت: ازطريق ايجاد فرهنگ مشورت، فناوري اطلاعات، بهبود ارتباطات و نخبه‌پذيري در موقعيت و...

چيزهايي كه به ذهن ما نرسيد: هميشه بايد اعتقاد داشته باشيم چيزي كه ما به دنبال آن هستيم فراتر از آن چيزي است كه در تصور ما مي‌گنجد و آنچه كه به ذهن و فكر ما مي‌رسد، بخش كوچكي است از آنچه كه به فكر ما نرسيده است. لذا با تصورات خودبينانه راه ترقي را بر خود نبنديم.

روح و فضاي هر موقعيتي داراي شبكه‌اي است از روابط كاري بين افراد، روابط حسي و اخلاقي، روابط بين افراد بيرون از موقعيت با افراد درون موقعيت، رابطه هر فرد با كارش و رابطه مجموعه با وظايفشان و رابطه موقعيت موردنظر با موقعيت‌هاي ديگر و... توجه داشته باشيم كه در اين شبكه پيچيده، يك نظام علت و معلولي حاكم است. لذا بايد پيوسته با شناسايي و تحليل اين شبكه به تنظيم و تعديل آن پرداخت. البته با توجه به گستردگي اين شبكه، استفاده از نظرات مشاوران مي‌تواند ياريگر باشد. پس ضروري است در نقطه صفر يكبار ديگر به تجزيه و تحليل اين شبكه بپردازيم.

هر مديري (در هر موقعيت و جايگاه) داراي شرح وظايفي است، اما لازمه موفقيت يك مدير پيش از آنكه انجام شرح وظايف باشد رسيدن به هدف موقعيت است. حواسمان هست كه در بند بوروكراسي كاغذ بازي نيفتيم و تمركز فكري و فعاليت‌هاي عملي را در مسير رسيدن به هدف موقعيت قرار دهيم.

 


تمركز روي مشكل يا تمركز روي راه‌حل

۷۵ بازديد

هنگامي ‌كه ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز كرد، با مشكل كوچكي روبرو شد. آنها دريافتند كه خودكارهاي موجود در فضاي بدون ‌جاذبه كار نمي‌كنند. (جوهر خودكار به سمت پايين جريان نمي‌يابد و روي سطح كاغذ نمي‌ريزد.) براي حل اين مشكل آنها شركت مشاورين اندرسون را انتخاب ‌كردند. تحقيقات بيش‌ از يك دهه طول‌ كشيد، 12ميليون دلار صرف شد و در نهايت آنها خودكاري طراحي‌كردند كه در محيط بدون جاذبه مي‌نوشت، زير آب كار مي‌كرد، روي هر سطحي حتي كريستال مي‌نوشت و از دماي زير صفر تا 300 درجه‌ سانتيگراد كار مي‌كرد.

روسي‌ها راه‌حل ساده‌تري داشتند: آنها از مداد استفاده كردند!

 اين داستان مصداقي براي مقايسه دو روش در حل مسئله است؛ تمركز روي مشكل يا تمركز روي راه‌حل. مشكل نوشتن در فضا و راه‌حل نوشتن در فضا با خودكار.

 


گروه 99

۸۵ بازديد

قيل از شمردن نداشته‌هايتان به داشته‌هايتان فكر كنيد.

آيا شما عضو گروه 99 هستيد؟

 پادشاهي كه بر يك كشور بزرگ حكومت مي‌كرد، باز هم از زندگي خود راضي نبود. اما خود نيز علت را نمي‌دانست. روزي پادشاه در كاخ قدم مي‌زد. هنگامي كه از آشپزخانه عبور مي‌كرد، صداي ترانه‌اي را شنيد. به دنبال صدا، پادشاه متوجه يك آشپز شد كه روي صورتش برق سعادت و شادي ديده مي‌شد. پادشاه بسيار تعجب كرد و از آشپز پرسيد: چرا اين‌قدر شاد هستي؟ آشپز جواب داد: قربان، من فقط يك آشپز هستم، تلاش مي‌كنم تا همسر و بچه‌ام را شاد كنم، ما خانه‌اي حصيري تهيه كرده‌ايم و به اندازه‌ي كافي خوراك و پوشاك داريم، بدين سبب من راضي و خوشحال هستم.

پس از شنيدن سخن آشپز، پادشاه با نخست‌وزير در اين مورد صحبت كرد. نخست‌وزير به پادشاه گفت: قربان، اين آشپز هنوز عضو گروه ۹۹ نيست. اگر او به اين گروه نپيوندد، نشانگر آن است كه مرد خوشبيني است. پادشاه با تعجب پرسيد: گروه ۹۹ چيست؟

نخست‌وزير جواب داد: اگر مي‌خواهيد بدانيد كه گروه ۹۹ چيست، بايد كاري انجام دهيد، يك كيسه با ۹۹ سكه‌ي طلا جلوي در خانه‌ي آشپز بگذاريد، به زودي خواهيد فهميد كه گروه ۹۹ چيست.

پادشاه بر اساس حرف‌هاي نخست‌وزير فرمان داد يك كيسه با ۹۹ سكه‌ي طلا را جلوي در خانه‌ي آشپز قرار دهند. آشپز پس از انجام كارها به خانه بازگشت و جلوي در كيسه را ديد. با تعجب كيسه را به اتاق برد و باز كرد. با ديدن سكه‌هاي طلايي ابتدا متعجب شد و سپس از شادي آشفته و شوريده گشت. آشپز سكه‌هاي طلايي را روي ميز گذاشت و آن‌ها را شمرد. ۹۹ سكه؟ آشپز فكر كرد اشتباهي رخ داده است. بارها طلاها را شمرد. ولي واقعا ۹۹ سكه بود. او تعجب كرد كه چرا تنها ۹۹ سكه است و ۱۰۰ سكه نيست. فكر كرد كه يك سكه‌ي ديگر كجاست؟

شروع به جستجوي سكه‌ي صدم كرد. اتاق‌ها و حتي حياط را زير و رو كرد. اما خسته و كوفته و نااميد به اين كار خاتمه داد. آشپز بسيار دل‌شكسته شد و تصميم گرفت از فردا بسيار تلاش كند تا يك سكه‌ي طلايي ديگر به دست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به يك صد سكه‌ي طلا برساند.

آن شب تا دير وقت كار كرد. به همين دليل صبح روز بعد ديرتر از خواب بيدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد كرد كه چرا او را بيدار نكرده‌اند . آشپز ديگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمي‌خواند. او فقط تا حد توان كار مي‌كرد. پادشاه نمي‌دانست كه چرا اين كيسه چنين بلايي بر سر آشپز آورده است و علت را از نخست‌وزير پرسيد.

نخست‌وزير جواب داد: قربان، حالا اين آشپز رسما به عضويت گروه ۹۹ درآمده است. اعضاي گروه ۹۹ چنين افرادي هستند، آنان زياد دارند اما راضي نيستند، تا آخرين حد توان كار مي‌كنند تا بيشتر به دست آورند، مي‌خواهند هر چه زودتر يك‌صد سكه را از آن خود كنند و اين علت اصلي نگراني‌ها و دردهاي آن‌هاست. آن‌ها به همين سادگي شادي و رضايت را از دست مي‌دهند و اعضاي گروه ۹۹ ناميده مي‌شوند.

 


نجات غريق

۸۱ بازديد

مردي در كنار رودخانه‌اي ايستاده بود. ناگهان صداي فريادي را مي‌شنود و متوجه مي‌شود كه كسي در حال غرق شدن است. فوراً به آب مي‌پرد و او را نجات مي‌دهد. اما پيش از آن كه نفسي تازه كند فريادهاي ديگري را مي‌شنود و باز به آب مي‌پرد و دو نفر ديگر را نجات مي‌دهد. اما پيش از اين كه حالش جا بيايد صداي چهار نفر ديگر را كه كمك مي‌خواهند مي‌شنود.

 او تمام روز را صرف نجات افرادي مي‌كند كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شده‌اند غافل از اين كه چند قدمي بالاتر ديوانه‌اي مردم را يكي يكي به رودخانه مي‌انداخت.

 

شرح حكايت

برخي مديران و سازمان‌ها اين گونه عمل مي‌كنند. در اين سازمان‌ها به جاي درمان ريشه، به كندن برگ‌هاي زرد رغبت بيشتري نشان داده مي‌شود. به عبارت ديگر به جاي علت‌يابي و رفع مشكلات، صرفاً به اصلاح آنها مي‌پردازند. آيا بهتر نيست ضمن چاره‌جويي براي عوارض و مسائل پيش‌آمده، بر روي علل هم تأثير گذاشت تا مسئله به طور همه جانبه حل شده و از اتلاف سرمايه‌ها و منابع با ارزش جلوگيري شود؟


كدام را سوار مي‌كنيد؟

۸۰ بازديد

     

يك شركت بزرگ قصد استخدام يك نفر را داشت. بدين منظور آزموني برگزار كرد كه يك پرسش داشت. پرسش اين بود:

شما در يك شب طوفاني در حال رانندگي هستيد. از جلوي يك ايستگاه اتوبوس مي‌گذريد. سه نفر داخل ايستگاه منتظر اتوبوس هستند. يك پيرزن كه در حال مرگ است. يك پزشك كه قبلاً جان شما را نجات داده است. يك خانم/آقا كه در روياهايتان خيال ازدواج با او را داريد. شما مي‌توانيد تنها يكي از اين سه نفر را سوار كنيد. كدام را انتخاب خواهيد كرد؟ دليل خود را شرح دهيد.

___________________________

پيش از اينكه ادامه حكايت را بخوانيد شما نيز كمي فكر كنيد.

؟!

؟!

____________________________

قاعدتاً اين آزمون نمي‌تواند نوعي تست شخصيت باشد زيرا هر پاسخي دليل خودش را دارد.

پيرزن در حال مرگ است، شما بايد ابتدا او را نجات دهيد. هر چند او خيلي پير است و به هر حال خواهد مرد.

شما بايد پزشك را سوار كنيد. زيرا قبلاً جان شما را نجات داده است و اين فرصتي است كه مي‌توانيد جبران كنيد. اما شايد هم بتوانيد بعداً جبران كنيد.

شما بايد شخص مورد علاقه‌تان را سوار كنيد زيرا اگر اين فرصت را از دست دهيد ممكن است هرگز قادر نباشيد مثل او را پيدا كنيد.

از دويست نفري كه در اين آزمون شركت كردند، شخصي كه استخدام شد دليلي براي پاسخ خود نداد. او نوشته بود:

سوئيچ ماشين را به پزشك مي‌دهم تا پيرزن را به بيمارستان برساند و خودم به همراه همسر روياهايم منتظر اتوبوس مي‌مانيم.

 

شرح حكايت

همه مي‌پذيرند كه پاسخ فوق بهترين پاسخ است، اما هيچكس در ابتدا به اين پاسخ فكر نمي‌كند. چرا؟

زيرا ما هرگز نمي‌خواهيم داشته‌ها و مزيت‌هاي خود را (ماشين) از دست بدهيم. اگر قادر باشيم خودخواهي‌ها، محدوديت ها و مزيت‌هاي خود را از خود دور كرده يا ببخشيم گاهي اوقات مي‌توانيم چيزهاي بهتري به دست بياوريم.

تحليل فوق را مي‌توانيم در يك چارچوب علمي‌تر نيز شرح دهيم: در انواع رويكردهاي تفكر، يكي از انواع تفكر خلاق، تفكر جانبي است كه در مقابل تفكر عمودي يا سنتي قرار مي‌گيرد. در تفكر سنتي، فرد عمدتاً از منطق، در چارچوب مفروضات و محدوديت‌هاي محيطي خود، استفاده مي‌كند و قادر نمي‌گردد از زواياي ديگر محيط و اوضاع اطراف خود را تحليل كند. تفكر جانبي سعي مي‌كند به افراد ياد دهد كه در تفكر و حل مسائل، سنت شكني كرده، مفروضات و محدوديت ها را كنار گذاشته، و از زواياي ديگري و با ابزاري به غير از منطق عددي و حسابي به مسائل نگاه كنند.

در تحليل فوق اشاره شد اگر قادر باشيم مزيت‌هاي خود را ببخشيم مي‌توانيم چيزهاي بهتري به دست بياوريم. شايد خيلي از پاسخ‌دهندگان به اين پرسش، قلباً رضايت داشته باشند كه ماشين خود را ببخشند تا همسر روياهاي خود را به دست آورند. بنابراين چه چيزي باعث مي‌شود نتوانند آن پاسخ خاص را ارائه كنند. دليل آن اين است كه به صورت جانبي تفكر نمي‌كنند. يعني محدوديت ها و مفروضات معمول را كنار نمي‌گذارند. اكثريت شركت‌كنندگان خود را در اين چارچوب مي‌بينند كه بايد يك نفر را سوار كنند و از اين زاويه كه مي‌توانند خود راننده نبوده و بيرون ماشين باشند، درباره پاسخ فكر نكرده‌اند.


زندگي

۸۸ بازديد

از خدا پرسيدم: خدايا چطور مي‌توان بهتر زندگي كرد؟

خدا جواب داد:

گذشته‌ات را بدون هيچ تاسفي بپذير،

با اعتماد زمان حال‌ات را بگذران، 

بدون ترس براي آينده آماده شو،

ايمان را نگهدار،

ترس را به گوشه‌اي انداز،

شك‌هايت را باور نكن،

و هيچگاه به باورهايت شك نكن.

زندگي شگفت انگيز است فقط اگر بدانيد كه چطور زندگي كنيد.................////////