مرد داستانهاي كوتاه بكر، شعرهاي ماهرانه و نقدهاي ژرف نويسندهاي است كه سواي خوانندگان زيادش در سراسر دنيا، شاعران و نويسندگان زيادي را هم تحت تاثير قرار داده است. او بيشتر زندگي خود را در كتابخانهها گذراند، جايي كه خود آنجا را بهشت ناميده است. درك نقدها و بعضي از داستانهاي كوتاهش گاهي مشكلاند، شعرش اما شعري است ملموس، بهخصوص در 30 سال آخر زندگياش كه جهانش دروني شده بود يا به قول خودش بايد مدام به حافظهاش رجوع ميكرد.
شعر ديگري براي موهبتها
خداي هزارتوي
علت و معلول را شكرگزارم
براي تنوع آفرينش
كه اين جهان يگانه را شكل ميدهد
براي اين برهان، كه از روياي
يافتن نقشهي هزارتو دست نخواهد كشيد،
براي چهرهي هلن و پايداري اوليس،
براي عشق، كه به ما ديگران را مينماياند
همانگونه كه خدا آنها را ميبيند.
براي الماسهاي در بند و آبهاي آزاد،
براي جبر، كاخ هايي از بلورهاي منظم،
براي سكههاي اسرارآميزِ آنجليوس سيلسيوس(1)
براي شوپنهاوئر(2)
كه به يقين جهان را رمزگشايي كرد،
براي سرخي آتش
كه ديگر هيچ آدمي به آن با حيرت انسانهاي اوليه نمينگرد
براي چوب ماهون، چوب سرو، چوب صندل،
براي نان و نمك،
براي راز گل سرخ،
كه سخاوتمندي رنگ است و آن را نميبيند،
خوشبختي شبها و روزهايي در 1955،
براي كابويهاي سختكوش كه بر زمين
حيوانها و طلوع را به پيش ميبرند،
براي بامداد در مونت ويديو(3)،
براي هنر دوستي،
براي آخرين روز سقراط
براي واژههايي كه در گرگ و ميشي برزبان جاري شدند
از چليپايي به چليپاي ديگر،
براي روياي اسلام معنا شده در
هزار و يك شب،
براي اين برج آتش پاك،
و براي شكوهِ سپهر،
براي سويدن برگ(4)
كه در خيابانهاي لندن با فرشتهها سخن گفت،
براي رودهاي كهن و اسرارآميز
كه در من يكي ميشوند،
براي زباني كه من، قرنها پيش، در نورث امبرلاند(5) به آن سخن گفتم،
براي شمشير و چنگِ ساكسونها،
براي دريا، كه صحرايي درخشان است،
و رمزِ چيزهايي كه نميدانيم،
براي موسيقيِ كلامي انگليس،
براي موسيقيِ كلامي آلمان،
براي طلايي كه در شعر ميدرخشد،
براي حماسهي زمستان،
براي نام كتابي كه نخواندهام:
(6)Gesta die per Francos
براي ورلاينه(7)، بيگناه مانند پرنده
براي منشور شيشهاي و وزنههاي برنزي،
براي خطهاي روي ببر،
براي برجهاي بلند در سان فرانسيسكو و جزيرهي منهتن،
براي بامدادِ تگزاس،
براي سويلي كه نامههاي اخلاقي را نوشت
و كسي كه نام ما را، آنچنان كه خود ميتوانست برگزيند، باز نخواهد شناخت،
براي سِنِ سا و لوكانوس(8)، از كوردوبا،
براي زبان اسپانيايي
براي همهي ادبيات مكتوب اسپانيايي،
براي هندسه، بازي غريب شطرنج
براي لاكپشتِ زنو(9) و نقشهي رويز(10)
براي بوي شفاي اكاليپتوس
براي زبان، كه ميتواند خرد را جعل كند،
براي فراموشي، كه گذشته را تغيير يا پايان ميدهد،
براي عادتها،
كه ما را تكرار ميكنند و تثبيت، مانند آينهاي،
براي بامداد، كه به ما وهم آغازين را ميدهد،
براي شب، تاريكيهايش و نجوماش،
براي شجاعت و خوشبختي ديگران،
براي سرزمين پدري، حس شده درياسمين
يا در شمشيري قديمي،
براي ويتمن(11) و فرانسيسكو آسيسي(12)، كه شعر را نوشتند،
با اين باور كه شعر پايانناپذير است،
و در جمع آفرينش آب ميشود
و هرگز به سطر آخر نميرسد
و وابسته به تغييرات انساني است،
و فرانسس هسالم(13)، كه از فرزندان خود حلاليت طلبيد
بهخاطر مرگ تدريجياش،
براي دقيقههايي كه پيش از خوابيدن ميگذرند،
براي خواب و مرگ،
اين دو گنج نهفته،
براي موهبتهاي ارزشمند كه حساب آنها را ندارم،
براي موسيقي، شكل اسرارآميز زمان.
پينوشتها:
1- Angelus Silesius 1624 – 1677 معروف به شاعر سحر آميز
۲- Arthur Schopenhauer 1788 1860) فيلسوف آلماني
۳- Montevideo پايتخت اروگوئه
4- Emanuel Swedenborg 1688 1772 عالم و عارف سوئدي
5- Northumberland مكاني در انگليس
6- Dei gesta per Francos اعمال خدا به دست فرانك.
كتابي دربارهي جنگهاي اول صليبي كه در بين سالهاي 1107 تا 1108 نوشته شده است
7- Paul Marie Verlaine (1844-1896) شاعر فرانسوي
8- Lucius Annaeus Seneca فيلسوف قرن چهارم پيش از ميلاد
9- Zeno van Citium فيلسوف يوناني
10- Josiah Royce (1855 – 1916) فيلسوف آمريكايي
11- Walter “Walt” Whitman (1819–1892) شاعر، مقالهنويس و روزنامه نگار آمريكايي
12- Franciscus van Assisi (1181-1226) پاپ نهم او را قديس اعلام كرد
13- Frances Haslam مادربزرگ انگليسي تبار بورخس
منبع : سايت تبيان