من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

با سر زلف تو ما را دگر اغمازي نيست

۲۷ بازديد

با سر زلف تو ما را دگر اغمازي نيست

غمزه كن غمزدگان را كه جز آن رازي نيست

راز اشجار كهن سبزه اي از درويش است

بين هيزم و قلم شبنم دمسازي نيست


اى دل به ياد دارى پاكان آسمانى

۲۸ بازديد

 اى دل به ياد دارى پاكان آسمانى

ترك از ديار كردند در پيرى و جوانى

ما راز تنگدستى بر گوش كر نگوييم

چشمى بصير خواهد اين راه جاودانى


اى خفتگان راه طريقت بهار كو؟

۲۸ بازديد

اى خفتگان راه طريقت بهار كو؟

كو رهگذار اين دمن اى دل عذار كو؟

اكنون كه صيدم به چشم و كمانم به دست كو

مويى شباب و موسم وقت شكار كو؟


كاش عاشق شدن اين جا همه از دل‏ها بود

۲۷ بازديد

كاش عاشق شدن اين جا همه از دل‏ها بود

رسم عاشق شدن هم مشكل مشكل‏ها بود

كاش در سايه‏ى مجنون همه همرنگ بديم

نام حافظ ز غزل شاعر محفل‏ها بود


ناز پوش خانه‏ام از كوى بدبختى‏ها گذشت

۲۶ بازديد

 ناز پوش خانه‏ام از كوى بدبختى‏ها گذشت

جان فشانى كرد و از آلام و سختى‏ها گذشت

او كه چشمش روزى از غم ناله و فرياد داشت

در شب بى روزنى از خير هم تختى‏ها گذشت


شاگرد زند داد و هم استاد ندائي

۳۲ بازديد

شاگرد زند داد و هم استاد ندائي

الحمد خدايي كه به ما داد ندائي

اي داد كه از دامن صحرا نكشيدند

سنگي كه زد از تيشه فرهاد ندائي


در كسوت استادي گشتيد در اين وادي

۲۷ بازديد

در كسوت استادي گشتيد در اين وادي

تا در ره آزادي جان از دل و جان دادي

آزادي ام از جانت شكرانه ام از نانت

با دل شده قربانت چشمي كه شد احسانت


اى كه در بتخانه هر شب ترك تازى مى‏كنى

۳۰ بازديد

اى كه در بتخانه هر شب ترك تازى مى‏كنى

از چه رو با اشك مردم عشقبازى مى‏كنى

عشق مردم نان و پول و برق و آب و گاز نيست

جان مردم با غل و زنجير و حدّ دمساز نيست


صليب

۲۸ بازديد

 من كه از افسانه قرن آمدم

از ميان پيله‏هاى بى‏شمار

قطره‏اى افتاده از تشت قرون

قطره‏اى افتاده از صلب جنون

لاجرم بايد رَوَم

سوى آبادى عقل

پيش صدها تيغ تيز

شايد آن جا نامى از من برده شد

اى گنهكاران شب

از صليب چهار پر

گر به زيرم آوريد

انتخابش با من است

تا چه سويى من روم

عيسى‏ام منصور نى

عاشقى منظور نى

چون كه در صلب پدر

نامى از او برده‏ام

او كه نامش هر غروب

بى‏گمانم با من است


اسپند مرادم همه در آتش زرتشت

۲۷ بازديد

اسپند مرادم همه در آتش زرتشت

زرتشت چرا دانه اسپند مرا كشت ؟

اين چيست كه در زورق ابهام بجنبد؟

موساست ز بد عهدي ما كرده به ما پشت