من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

سيماي پير در انديشه ي حافظ

۳۳ بازديد

  حافظ وجوب پير در كلام عرفا

نجم الدين كبري مي گويد : موسي را باكمال مرتبه ي نبوت و درجه ي رسالت و الوالعزمي در بدايت حال ده سال ملازمت خدمت شعيب مي بايست تا استحقاق شرف مكالمه ي حق يابد . عرفا معتقدند در ابتداي امر داشتن پير ، راهنما و دليل لازم است تا سالك قدم در راه وصول به حق گذارد .

مفتون و مغرور اين راه كسي است كه پندارد باديه ي بي پايان كعبه ي وصال به سير قدم بي دليل و بدرقه قطع توان كرد .

قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن                  ظلمات است بترس از خطر گمراهي

اگر چه در ابتداي هدايت نه به پيغمبر حاجت است نه به شيخ ، و آن تخم طلب است كه در زمين دل ها جز به تأثير نظر عنايت نيفتد . ليكن هر كجا آن تخم پديد آمد ، در پرورش آن به پيغمبر و شيخ حاجت افتد .

غزالي در ارج و اهميت شأن پير مي گويد : چون پير به دست آورد ، كار خويش جمله بايد با وي گذارد و تصرف خود اندر باقي كند و بداند كه منفعت وي اندر خطاي پير، بيش از آن بود كه اندر صواب خويش و هر چه شنود از پير كه وجه آن بنداند بايد كه از قصه ي موسي و خضر ( ع ) ياد آورد كه آن براي حكايت پير و مريد است كه مشايخ چيزها بدانسته باشند كه به عقل ، فراسر آن نتوان شد .

پير در انديشه ي حافظ

حافظ در بيشتر غزليات خود به داشتن دليل ، پير و راهنما تأكيد مي ورزد و پيروي از آن را بر سالك امري واجب مي داند :

به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد             كه سالك بيخبر نبود ز راه و رسم منزل ها

با توجه به ديوان حافظ مي توان دريافت كه وي ذوق و ذهني عرفاني دارد و شيفته ي انديشه ها ي ملامتيه است. اگر چه سندي مبني بر اين كه حافظ خود سر سپرده ي پيري باشد در دست نيست ، اما سخن از پير ، دليل ، خضر ، ولي ، مرشد و نظاير آن در ديوان وي بسيار است .

در انديشيدن حافظ به پير سه امر مهم به چشم مي خورد :

1 . سرگشتگي و آروزي يافتن دليل و راهنماي راه

- در بيابان فنا گم شدن آخر تا كي                ره بپرسيم مگر پي به مهمات بريم

- گذار بر ظلماتست خضر راهي كو                 مباد كاتش محرومي آب ما ببرد

- رندان تشنه لب را آبي نمي دهد كس          گويي ولي شناسان رفتند از اين ولايت

- سر زحسرت به در ميكده ها بركردم              چون شناساي تو در صومعه يك پير نبود

- شهر خاليست زعشاق بود كز طرفي             مردي از خويش برون آيد و كاري بكند

2. پي بردن به وجود و لزوم پير :

- به كوي عشق منه بي دليل راه قدم                 كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد

- بيا كه چاره ي ذوق حضور و نظم امور                 به فيض بخشي اهل نظر تواني كرد

- تو دستگير شو اي خضر پي خجسته كه من         پياده مي روم و همرهان سوارانند

- قطع اين مرحله بي همرهي خضر مكن                ظلماتست بترس از خطر گمراهي

- همتم بدرقه ي راه كن اي طاير قدس                    كه دراز است ره منزل و من نوسفرم

3 . پير مغان :

- گر پير مغان مرشد ما شد چه تفاوت              در هيچ سري نيست كه سرّي ز خدا نيست

- از آستان پير مغان سر چرا                           كشيم دولت در اين سراوگشايش در اين در است

- بنده‏ي پير مغانم كه ز جهلم                        برهاند پير ما هر چه كند عين ولايت باشد

- دولت پير مغان باد كه باقي سهل است‏           ديگري گو برو و نام من از ياد ببر

- مشكل خويش بر پير مغان بردم                      دوش‏ كو به تأييد نظر حل معما مي‏كرد

اسطوره يي به نام پير مغان :

پير در ادبيات فارسي سابقه يي بس طولاني دارد و بعد ها به شكل يك انسان كامل در اشعار عرفاني به چشم مي خورد اما به اين شكل و اوصاف كه در ديوان حافظ به چشم مي خورد مي توان گفت از برساخته هاي هنري حافظ مي باشد اين پير را نمي توان با پير زردشتي مرتبط دانست .آن چه كه از انديشه وي بر مي آيد اين است كه پير مغان مرشد حافظ است ، پيري كه حافظ فقط در مقابل او سر فرود مي آورد و سخن وي را مي شنود و ملازم خدمت وي است البته بايد تأكيد كرد كه پير مغان، پير به شكل رسمي و خانقاهي مد نظر نيست .

تصوير پير مغان تركيبي است از پير طريقت و پير مي فروش و به جز اين دو پير ميكده ، پير ميخانه ، پير خرابات و به يك تعبير پير گلرنگ ، پير پيمانه كش ، پير دردي كش ، شيخ ما هم ناميده شده است :

- نيكي پير مغان بين كه چو ما بدمستان           هر چه كرديم به چشم كرمش زيبا بود

- پير گلرنگ من اندر حق ازرق                        پوشان رخصت خبث نداد ار نه حكايت ها بود

- ما باده زير خرقه نه امروز مي خوريم               صدبار پير ميكده اين ماجرا شنيد

- پير دردي كش ما گر چه ندارد زر و زور                خوش عطابخش و خطاپوش خدايي دارد

- دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما            چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما

- نصيحتي كنمت ياد گير و در عمل آر                   كه اين حديث ز پير طريقتم يادست

اين پير ميكده اگر پيري خرفت و نادان بود آن شأن و مقام را نداشت كه حافظ از وي راه نجات پرسد و او هم پاسخي خردمندانه بدهد .خلاصه كلام اين كه اسطوره ي پير مغان ساخته ي طبع هنرمندانه ي حافظ است همان طور كه به طور مثال رستم به يك معني پرورده ي طبع فردوسي است .

منبع  : سايت تبيان

براي مشاهده اشعار حافظ كليك كنيد


اشعاري در وصف مقام مادر

۳۲ بازديد

به مناسبت سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا (س) و همچنين بزرگداشت مقام شامخ مادر اشعاري رو به اين مناسبت از شاعران عزيز كشورمون قرار داده ايم تا تحفه اي ناقابل باشد در برابر زحمات بي دريغشان

ايرج ميرزا - قلب مادر

عبدالجبار كاكايي - مادر

رهي معيري - اندوه مادر

حسين منزوي - مادر

مهدي سهيلي - مادر مرا ببخش

مهدي سهيلي - طلاق

محمدحسن بارق شفيعي - مادر مرا ببخش

مسعود فردمنش - سنگ مزار


سالروز تولد امام خميني (ره)

۳۰ بازديد

 

به مناسبت سالروز تولد امام خميني (ره) اشعار ايشان را براي شما قرار داده ايم

براي مشاهده اشعار امام خميني (ره) روي تصوير زير كليك كنيد


شرح غزليات حافظ - غزل شماره 3

۲۹ بازديد
 

با قرار دادن نشانگر موس روي كلمات مشخص شده در غزل معني كلمه برايتان نمايش داده مي شود

۱- اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

۲- بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار آب ركن آباد و گلگشت مصلا را

۳- فغان كاين لوليان شوخ شيرين كار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل كه تركان خوان يغما را

۴- ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را

۵- من از آن حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را

۶- اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ مي‌زيبد لب لعل شكرخا را

۷- نصيحت گوش كن جانا كه از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را

۸- حديث از مطرب و مي گو و راز دهر كمتر جو
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را

۹- غزل گفتي و در سفتي بيا و خوش بخوان حافظ
كه بر نظم تو افشاند فلك عقد ثريا را

وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن مفاعيلن (هزج مثمن سالم)

۱- اگر آن معشوق نكوروي شيرازي رضاي خاطر ما را به دست آورد؛ شهرهاي سمرقند و بخارا را به عنوان هديه تقديم خال سياهش مي‌كنم.

ترك: در زبان فارسي سمبول معشوق زيباست و ترك شيرازي يعني زيباروي شيرازي.

خال هندو را به دو گونه مي‌توان معني كرد: يكي خالي كه به رسم هندوان برگونه مي‌گذارند و ديگر خالي كه مثل هندو، سياه است و بيشتر همين معني مراد است.

سمرقند و بخارا از شهرهاي عمده تركستانند كه در دوران‌هاي اسلامي به آباداني و ثروت و داشتن مردم خوبروي شهرت داشتند.

حاصل معني اينكه اگر آن محبوب شيرازي به تمنيات دل من تسليم شود، در برابر خال سياه او، كه نقطه كوچكي از مجموعه زيبايي‌هاي اوست، شهرهاي سمرقند و بخارا را تقديم او مي‌كنم.

در بعضي روايات تاريخ آمده كه در ملاقاتي كه ميان اميرتيمور و خواجه حافظ در شيراز صورت گرفته، موضوع اين بيت از جانب فاتح مطرح و مورد اعتراض واقع شده است. نخستين بار دولتشاه سمرقندي سمرقندي داستان اين ملاقات را نوشت. دكتر غني آن را رد نميك‌ند و مي‌گويد«اگر راست بدانيم و امر تاريخي بشماريم و مثل غالب قصه‌هايي كه از روي مضامين غزل‌هاي خواجه ساخته شده است نباشد، بايد فرض كنيم كه در اواخر همين سال هفتصد و هشتاد و نه واقع شده است. علي بن الحسين الواعظ الكاشفي المشتهر به البيهقي در كتاب لطائف الطائف كه در سال نهصد و سي و نه به نام شاه محمد سلطان تصنيف نموده در باب نهم … مي‌گويد «چون امير تيمور ولايت فارس را مسخركرد و به شيراز آمد و شاه منصور را بكشت، خواجه حافظ شيرازي را طلبيد واو هميشه منزوي بود و به فقر و فاقه مي‌گذرانيد. سيد زين‌العابدين جنابذي كه نزد امير تيمور قربي تمام داشت و مريد خواجه حافظ بود، او را به ملازمت امير تيمور آورد. امير ديد كه آثار فقر و رياضت بر او ظاهر است. گفت اي حافظ من به ضرب شمشير تمام روي زمين را خراب كرده تا سمرقند و بخار ا را معمور كردم و تو به يك خال هندي مي‌بخشي…. خواجه حافظ گفت، از اين بخشندگي‌هاست كه بدين فقر و فاقه افتاده‌ام. امير تيمور خنديد و براي حضرت خواجه وظيفه لايق تعيين كرد.» در هر حال دليلي بر تكذيب اين قضيه نداريم، بلكه قرائن و مؤيداتي نيز موجود است.

در مجمل فصيحي آمده است كه تيمور دو بار شيراز را به تصرف آورد. يك باردر ۷۸۹ ق؛ يعني سه سال پيش از مرگ حافظ و بار دوم در ۷۹۵ ق يعني سه سال بعد از مرگ حافظ. به اين حساب ملاقات تيمور با حافظ بايد در سال ۷۸۹ ق انجام شده باشد.

۲- ساقي آن چه از مي در شيشه باقي مانده به من بده؛ زيرا صفاي كناب آب ركناباد و گردش شادمانه مصلا را در بهشت نخواهي يافت.

مي باقي: يعني باقيمانده مي چنانكه در اين بيت خواجو:

شبست و خلوت و مهتاب و ساغر اي بت ساقي               بريز خون صراحي بيار باده باقي

ركناباد: «يا آب ركني يا آب ركن الدوله، قناتي است كه در حدود ۸ كيلومتري شيراز از دامنه كوه بَمو سرچشمه مي‌گيرد. اين قنات در سال ۳۳۸ هجري قمري در يك فرسنگ و نيمي شيراز توسط ركن‌الدوله احداث شد. آب آن در تنگ الله اكبر حدود يك و نيم كيلومتري شيراز آفتابي مي‌شده است. اين آب دشت مصلا را آبياري مي‌كرده است… آب ركن آباد بتدريج خشكيده است و امروز بيش از رشته باريكي نيست.»

گلگشت: مرحوم مينوي معتقد بود كه گلگشت معناي درستي ندارد و اين كلمه غلط خواندة گلكشت است و جوكِشت و گندم كِشت را شاهد بر صحت نظر خود مي‌آورد. دكتر خانلري نيز اين نظر را تأييد مي‌كند. به گمان نگارنده، لفظ گل گرچه اسم است ولي به اعتبار اوصاف خود گاهي صفت واقع مي‌شود. چنانكه در تركيبات گلبانگ و گلخند ….. ديده مي‌شود و در اين حالت زيبا مثل گل معني مي‌دهد. در گلگشت هم اگر گل را صفت گشت بگيريم – نه اسم گل سرخ – مي‌توان آن راپذيرفت و گشتي مثل گل زيبا معني كرد. به هر حال اين كلمه پيش از حافظ در ادب فارسي استعمال داشته است. باباطاهر مي‌گويد:

بهار آمد به صحرا و در و دشت

جواني هم بهاري بود و بگذشت

سرقبر جوانان لاله رويه

دميكه مهوشان آين به گلگشت

لغت نامه دهخدا «گلگشت مصلا» را به مثابه اسم خاص، نام تفرجگاهي در شيراز ذكر كرده است و دكتر معين مي‌نويسد: « چون علاقه حضرت خواجه بدان موضع بسيار بود، هم در آنجا به خاكش سپردند و «خاك مصلي ـ حسن اتفاق را ماده تاريخ وفاتش گشت؛ يعني ۷۹۱ رحمةالله عليه»

حاصل سخن اينكه شاعر در كنار گلگشت مصلا و آب ركناباد به تفرج مشغول است و از ساقي مي‌خواهد كه آنچه از مجلس پيشين مي در شيشه باقي مانده براي او بياورد.

«در جنت نخواهي يافت» يك معناي حقيقي دارد و آن اينكه در واقع در بهشت نه آب ركناباد وجود دارد و نه گلگشت مصلا؛ و معناي كنائي آن اينكه به صفا و زيبايي اين آب و اين گلگشت، آبي و جائي در بهشت وجود ندارد كه مقايسه ترجيحي است و مزيت به آب ركناباد و مصلاي شيراز داده شده.

۳- داد و فغان كه اين زيبارويان گستاخ كه با حركات شيرين خود در شهر آشوب بپا مي‌‌‌كنند؛ چنان صبر از دل من بردند كه غلامان ترك خوان يغما را.

لولي: لطيف، ظريف، نازك. «مردم چادرنشين كه ظاهراً اول بار در زمان بهرام گور تقاضاي اين پادشاه، عده‌اي حدود چهار هزار نفر براي خوانندگي و نوازندگي از هند به ايران آمدند. فردوسي از آنها به عنوان لوري نام مي‌برد.»

شوخ: بي شرم، شاد و شنگول، دزد و راهزن.

خوان يغما: به گفته دكتر زرين كوب: «سفره عام بوده است كه غالباً سلاطين و حكام درايام عيد مخصوصاً عيد قربان مي‌چيده‌اند و عوام و محتاجان آن را غارت مي‌كرده‌اند.. وصف يك همچون خواني به مناسبت عيد فطرآمده است كه در بغداد خواني بزرگ به وسعت سيصد در هفت ذرع چيدند و بعد از نماز فطر كه خليفه خواند، مردم خوان را غارت كردند.»و تركان مقصود غلامان ترك است كه در اينگونه غارتگري‌ها پيشگام بودند.

حاصل معني اينكه همانطور كه تركان خوان يغما را غارت ميظكنند، زيبارويان آشوبگر صبر دل مرا به يغما بردند.

۴- زيبايي يار نيازي به عشق ناقص و ناتمام ما ندارد؛ چهره زببا را احتياجي به آب و رنگ و خط و خال نيست.

جمال: نيكو صورت و نيكو سيرت بودن. زيبايي.

با توجه به اين نكته كه عرفا معتقدند عشق عاشق است كه سبب جلوه و كمال زيبايي معشوق مي‌گردد. مي‌گويد عشق ما در حد كمال نيست. از اين رو جمال يار كه در كمال زيبايي است، نيازي به اين عشق ناتمام ندارد. همانطور كه روي زيبا نيازي به آب و رنگ و خط و خال ندارد. به عبارت ديگر جمال يار في نفسه آراسته است و نيازي به اين ندارد كه با اين عشق ناتمام، جلوه‌گري پيدا كند و مراد از عشق ناتمام، عشقي است كه با مدح و تحسين معشوق پايان يابد و به مراحل ايثار و فداكاري نرسد.

۵- من مي‌دانستم كه آن حسن روزافزون يوسف سرانجام سبب خواهد شد كه عشق، زليخا را از پس پرده شرم و عفت بيرون آورد.

زليخا: «در روايات اسلامي نام زني است كه گويند زوجه پوطيفار (عزيز مصر) بود و نسبت به يوسف اظهار عشق كرد … نام زليخا در قرآن نيامده… مع ذالك در كتب ميدراش نام اين زن زليخا و منشأ روايات اسلامي نيز ظاهراً همان است. تفصيلات حكايت عشق زليخا به يوسف، از طريق كتب ميدراش و تلمود وارد روايات اسلامي شده است و در قرآن نيز – بدون ذكر نام زليخا – آمده است.»

خلاصه داستان اينكه يوسف و زليخا دارد، چنانكه در قرآن در سوره يوسف آمده. خلاصه داستان اينكه يوسف كه در دربار عزيزمصر جزء غلامان بود، به سبب حسن و زيبايي بي حد مورد توجه و علاقه زليخا زوجه پوطيفار قرار مي‌گيرد، زليخا شرم و حيا را كنار مي‌گذارد و بي پروا به او اظهار عشق مي‌كند. به گفته سعدي:

زليخا چو گشت از ميعشق مست                           به دامان يوسف درآويخت دست

و چون يوسف از پذيرفتن اين رابطه عشقي ابا مي‌كند، براو تهمت نهاده اورا به زندان مي‌افكند.

حاصل معني اينكه از آنچه درآغاز داستان يوسف، در شرح زيبايي او خواندم، يقين داشتم كه زليخا در برابر جمال او نمي‌تواند پرهيزگاري خود را محفوظ دارد – جلوه جمال بر شرم و حيا غلبه مي‌كند.

۶- به من بد گفتي و راضي هستم، خدا ترا ببخشايد، خوب گفتي؛ زيرا ازلب و دهان شيرين سرخ فام جواب تلخ زيبنده است.

عفاك الله: خدا ترا ببخشايد.

خا: از فعل خائيدن به معني به نرمي جويدن است و «لب لعل شكر خا» مقصود لب سرخ معشوق است كه هر سخني كه از آن بيرون بيايد، مثل شكر شيرين است. يا سخن گفتن او شكر جويدن يا شكر خائيدن است.

مي‌گويد اگر چه به من جواب تلخ دادي، ترا مي‌بخشم؛ زيرا جواب تلخ از دهان شيرين تو بر من ناگوار نيست.

۷- نصيحت گوش كن عزيز من؛ زيرا جوانان سعادتمند پند پير دانا را از جان عزيزتر مي‌دارند.

يعني تو اگر مي‌خواهي سعادتمند شوي، پند من پير دانا را گوش كن.

۸- از مطرب و ميس خن بگو و در پي گشودن اسرار كائنات مباش؛ زيرا معماي وجود را كسي با فكر و فلسفه حل نكرده و حل نخواهد كرد.

حكمت: دانايي، دانش، معرفت به حقايق اشياء به قدر طاقت بشري، فلسفه.

خطاب به كساني است كه مي‌خواهند از طريق عقل و فلسفه، مسائل ماوراءالطبيعه را حل كنند. عرفا معتقدند عقل انسان، كه مبتني و محدود بر حواس ظاهر است، قلمرو شناسايي محدودي دارد و نمي‌تواند براسرار خلقت، كه نامتناهي است، محيط شود. همين ايرادي است كه هگل بر فلسفه يواناني وارد مي‌كند: «حكمت يواناني مي‌خواهد نامتناهي را در متناهي بگنجاند». دور نيست كه مراد شاعر از حكمت در بيت همين حكمت يوناني باشد. چنانكه دربيت زير نيز از حكمت، به قرينه افلاطون، به همين مكتب فلسفي نظر دارد:

جز افلاطون خم نشين شراب                    سر حكمت به ما كه گويد باز

۹- حافظ، غزل گفتي و مرواريد سفتي – نكته هاي سربسته را گشودي؛ اكنون بيا و به آهنگ خوش بخوان، تا آسمان گردن بند ثريا را به عنوان نثار بر شعر تو بيفشاند.

سفتن: سوراخ كردن؛ و در سفتن: سوراخ كردن مرواريد. كنايه از سخن گرانبها گفتن ، معاني دشوار را بيان كردن.

فلك: آسمان و كنايه از قدرت الهي.

عِقد: گردن بند.

ثريا: پروين، شش ستاره كوچك نزديك به هم كه آن را به گردن بند يا خوشه انگور تشبيه مي‌كنند. ارزقي گويد:

دوش در گردن شب عقد ثريا ديدم                       نوعروسان فلك را به تماشا ديدم

غزل‌هاي خود را به مرواريد سفته تشبيه كرده، به خود مي‌گويد آنها را به نواي خوش بخوان تا آسمان مجذوب زيبايي آنها شود و مجموعه ستاره هاي ثريا را كه مثل گردن بندي است، به عنوان هديه بر شعر تو نثار كند.


استقبال از كتاب برنده جايزه كتاب سال/«حق السكوت» سيار به چاپ چهارم رسيد

۲۹ بازديد

خبرگزاري فارس: استقبال از كتاب برنده جايزه كتاب سال/«حق السكوت» سيار به چاپ چهارم رسيد

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس،‌با توجه به استقبال گسترده مخاطبان از مجموعه شعر «حق السكوت» در نمايشگاه كتاب اين كتاب به چاپ چهارم رسيد.

دومين اثر سيار دفتر شعر «حق‌السكوت» دربرگيرنده 42 غزل سروده شده طي 10 سال اخير درباره موضوعات مختلفي چون مسائل اجتماعي، عاطفي، حديث نفس و آييني است.

«حق‌السكوت» به عنوان برگزيده شانزدهمين دوره جايزه «كتاب فصل» و كتاب سال جمهوري اسلامي برگزيده شده بود. حق السكوت دومين كتاب منتشر شده سيار پس از «بي‏خوابي عميق» است .

همچنين «بي خوابي عميق» محمد مهدي سيار به عنوان اثر برگزيده در بخش شعر بزرگسال در چهارمين دوره جايزه گام اول و شانزدهمين دوره انتخاب كتاب سال در استان كرمان انتخاب شد. همچنين اين اثر، نامزد سومين دوره كتاب سال شعر جوان (جايزه قيصر امين پور) بوده است.

حق السكوت را مي‌توان از غرفه انتشارات فصل پنجم و همچنين سلمان پاك (راهرو شماره 3 غرفه 15) تهيه كرد.

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار محمدمهدي سيار كليك كنيد


خطبه عقد دو جوان در نمايشگاه كتاب تهران خوانده شد

۲۹ بازديد

خبرگزاري فارس: خطبه عقد دو جوان در نمايشگاه كتاب تهران خوانده شد

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس،لحظاتي پيش در نمايشگاه كتاب تهران خطبه عقد دو دانشجو رشته‌ميكروبيولوژي عروس 20 ساله و داماد سال پنجم رشته پزشكي 22 ساله در حضور بازديدكنندگان سالن ياس توسط حجت‌الاسلام فاطمي‌نيا قرائت شد.

اين در حالي است كه در هنگام قرائت خطبه عقد حاضرين در سكوت كامل براي اين دو جوان آرزوي خوشبختي مي‌كردند.

در پايان اين مراسم نيز 200 هزار تومان بن خريد كتاب توسط «مجمع ناشران انقلاب اسلامي» به اين زوج دانشجو اهدا شد.

خانواده چينچيان كه خانواده‌هاي زوج و زوجه بودند بيان كردند: به دليل اينكه دوست داشتيم خطبه عقد فرزندان‌مان توسط حجت‌الاسلام فاطمي‌نيا قرائت شود بهترين زمان ممكن را زمان بازديد ايشان از نمايشگاه كتاب ديديم.

منبع : سايت فارس نيوز


مجموعه اشعار «محمد قهرمان» در روزهاي پاياني نمايشگاه كتاب رسيد

۳۰ بازديد

خبرگزاري فارس: مجموعه اشعار «محمد قهرمان» در روزهاي پاياني نمايشگاه كتاب رسيد

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات باشگاه خبري فارس «توانا»، انتشارات «جمهوري» مجموعه شعر «روي جاده ابريشم شعر» سروده «محمد قهرمان» را در روزهاي پاياني بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران عرضه كرد.

اين كتاب برگرفته از اشعار محمد قهرمان در قالب غزلها، رباعي ها، دوبيتي ها، قطعه ها، متفرقات و فهرست غزلها و رباعي ها است.

انتشارات جمهوري مجموعه شعر «روي جاده ابريشم شعر» سروده «محمد قهرمان» را براي نخستين بار را در 498 صفحه و با قيمت روي جلد 14 هزار و 900 تومان منتشر و در بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران به مخاطبان خود ارائه كرده است.

به گزارش «توانا» انتشارات جمهوري همه آثار منتشر شده خود را با ارائه تخفيف 20 الي 30 درصدي به مخاطبان خود در بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران ارائه مي كند.

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار محمد قهرمان كليك كنيد


پاسخ شاعري به هتاكي شاهين نجفي

۳۱ بازديد

خبرگزاري فارس: اي ظهور ناگهان، اي صبحدم! سنگي بزن

به گزارش خبرگزاري فارس رضا شيباني اصل در پاسخ به هتاكي شاهين نجفي خواننده رپ به ساحت ائمه شعري سروده و در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده است. اين شعر به شرح زير است:

بسم رب النور

به دو امام نور : هادي و مهدي

 

شب گذشته ست اي هم اندوهان

تا سحرگاه اندكي مانده‌ست

بر فراز شب

مي‌درخشد كوكب هادي

مي‌نمايد ره به شب پويان

آنك آنك كارواني از خبرهاي معطر مي‌رسد از راه

تا سحرگاه اندكي مانده ست

آنك از هر سو خروسان مژده خوانانند

وه ! چه زيبا صبح آزادي

وه! چه زيبا بانگ گنجشكان بيداري

اي ظهور ناگهان

اي صبحدم!

سنگي بزن

جغد پليد آواز را باري...

منبع : سايت فارس نيوز


اعلام ويژه‌برنامه‌هاي هفتمين كنگره جهاني بزرگداشت فردوسي

۲۸ بازديد

خبرگزاري فارس: اعلام ويژه‌برنامه‌هاي هفتمين كنگره جهاني بزرگداشت فردوسي

به گزارش خبرگزار فارس، با همكاري جهاد دانشگاهي واحد مشهد و بنياد فردوسي، هفتمين كنگره جهاني بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي با نام پاژ در روز 23 اردي‌بهشت ماه امسال در تالار فردوسي دانشگاه فردوسي با حضور شاهنامه‌پژوهان برجسته ايراني و تاجيكي برگزار خواهد شد.

اين همايش صبح روز 23 ارديبهشت بعد از زيارت امام رضا (ع) از ساعت 16 تا 21 گشايش مي‌يابد.

سخنرانان نشست علمي جايگاه فردوسي در فرهنگ و ادب جهاني به اين شرح است:

جلال خالقي‌مطلق، عضو هيات علمي دايرة‌المعارف بزرگ اسلامي و استاد دانشگاه هامبورگ آلمان با موضوع آنچه مي‌توان از فردوسي آموخت.

ميرجلال‌الدين كزازي، چهره ماندگار ايران و عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي با موضوع فرهنگ و هنر در شاهنامه.

شاه‌منصور خواجه (شاه‌ميرزا)، كارشناش فرهنگي تاجيكستان در موسسه فرهنگي اكو با موضوع فردوسي و اديب تاجيكي الغ‌زاده.

شهين سراج، رييس بنياد ملك‌الشعراي بهار- پاريس فرانسه با موضوع تلميحات شاهنامه‌اي در ديوان ملك‌الشعراي بهار.

حسن انوشه، رييس دانشنامه ادب پارسي با موضوع البرز شاهنامه در كجاي ايران قرار دارد؛ دكتر عباس خيرآبادي، استاد دانشگاه آزاد اسلامي با موضوع فريدون فرخ

ب- يكشنبه و دوشنبه 24 و 25 ارديبهشت نيز بازديد استادان و مهمانان ويژه كنگره بزرگداشت فردوسي از آرامگاه مفاخر ايران در نيشابور و بازديد از زادگاه فردوسي در روستاي پاژ؛ پس از ظهر- بازديد از آرامگاه حكيم توس پيش‌بيني شده است.

منبع : سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار شاهنامه فردوسي كليك كنيد


فاضل نظري كتاب‌هايش را در نمايشگاه كتاب امضا مي‌كند

۳۱ بازديد

خبرگزاري فارس: فاضل نظري كتاب‌هايش را در نمايشگاه كتاب امضا مي‌كند

به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس، سه‌گانه‌ شعري نظري با عنوان‌هاي «اقليت»، «گريه‌هاي امپراطور» و «آن‌ها» از سوي انتشارات سوره مهر به ترتيب به چاپ نوزدهم، بيست و سوم و بيست‌ويكم رسيده است.

«گريه‌هاي امپراطور» عنوان نخستين مجموعه شعر نظري است و 38 قطعه شعر را در برمي‌گيرد. مجموعه غزل‌ «آن‌ها» 51 قطعه شعر را شامل مي‌شود و در نهمين دوره جايزه «كتاب فصل» به عنوان برگزيده معرفي شد. همچنين مجموعه شعر «اقليت» 38 قطعه شعر را در برمي‌گيرد.

نظري عصر امروز (21 ارديبهشت) از ساعت 16 در غرفه سوره مهر حضور مي‌يابد.

منبع  :سايت فارس نيوز

براي مشاهده اشعار فاضل نظري كليك كنيد