من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

بيا قبل از وقوع مرگ روشن كن حسابت را

۲۹ بازديد

بيا قبل از وقوع مرگ روشن كن حسابت را

شاعر : ژوليده نيشابوري

دلت را خانه ما كن، مصفا كردنش با من
به ما درد دل انشا كن ،مداوا كردنش با من

اگر گم كرده اي اي دل كليد استجابت را
بيا يك لحظه با ما باش، پيدا كردنش با من

بيفشان قطره اي اشكي كه من هستم خريدارش
بياور قطره اي اخلاص ،دريا كردنش با من

اگر درها به رويت بسته شد دل بر مكن باز آي
در اين خانه دق الباب كن، وا كردنش با من

به من گو حاجت خود را اجابت مي كنم آن را
طلب كن آنچه مي خواهي، مهيا كردنش با من

چو خوردي روزي امروز ما را شكر نعمت كن
غم فردا مخور، تامين فردا كردنش با من

به قرآن آيه رحمت فراوان است اي انسان
بخوان اين آيه ها، تفسير و معنا كردنش با من

بيا قبل از وقوع مرگ روشن كن حسابت را
بياور نيك و بد را ،جمع و منها كردنش با من

اگر عمري گنه كردي مشو نوميد از رحمت
تو توبه نامه را بنويس ،امضا كردنش با من


عمرم همه را تباه كردم چه كنم ؟

۳۲ بازديد

عمرم همه را تباه كردم چه كنم ؟

شاعر : غلامرضا سازگار

عمرم همه را تباه كردم چه كنم؟
پرونده خود سياه كردم چه كنم؟

تو عفو كنى از كرمت اما من
از اين كه تو را گناه كردم چه كنم

با من همه جا رفيق راهى يارب
از درد نگفته ام گواهي يارب

من عبد ذليل و تو خداوند جليل
از من آهى زتو نگاهى يارب

بگذشته گناهم از شماره يارب
جز عفو تو نيست راه چاره يارب

من عبد فرارى توأم يا الله
در باز كن آمدم دوباره يارب

در كوى تو رنج ره نيايد به حساب
جرم من رو سيه نيايد به حساب

سوگند به عفوت كه گناه ثقلين
پيش كرمت گنه نيايد به حساب

عمرى به گناه پا فشردم يا رب
بار دل خود به دوش بردم يارب

تو ناز مرا كشيدى و من غافل
سيلي زهواى نفس خوردم يا رب


سينه ام خسته آه است الهي العفو

۲۸ بازديد

سينه ام خسته آه است الهي العفو

شاعر : ناشناس

سينه ام خسـته ي آه اسـت الهي العفو
حـاصـلم بـار گــــــنـاه اســت الهي العفو

پشــتـم از بار گنه خم شده و باز مرا
بـه عـطاي تو نـگاه است الهي العفو

كـارم از اول ره بـوده گــنـه روي گـنـه
واي مــن آخـر راه اسـت الهي العفو

آنچه آورده ام امـشـب بـه در خانه تو
گــريه و نـاله و آه اسـت الهي العفو

يأس بر دل ندهـد راه و نگــردد نومـيد
آنكه را چـون تو اله است الهي العفو

واي از آن روز كه هــر عضـو تنم بر گنهي
در حـضـور تـو گــــــواه اسـت الهي العفو

****************************

گر گناهي كردم و دارم، خداوندا، ببخش
چون گنه را عـذر مي‌آرم ،
خداوندا ، ببخش

گفته‌اي: بر زاري افـتـادگان بخشـش كـنـم
ايـنـك آن افـتـاده ‌ي زارم ،
خداوندا ، ببخش

گر گناهم سخت بسيارست، رحمت نيز هست
بر گـنـاه سـخت بسـيارم ،
خداوندا ، ببخش

بخششت عامست و مي‌بخشي سزاي هر كسي
گر به بخشايش سزاوارم ،
خداوندا ، ببخش


گل با نگاه تربيتي در شعر فارسي

۳۱ بازديد

  گل با نگاه تربيتي در شعر فارسي

يك

در آغاز اين نوشته به ناگاه شعر شاعر معاصر «احمد عزيزي» آيينه مي شود با تقديم به ياس كبوداهل بيت عليه السلام كه: «ياس بوي مهرباني مي دهد...» و زيبايي گل در همنشيني با طبيعت بي نظير هستي لحظه اي از ديد شاعران خوش ذوق رها نمي شود چون هم ظرافتي شاعرانه را دربردارد و هم مي تواند نمادي براي تعليم و تربيت باشد به مثابه اينكه، دانش آموزان عزيز، مثل گل باشيد سرشار از طراوت و زيبايي، دوستدار طبيعت آدمي؛ تا شكرگزاري نعمات خداوندي هميشه قرين لحظه هاي زندگي تان باشد.

و اما به روشني مي توان «گل» را هميشه پيش رو داشت، درس ها و نكته ها آموخت و مقهور و مبهوت زيبايي عالم و آيات خداوند شد و مروري بر اين فرآيند يعني گل با نگاه تربيتي در شعر فارسي خالي از لطف نخواهد بود.

دو

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فكر معقول بفرما گل بي خار كجاست؟

اين بيت «حافظ» نشان مي دهد بايد شكرگزار نعمات خداوندي بود يعني هم پاييز را با خزانش دوست داشت و هم بهار و زمستان را چون هر يك درجاي خود زيبايند و آفريده هاي حضرت ربوبي با زيبايي تمام سرشار از حكمت اند و از منظر ديگر همراهي گل با خار، لحظه هاي آموختني خوشي را به دنبال دارد و با همين رويكرد «سعدي» خوش سرود:

گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم

بدو گفتم كه مشكي يا عبيري
كه از بوي دلاويز تو مستم

بگفتا من گلي ناچيز بودم
وليكن مدتي با گل نشستم

كمال همنشين در من اثر كرد
وگرنه من همان خاكم كه هستم

سه

من از روييدن خس برسرديوار دانستم
كه ناكس كس نمي گردد از اين بالانشيني ها

صائب تبريزي

حضرت علي عليه السلام فرمودند:«تواضع و فروتني ترقي و شرف آدمي است.» و رويش «خس» نشان مي دهد انسان بايستي از كبر و غرور بپرهيزد زيرا با غرور نمي توان به رفعت انساني رسيد و سرشت «خار» را دور كرد. به دنبال تواضع و فروتني باشيم و اين خصلت را مي توان از «گل» به عاريه گرفت تا با تكرار اين حديث كه در «غررالحكم» آمده است:

به وسيله تواضع با تكبر مقابله كنيد

و يا از حضرت امام حسن عسكري(ع) نقل شده است كه فرمود: تواضع نعمتي است كه سبب حسادت ديگران نمي شود و اين فرآيند تربيتي يعني «فروتني» را سعدي اين گونه به تصوير نشست:

ز خاك آفريدت خداوند پاك
پس اي بنده افتادگي كن چو خاك

تواضع سر رفعت افرازدت
تكبر به خاك اندر اندازدت

به عزت هر آن كو فروتر نشست
به خواري نيفتد ز بالا به پست

به گردن فتد سركش و تند خوي
بلنديت بايد، بلندي مجوي

چهار

چمني كه تا قيامت گل او به بار بادا
صنمي كه بر جمالش دو جهان نثار بادا

به نگاه مير خوبان، به شكار مي خرامد
كه به تير غمزه ي او دل ما شكار بادا

چه عروس است در جان، كه جهان ز عكس رويش
چو دو دست نوعروسان زر و پرنگار بادا

مولوي

اين ابيات به روشني تعليم مي دهد اگر ظاهر و باطن آدم ها يكي نباشد دورويي او را مي آزارد و حتي ممكن است دچار افسردگي شود و اين نشانه را «گل» پيش رو مي گذارد كه:

اهل ظرافت هاي ايماني باشيد و مۆمن به اخلاق نيكو يعني هم سرشار از دروني ايده آل و هم لطفي بيروني و ظاهري كه چون درونتان باشد. و اما:

براي آموزه هاي تربيتي مي توان از ظرافت هاي ادبي از جمله شعر شاعران فارسي مدد گرفت و كليد واژه «گل» را معنا بخشيد و اينكه فرزندان مان براي رسيدن به جامعه پذيري مي توانند اين گونه بياموزند:

1 همنشين با لحظه هايي چون خار و خس نباشند
2 از كبر و غرور دوري كنند وسرشار از تواضع و فروتني باشند
3 داراي ظاهر و باطني يكي و چون گل اين فرآيند را بيارايند
4 با ديدن «گل» شكرگزار نعمات خداوندي باشند

منبع : سايت تبيان


اشعاري از بيدل ، مولوي و صائب

۳۴ بازديد

زندگي عالم آسايش نيست

شاعر : بيدل دهلوي

اشك يك لحظه به مژگان بار است
فرصت عمر همين مقدار است

زندگي عالم آسايش نيست
نفس آيينه اين اسرار است

بس كه‌ گرم است هواي گلشن
غنچه اينجا سر بي‌دستار است

شيشه‌ساز نم اشكي نشوي
عالم از سنگدلان‌، كهسار است

خشت داغي‌ست عمارتگر دل
خانه آينه يك ديوار است

مي كشي سرمه عرفان نشود
بينش از چشم قدح دشوار است

همچو آيينه اگر صاف شوي
همه جا انجمن ديدار است

گوش‌كو تا شود آيينه راز ؟
ناله ما نفس بيمار است

درد گل ‌كرد ز كفر و دين شد
سبحه اشك مژه‌، زنار است

نيست گرداب ‌صفت آرامم
سرنوشتم به خط پرگار است

از نزاكت سخنم نيست بلند
از صدا ساغر گل را عار است

غافل از عجز نگه نتوان بود
آسمان ها گره اين تار است

نكشد شعله سر از خاكستر
نفس سوختگان هموار است

بيدل از زخم بُود رونق دل
خنده‌ گل نمك گلزار است

 

نوبت خاموشي و ستاريست

شاعر : مولوي

صبر مرا آينه بيماريست
آينه عاشق غمخواريست

درد نباشد ننمايد صبور
كه دل او روشن يا تاريست

آينه جويي‌ست نشان جمال
كه رخم از عيب و كلف عاريست

ور كلفي باشد عاريتيست
قابل داروست و تب افشاريست

آينه رنج ز فرعون دور
كان رخ او رنگي و زنگاريست

چند هزاران سر طفلان بريد
كم ز قضا دردسري ساريست

من در آن خوف ببندم تمام
چون كه مرا حكم و شهي جاريست

گفت قضا بر سر و سبلت مخند
كاين قلمي رفته ز جباريست

كور شو امروز كه موسي رسيد
در كف او خنجر قهاريست

حلق بكش پيش وي و سر مپيچ
كاين نه زمان فن و مكاريست

سبط كه سرشان بشكستي به ظلم
بعد توشان دولت و پاداريست

خار زدي در دل و در ديدشان
اين دمشان نوبت گلزاريست

خلق مرا زهر خورانيده‌اي
از منشان داد شكرباريست

از تو كشيدند خمار دراز
تا به ابدشان مي و خماريست

هيزم ديك فقرا ظالمست
پخته بدو گردد كو ناريست

دم نزدم زان كه دم من سكست
نوبت خاموشي و ستاريست

خامش كن كه تا بگويد حبيب
آن سخنان كز همه متواريست

 

دلگير نيستم كه دل از دست داده ام

شاعر : صائب تبريزي

ديوانه خموش به عاقل برابرست
درياي آرميده به ساحل برابرست

در وصل و هجر، سوختگان گريه مي‌كنند
از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست

دست از طلب مدار كه دارد طريق عشق
از پافتادني كه به منزل برابرست

گردي كه خيزد از قدم رهروان عشق
با سرمه سياهي منزل برابرست

دلگير نيستم كه دل از دست داده‌ام
دلجويي حبيب به صد دل برابرست

صائب ز دل به ديده خونبار صلح كن
يك قطره اشك گرم به صد دل برابرست

براي مشاهده اشعار مولوي كليك كنيد

براي مشاهده اشعار صائب تبريزي كليك كنيد


سالروز تولد سهراب سپهري

۳۰ بازديد

سهراب سپهري

سالروز تولد سهراب سپهري شاعر بزرگ معاصر كشورمون رو گرامي ميداريم

به همين به مناسبت اشعار ايشان را براي شما آماده كرده ايم

براي مشاهده روي لينك زير كليك كنيد

مشاهده اشعار سهراب سپهري


شعري زيبا از حافظ ايماني

۳۱ بازديد

حافظ ايماني

در عيد و در وعيد

شاعر : حافظ ايماني

من شبي پر از برفم ... آفتابِ نورت كو ؟
شهر هفتم عشقت ؛ جمعه ي ظهورت كو ؟

هفته‌ها پياپي شد حالت زمين دي شد
دور غيبتت طي شد دوره ي حضورت كو ؟

خمره خالي از مِي شد ، عشق، بر سر ني شد
شعله‌ هاي شورت كو ؟ زخمه‌ ي چگورت كو ؟

با صداي داوودم دل از اين وآن بردم
اي پيمبرم چشمت ، معجز زبورت كو ؟

هركه بر سرِكاري ، هركه دل به دلداري ...
پس مريدِ سربردار ؛ ساكنِ تنورت كو ؟

كو رفيق غمخوارت ؟ كو كجاست كو يارت ؟
پس مراقب جانت در شبِ عبورت كو ؟

رؤيت تو نزديك است چشم و بي‌قراري‌ها ...
كو شكاف بيت الله ، سرزمين طورت كو ؟

اي تو جانِ جانِ ما ... كهف ما ، امان ما ...
آخرالزّمان آمد دولت سرورت كو ؟

براي مشاهده اشعار حافظ ايماني كليك كنيد


دو رباعي جديد از جليل صفربيگي

۳۲ بازديد

جليل صفربيگي

رباعي شماره ۱

من - آينه اي كه روبرويت هستم-

هرآينه گيج و ويج و منگ و مستم

نه!پلك بزن سكوت تو زيبا نيست

با پوست خود حرف بزن با دستم

رباعي شماره ۲

ابري بده آرام بگيرم در تو

رودي هستم كه ناگزيرم در تو...

نزديك بيا مرا بغل كن آرام

بگذار كه آرام بميرم در تو

براي مشاهده اشعار جليل صفربيگي كليك كنيد


رمان مرثيه عشق

۳۰ بازديد

نام كتاب : مرثيه عشق

نويسنده : ترنم بهار

تعداد صفحات : ۲۳۸

حجم كتاب : ۳.۲۵ مگابايت

قالب كتاب : PDF

خلاصه داستان :
يهدا دختري شوخ و شلخته اس كه اكثر وقتا سوتي ميده . يه روز توي دانشگاه به يه پسري برخورد مي كنه و بعدا متوجه مي شه كه اون پسر يوسف ، پسر عمه ي دوستشه . يهدا به پيشنهاد سهيلا يكي ديگه از دوستاش، به كلاس موسيقي كه داخل دانشگاهشونه ميره و متوجه ميشه كه معلم موسيقيش يوسفه ... .

رمز فايل : www.98ia.com

دانلود كتاب


رمان دختر شمالي

۳۰ بازديد

نام كتاب : دختر شمالي

نويسنده : ليلين

تعداد صفحات : ۲۴۴

حجم كتاب : ۳.۲۴ مگابايت

قالب كتاب : PDF

خلاصه داستان :
لاله دختري تحصيلكرده است كه با پدربزرگش تويكي از روستاهاي گيلان زندگي ميكنه با گذشته وپدري كه از هردوشون متنفره.در حاليكه منتظره نتايج كنكور ارشد هست با خواستگاريه نويد كه يكي از اقوام دورشه روبرو ميشه.نويد پسري معمولي اما با خصوصيات اخلاقي وروحي خاصيه والبته گذشته اي كه هنوزم باهاش درگيره.كه بااين ازدواج مسير زندگي هردوتاشون عوض ميشه ... .

رمز فايل : www.98ia.com

دانلود كتاب