صليب

مشاور شركت بيمه پارسيان

صليب

۳۳ بازديد

 من كه از افسانه قرن آمدم

از ميان پيله‏هاى بى‏شمار

قطره‏اى افتاده از تشت قرون

قطره‏اى افتاده از صلب جنون

لاجرم بايد رَوَم

سوى آبادى عقل

پيش صدها تيغ تيز

شايد آن جا نامى از من برده شد

اى گنهكاران شب

از صليب چهار پر

گر به زيرم آوريد

انتخابش با من است

تا چه سويى من روم

عيسى‏ام منصور نى

عاشقى منظور نى

چون كه در صلب پدر

نامى از او برده‏ام

او كه نامش هر غروب

بى‏گمانم با من است


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد