چطور ميفهميد كه يك بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه
به هنگام بازديد از يك بيمارستان روانى، از روان پزشك پرسيدم شما چطور ميفهميد كه يك بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه؟ روانپزشك گفت: ما وان حمام را پر از آب ميكنيم و يك قاشق چايخورى، يك فنجان و يك سطل جلوى بيمار ميگذاريم و از او ميخواهيم كه وان را خالى كند.
من گفتم: آهان! فهميدم. آدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگتر است! روانپزشك گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر ميدارد.
شما ميخواهيد تختتان كنار پنجره باشد؟
قانون باورها
دانشمندان براي بررسي تعيين ميزان قدرت باورها بر كيفيت زندگي انسانها آزمايشي را در دانشگاه هاروارد انجام دادند. 80 پيرمرد و 80 پيرزن را انتخاب كردند. يك شهرك را به دور از هياهو برابر با 40 سال پيش ساختند. غذاهاي 40 سال پيش در اين شهرك پخته مي شد. خط روي شيشه هاي مغازه ها، فرم مبلمان، آهنگها، فيلمهاي قديمي، اخباري كه از راديو و تلويزيون پخش ميشد را مطابق با 40 سال قبل ساختند. بعد اين 160 نفر را از هر نظر آزمايش كردند؛ تعداد موي سر، رنگ موي سر، نوع استخوان، خميدگي بدن، لرزش دستها، لرزش صدا، ميزان فشار خون و غيره. بعد اين 160 نفر را به داخل اين شهرك بردند. بعد از گذشت 5 الي 6ماه كم كم پشتشان صاف شد، راست مي ايستادند، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بين رفت، لرزش صدا خوب شد، ضربان قلب مثل افراد جوان، رنگ موهاي سر شروع به مشكي شدن كرد و چين و چروكهاي دست و صورت از بين رفت.
علت چه بود؟ خيلي ساده است. آنها چون مطابق با 40 سال پيش زندگي كردند، باور كرده بودند 40 سال جوان تر شده اند.
انسان ها همان گونه كه باور داشته باشند مي توانند بينديشند. باورهاي آدمي است كه در هر لحظه به او القا مي كند كه چگونه بينديشد. اصولا فرق بين انسان ها، فرق ميان باورهاي آنان است. انسانهاي موفق با باورهاي عالي، موفقيت را براي خود خلق
مي كنند. انسان هاي ثروتمند، باورهاي عالي و ثروت آفرين دارند كه با اعتماد به نفس عالي خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال كسب ثروت مي روند و به لحاظ باورهاي مثبتشان به ثروت مطلوب خود مي رسند.
قانون زندگي قانون باورهاست. باورهاي عالي سرچشمه همه موفقيتهاي بزرگ است. توانمندي يك انسان را باورهاي او تعيين مي كند. انسان ها هر آنچه را كه باور دارند خلق مي كنند. باورهاي شما دستاوردهاي شما را در زندگي مي سازند زيرا باورها تعيين كننده كيفيت انديشه ها، انديشه ها عامل اوليه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلي دستاوردها هستند.
چهل عادت آدم هاي موفق
كريگ هارپر؛ نويسنده، محقق، مقاله نويس، مجري راديو و تلويزيون و يك سخنران حرفه اي است. در 25 سال گذشته، او با كارهايش به عنوان يك كارشناس حرفه اي موفقيت در حوزه هاي شخصي و اجتماعي معرفي شده. هاپير يك سايت هم درباره سخنراني موثر دارد كه در آن نوشته: من خواسته ام بخش هاي مهم كتاب هاي كمكي كه تا به حال خوانده ام و تجربه هايي كه در زندگي ام داشته ام را به صورت 40 نكته كليدي فشرده كنم و در اختيار ديگران بگذارم تا در هر زمان بتوانند آن را بخوانند. مطمئنا كتاب هايي كه در سطح جهاني فروخته مي شوند و درباره خودياري هستند ممكن است براي بعضي ها قابل استفاده باشند ولي من مايلم چيزي بنويسم كه براي همه مفيد واقع شود.» حالا اين شما و اين هم 40 توصيه كريگ هارپر. بخوانيد و قضاوت كنيد.
1) فرصت هايي را مي بينند و پيدا مي كنند كه ديگران آنها را نمي بينند.
2) از مشكلات درس مي گيرند، در حالي كه ديگران فقط مشكلات را مي بينند.
3) روي راه حل ها تمركز مي كنند.
4) هوشيارانه و روشمندانه موفقيت شان را مي سازند، در زماني كه ديگران آرزو مي كنند موفقيت به سراغ شان آيد.
5) مثل بقيه ترس هايي دارند ولي اجازه نمي دهند ترس آنها را كنترل و محدود كند.
6) سوالات درستي از خود مي پرسند. سوال هايي كه آنها را در مسير مثبت ذهني و روحي قرار مي دهد.
7) به ندرت از چيزي شكايت مي كنند و انرژي شان را به خاطر آن از دست نمي دهند. همه چيزي كه شكايت كردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسير منفي بافي و بي ثمر بودن است.
8) سرزنش نمي كنند (واقعا فايده اش چيست؟) آنها مسووليت كارهايشان و نتايج كارهايشان را تماما به عهده مي گيرند.
9) وقتي ناچارند از ظرفيتي بيش از حد ظرفيت شان استفاده كنند هميشه راهي را براي بالا بردن ظرفيت شان پيدا مي كنند و بيشتر از ظرفيت شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو كارآمدتري استفاده مي كنند.
10) هميشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامي كه اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه ريزي مي كنند و فكر مي كنند تا وقتي كه كارشان را انجام مي دهند استرس كمتري داشته باشند.
11) خودشان را با افرادي كه با آنها هم فكر هستند متحد مي كنند. آنها اهميت و ارزش قسمتي از يك گروه بودن را مي دانند.
12) بلندپرواز هستند و دوست دارند حيرت انگيز باشند. آنها هوشيارانه انتخاب مي كنند تا بهترين نوع زندگي را داشته باشند و نمي گذارند زندگي شان اتوماتيك وار سپري شود.
13) به وضوح و دقيقا مي دانند كه چه چيزي در زندگي مي خواهند و چه نمي خواهند. آنها بهترين واقعيت را دقيقا براي خودشان مجسم و طراحي مي كنند به جاي اينكه صرفا تماشاگر زندگي باشند.
14) بيشتر از آنكه تقليد كنند، نوآوري مي كنند.
15) در انجام كارهايشان امروز و فردا نمي كنند و زندگي شان را در انتظار رسيدن بهترين زمان براي انجام كاري از دست نمي دهند.
16) آنها دانش آموزان مدرسه زندگي هستند و همواره براي يادگيري روي خودشان كار مي كنند. آنها از راه هاي مختلفي مثل تحصيلات آموزشگاهي، ديدن و شنيدن، پرسيدن، خواندن و تجربه كردن ياد مي گيرند.
17) هميشه نيمه پر ليوان را مي بينند و توانايي پيدا كردن راه درست را دارند.
18) دقيقا مي دانند كه چه كاري بايد انجام دهند و زندگي شان را با از شاخه اي به شاخه اي ديگر پريدن از دست نمي دهند.
19) ريسك هاي حساب شده اي انجام مي دهند؛ ريسك هاي مالي، احساسي و شغلي.
20) با مشكلات و چالش هايي كه برايشان پيش مي آيد سريع و تاثيرگذار روبه رو مي شوند و هيچ وقت در مقابل مشكلات سرشان را زير برف نمي كنند. با چالش ها روبه رو مي شوند و از آنها براي پيشرفت خودشان بهره مي برند.
21) منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمي مانند تا آينده شان را رقم بزند. آنها بر اين باورند كه با تعهد و تلاش و فعاليت، بهترين زندگي را براي خودشان مي سازند.
22) وقتي بيشتر مردم كاري نمي كنند؛ آنها مشغول فعاليت هستند. آنها قبل از اينكه مجبور به كاري بشوند، عمل مي كنند.
23) بيشتر از افراد معمولي روي احساسات شان كنترل دارند. آنها همان احساساتي را دارند كه ما داريم ولي هيچ گاه برده احساسات شان نمي شوند.
24) ارتباط گره هاي خوبي هستند و روي رابطه ها كار مي كنند.
25) براي زندگي شان برنامه دارند و سعي مي كنند برنامه شان را عملي كنند. زندگي آنها از كارهاي برنامه ريزي نشده و نتايج اتفاقي عاري است.
26) در زماني كه بيشتر مردم به هر قيمتي مي خواهند از رنج كشيدن و بودن در شرايط سخت اجتناب كنند، افراد موفق قدر و ارزش كار كردن و بودن در شرايط سخت را مي فهمند.
27) ارزش هاي زندگي شان معلوم است و زندگي شان را روي همان ارزش ها بنا مي كنند.
28) تعادل دارند. وقتي از لحاظ مالي موفق هستند، مي دانند كه پول و موفقيت مترادف نيستند. آنها مي دانند افرادي كه فقط از نظر مالي در سطح مطلوبي قرار دارند، موفق نيستند. اين در حالي است كه خيلي ها خيال مي كنند پول همان موفقيت است. ولي آنها دريافته اند كه پول هم مثل بقيه چيزها يك وسيله است براي دستيابي به موفقيت.
29) اهميت كنترل داشتن روي خود را درك كرده اند. آنها قوي هستند و از اينكه راهي را مي روند كه كمتر كسي مي تواند برود، شاد مي شوند.
30) از خودشان مطمئن هستند و به احساسات ناشي از اينكه كجا زندگي مي كنند و چه دارند و چه طور به نظر مي رسند، توجهي ندارند.
31) دست و دل باز و مهربان هستند و از اينكه به ديگران كمك مي كنند تا به خواسته هايشان برسند خوشحال مي شوند.
32) متواضع هستند و اشتباهات شان را با خوشحالي مي پذيرند و به راحتي عذرخواهي مي كنند. آنها از توانايي هايشان خاطر جمع هستند ولي به آن مغرور نمي شوند. آنها خوشحال مي شوند كه از ديگران بياموزند و از اينكه به ديگران كمك مي كنند تا خوب به نظر برسند بيشتر از كسب افتخارات شخصي شان لذت مي برند.
33) انعطاف پذير هستند و تغيير را غنيمت مي شمارند. وقتي وضعيتي پيش مي آيد كه عادت ها و آسايش روزمره شان را بر هم مي زند از آن استقبال مي كنند و با آغوش باز وضعيت جديد و ناشناس را مي پذيرند.
34) هميشه سلامت جسماني خود شان را در وضعيت مطلوبي نگه مي دارند و مي دانند كه بدنشان خانه اي است كه در آن زندگي مي كنند و به همين خاطر، سلامت جسماني براي آنها خيلي مهم است.
35) موتور بزرگ و پرقدرتي دارند. سخت كار مي كنند و تنبلي نمي كنند.
36) هميشه منتظر بازتاب كارهايشان هستند.
37) با افراد بدذات و غيرموجه نشست و برخاست نمي كنند.
38) وقتشان و انرژيشان را روي وضعيت هايي كه از كنترلشان خارج است صرف نمي كنند.
39) كليد خاموش روشن دارند. مي دانند چگونه استراحت كنند و ريلكس شوند. از زندگي شان لذت مي برند و سرگرم مي شوند.
40) آموخته هايشان را تمرين مي كنند. درباره تئوري هاي عجيب و غريب خيالبافي نمي كنند بلكه واقع بينانه زندگي مي كنند.
آيا براي ميلياردر شدن به دنيا آمده ايد؟
شايد در روياي پيوستن به فهرست ثروتمندترين افراد دنيا به سر ميبريد، ولي آيا به راستي شما براي ميلياردر شدن به دنيا آمدهايد؟ پيش از آنكه با يك استراتژي رشد جدي و مشكلات وابسته به آن دست و پنجه نرم كنيد، سيزده سوال مهم كه در ادامه آورده شده است را از خود بپرسيد.
اين سوالات توسط دبرا كندرن، روانشناس اجرايي كه با كمپانيهاي بزرگي از جمله 3M و شورون همكاري داشته است و ديويد بالارد، رييس برنامه سلامت در محل كار انجمن روانشناسان آمريكا و جوآن كين
(Joan Kane) روانشناس كه با شركتهاي بازرگاني قدرتمندي همكاري ميكند، تنظيم شدهاند. با پاسخ به اين سوالات شما خواهيد فهميد كه آيا براي اين نقش مناسب هستيد يا خير. مهمتر از آن درمييابيد كه آيا حاضريد بهاي به دست آوردن ثروت ميلياردي را بپردازيد. كسي چه ميداند، شايد ثروت كمتري در حد 100 ميليون دلار براي شما مناسبتر باشد.
1- اصلا چرا آنقدر بزرگ شويم؟
طراحي نقشه اهداف بلند مدت براي كسب و كار شما پيش از تصميمگيري براي رشد در مراحل بالاتر ضروري و حياتي است. اگر هدفتان فروش بسيار زياد در مدت كوتاه (چند سال) است، خوب است. اگر از ميل به رقابت سرشار هستيد، بسيار عالي است، اما اگر تنها خواسته شما اين است كه بتوانيد محصولات خود را بفروشيد، كوچك بمانيد.
2- آيا ميتوانيد گوشه و كنار را خوب ببينيد؟
ساختن يك امپراتوري تنها حول محور هدفگذاري و اجراي دقيق اهداف نميچرخد. سوپراستارهايي نظير بيل گيتس و سام والتون، متحولكنندگان واقعي هستند. ميلياردرهاي خودساخته، صنايع را در اختيار نميگيرند، بلكه آنها را تغيير شكل ميدهند و به يكباره صنايع جديدي را خلق ميكنند. اين به چيزي بيش از هوش، شهامت و شانس احتياج دارد. اين موضوع نيازمند يك ديدگاه متعالي است.
3- آيا ميتوانيد ابهام را تحمل و مديريت كنيد؟
كارآفرينان موفق ميتوانند راه خويش را در ميان جنگلي انبوه از دادههاي ناسازگار بيابند. به اين مثال توجه كنيد: مدير قسمت عملياتي شركت ميخواهد كسب و كار را به بازار آسيا گسترش دهد، ولي مدير قسمت بازاريابي عقيده دارد هنوز براي اين حركت زود است. در صورتي كه اين گونه ابهامات شما را كلافه نميكند، بدان معنا است كه شما آنچه را كه براي بزرگ شدن لازم است در خود داريد.
4- آيا براي شما استقلال كاري مهم است؟
اكثر كارآفرينان براي استقلال ارزش قائل ميشوند و به همين دليل است كه كسب و كار خودشان را آغاز ميكنند. در ابتدا شما ميتوانيد تصميماتي را بدون اينكه ضرري در ميان باشد اتخاذ كنيد و اين بسيار خوب است كه ميتوانيد خود به تنهايي تصميمگيرنده باشيد، اما هنگاميكه كسب و كار شروع به رشد كردن ميكند و فهرست كارهايي كه بايد انجام دهيد از دست شما خارج ميشود، ديگر اين گونه نيست. بدتر آن است كه شما به احتمال زياد سرمايهگذاران و اعضاي هياتمديرهاي خواهيد داشت كه بايد به آنها پاسخگو باشيد و آنها را آرام كنيد.
5- آيا جرات اين را داريد كه دست به ريسكهاي بزرگ بزنيد؟
براي بسياري از ما خيلي دشوار است كه شهامت به خرج دهيم و اتاقهاي خود را ترك كنيم و يك شركت كوچك را راهاندازي كنيم، چه برسد به اينكه يك امپراتوري بسازيم. در حالي كه همراه با وسعت يافتن كسب و كار ريسكها روي هم انباشته ميشوند، ميلياردرها شهامت همراه با اعتماد به نفسي دارند كه از نفوذ شك و ترس به آنها جلوگيري ميكند. (آنها حتي گاهي به اقدامات نامعقولي دست ميزنند كه ثابت كنند ريسكهايي كه ميكنند، در پايان سودآور خواهد بود.) چالش ديگر اين است كه جمع كردن يك ميليارد به معناي پشت پا زدن به پيشنهادهاي وسوسهانگيز ميليون دلاري از رقباي بزرگتر است. لازمه مقابله با اين وسوسهها، يك شكيبايي واقعي است.
6- آيا خلاقيت به شما الهام ميشود؟
بسياري از كارآفرينان كار شركت خود را با خلاقيت محض يا حتي با خيالبافي در مورد يك برند جديد براي دنيا آغاز ميكنند، اما اين روياپردازي هنگاميكه زمان راهاندازي سيستمها و فرآيندهاي مورد نياز براي به دست آوردن رشد فرا ميرسد، ميتواند به حقيقت بپيوندد.
7- آيا آمادگي آن را داريد كه براي رشد شركت تصميمات سخت و دشوار اتخاذ كنيد؟
البته، خواهر شما و هماتاقيتان به شما براي اينكه كسب و كارتان را آغاز كنيد كمك كردهاند، ولي ممكن است متناسب با رشدي كه كسب و كار دارد و از آنها انتظار ميرود، رشد نكنند. اگر جابهجا كردن يا حتي اخراج كردن آنها برايتان دشوار است، از ميلياردرشدن صرفنظر كنيد.
8- آيا صحبت كردن در حضور مردم را دوست داريد؟
هر شركت نسبتا برجستهاي به يك چهره عمومي نياز دارد. كارآفريناني كه در فعاليتهاي عمومي نظير جلسات هفتگي، جلسههاي شكايت سهامداران و حتي مصاحبههاي تلويزيوني كامياب هستند، نسبت به آنهايي كه ترجيح ميدهند خارج از مركز توجه باشند، از شانس بيشتري برخوردارند. اگر در سخنراني عمومي قوي نيستيد، ولي همچنان ميخواهيد رشد كنيد، بايد به فكر يك جايگزين مورد اعتماد باشيد كه بتواند به جاي شما در جمع صحبت كند و داستانهاي شما را در معرض اطلاع همگان قرار دهد.
9- آيا ميتوانيد آراي ديگران را به اجماع برسانيد؟
در بيشتر مواقع هر چه كسب و كار شما بزرگتر ميشود، نيازمند وروديهاي بيشتري از افرادي كه پيرامون شما هستند، ميباشيد. اين بدان معنا است كه شما بايد توانايي و تمايل هدايت آراي ديگران به سوي اجماع را داشته باشيد. كارآفرينان با ذهنيت يا حرف من يا اينكه راه باز و جاده دراز است، بايد به كوچك ماندن بيانديشند.
10- آيا ميتوانيد تفويض اختيار كنيد؟
هرچه كسب و كار شما بزرگتر شود، زمان كمتري براي تعامل با كارمندانتان خواهيد داشت. واضح است كه شما نميتوانيد هر لحظه از آنچه در هر يك از قسمتهاي شركتتان ميگذرد با خبر باشيد. بنابراين اگر نميتوانيد قسمتي از وظايف خود را به ديگران بسپاريد، رشد كردن را فراموش كنيد.
11- آيا اگر بگوييد كاري را به صورت تمام و كمال راس ساعت 9 صبح روي ميز كارتان ميخواهيد، آن كار انجام ميشود؟
هر كس ميتواند تكه كاغذهاي صورتي را پخش كند (مترجم: كارمندان را اخراج كند- اشاره دارد به كاغذهاي صورتي رنگ كه بر روي آنها حكم اخراج نوشته ميشود.)، ولي رهبران شركتهاي در حال رشد بايد پاي خود را فراتر بگذارند. آنها بايد با يك درجه مشخص از احترام فرماندهي كنند. هرچه ريسك بالاتر ميرود، شما به نظريهپردازان كمتري در هياتمديره نياز داريد. اگر حاضر به قرباني كردن كميرفاقت براي رسيدن به نقاط بالاتر نيستيد، دور نقشههاي بزرگ شدن خود را خط بكشيد.
12- آيا ميتوانيد در روز كريسمس (عيد نوروز) كار كنيد؟
راه رسيدن به اوج با قرباني كردن و ايثار سنگفرش شده است. اگر ميتوانيد از دست دادن رويدادها و مهمانيهاي خانوادگي را بپذيريد، ممكن است آنچه براي ميلياردر شدن به آن نياز است را داشته باشيد.
13- آيا ميتوانيد با انزوا كنار بياييد؟
ميلياردر بودن ممكن است تنهايي را به همراه داشته باشد. «دوستان» را هيچ كجا نميتوان پيدا كرد و ايجاد يك رابطه قابل اعتماد مشكل است. ميلياردرهاي متعادل ميتوانند انگلها را تشخيص دهند و آنها را از خود دور كنند. آنها در عين حال ميتوانند يك دايره كوچك از افراد قابل اعتماد و وفادار ايجاد نمايند و از آن لذت ببرند.
تخت مرگبار
چند وقتي بود در بخش مراقبت هاي ويژه يك بيمارستان معروف، بيماران يك تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهاي يكشنبه جان مي سپردند و اين موضوع ربطي به نوع بيماري و شدت و ضعف مرض آنان نداشت. اين مسئله باعث شگفتي پزشكان آن بخش شده بود به طوري كه بعضي آن را با مسائل ماوراي طبيعي و بعضي ديگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد ديگر در ارتباط مي دانستند. كسي قادر به حل اين مسئله نبود كه چرا بيمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهاي يكشنبه مي ميرد. به همين دليل گروهي از پزشكان متخصص بين المللي براي بررسي موضوع تشكيل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصميم بر اين شد كه در اولين يكشنبه ماه، چند دقيقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذكور براي مشاهده اين پديده عجيب و غريب حاضر شوند. در محل و ساعت موعود، بعضي صليب كوچكي در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضي دوربين فيلمبرداري با خود آورده و ... دو دقيقه به ساعت ۱۱ مانده بود كه «پوكي جانسون» نظافتچي پاره وقت روزهاي يكشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حيات (Life support system) را از پريز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقي خود را به پريز زد و مشغول كار شد!!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- بيشتر مسائلي كه عجيب و ناشناخته به نظر مي رسند علت هاي پيچيده و ناشناخته ندارند.
2- نظافتچي پاره وقت روزهاي يكشنبه چقدر منظم است. شايد اين نظم و وقت شناسي به خاطر نظارت و حساسيت مديريت مربوطه باشد.
3- مديران مربوط به آموزش نيروي انساني بيمارستان، آموزش لازم را به نيروي انساني نداده اند
مديريت خود
- فكر كنيد... بايد راه بهتري وجود داشته باشد!
- اقدام كنيد.
- جرات داشته باشيد، كمي ريسك هم لازمه زندگي است.
- نگرش مثبت نتيجه بخش است.
- در تنظيم اولويت ها شهامت داشته باشيد.
مديريت خانواده
- وقتي زن شما به شما مي گويد كه سردرد دارد، احتمالا منظور اين است كه به او بي توجهي مي كنيد، به او آسپيرين ندهيد. نسخه مورد نياز گل است.
- فقط والدين بچه ها نباشيد، دوست آنها هم باشيد! فقط زمانيكه آنها نياز دارند دستهايشان را بگيريد و مشوق آنها در جهت قرار گرفتن در راه صحيح زندگي باشيد!
- به فرزند خود در ساختن خويشتن بيني مثبت كمك كنيد، كه يكي از مهمترين كارهايي است كه مي توانيد انجام دهيد.
- فرزند شما به شما نگاه مي كند و تا زمانيكه صداقت و درستكاري در شما به صورت عادت نشود، هيچ شانسي براي تبديل شدن به يك قهرمان در نزد او را نداريد.
- با فرزندانتان ارتباط دوطرفه داشته باشيد و بخاطر بسپاريد كه در ارتباط دوطرفه فقط كلمات نيستند بلكه سكوت هم مي تواند معجزه بيافريند.
مديريت دوستان
- دوست يعني چه؟ دوست عبارت است از شخصي كه شما با او جرات مي كنيد كه خودتان باشيد.
- هيچگاه دوستي خود را با كسي كه از شما بهتر نيست، گسترش ندهيد.
- جلوتر از من راه نرويد، براي آنكه از شما پيروي نخواهم كرد. پشت سر من هم راه نرويد براي آنكه شما را رهبري نخواهم كرد. در كنار من راه برويد و فقط دوست من باشيد.
- دوست شما كسي است كه همه چيز را درباره شما بداند و هنوز هم شما را دوست داشته باشد!
- وقتي شما ايده خوب يك شخص را ناديده مي گيريد، كمي از آن شخص را كشته ايد.
مديريت كارمندان
- هيچگاه كسي را كه فقط براي پول كار مي كند استخدام نكنيد.
- يك مدير براي زيردستان خود شرايط را مهيا مي كند تا آنها به نتايج مورد نظر دست يابند.
- يك مدير بزرگي خود را در نوع رفتارش با جزءترين كارمندان نشان مي دهد.
- اگر تصميم به گفتگو و مذاكره گرفتيم، آنوقت بايد درهيا مصالحه را نيز باز نگه داريم.
- مغز شما مانند يك قطعه زمين است، به آن توجه كنيد! كار زياد مانند كشت كردن در آن است، مطالعه خوب همانند كود عمل مي كند، نظم هم به مانند آفت كش است.
مديريت مشتريان
- اگر شما رضايت كاركنان خود را جلب كنيد، كاركنان شما هم رضايت مشتريان را جلب مي كنند.
- نود درصد مشتريان شما منطقي هستند. فقط ده درصد آنها نيازمند رفتار با ظرافت شما هستند.
- مثل هر فرد ديگري، مشتري هم شايد نتواند براحتي تصميم بگيرد. يكبار كه شما به او ياد بدهيد چگونه تصميم بگيرد و برايش چاره انديشي كنيد، بدون آنكه او را تحت فشار بگذاريد، به احتمال زياد او به توصيه شما كه مايه خوشحاليش خواهيد شد عمل مي كند.
- بگذاريد مشتري بيشتر صحبت كند، هر چه بيشتر شنونده باشيد، او تصور مثبت تري از شما خواهد داشت.
- يكي از راههاي كسب محبوبيت در نزد مشتري، آن است كه سخن خوبي را كه يك مشتري درباره مشتري ديگر به شما مي گويد به خاطر بسپاريد و در آينده به او بگوييد.
مديريت رقابت
- مدال را زماني به دست مي آوريد كه جنگ را تجربه كرده باشيد.
- رقيب خود را دوست بداريد، همين او را گيج مي كند. از او انتقاد نكنيد، شما هم اگر در وضعيت او قرار داشتيد، همين بوديد.
- هيچگاه محصولات رقيب خود را نكوبيد، مشتري شما آنرا باور نخواهد كرد!
- وقتي كاري را شروع مي كنيد نگران كمبود پول نباشيد. سرمايه محدود مصيبت نيست بلكه نعمت است و هيچ چيزي نيروي خلاق فكر شما را همانند آن وادار به كار نمي كند.
- سياست ما اين است كه بر سر قيمت با هيچ رقيبي، رقابت نكنيم. ما محصولاتمان را با كيفيت بالا توليد مي كنيم و مي فروشيم.
مديريت فروش و سرويس
- عمر كوتاه است ولي هميشه براي رضايت و شادماني وقت هست.
- آنهايي كه زياد حرف مي زنند، چيز باارزشي براي ارائه ندارند.
- سرويس براي فروش همانند جوهر براي قلم است. اگر جوهر در بهترين قلم هم باشد ولي پس ندهد. بي فايده خواهد بود.
- با آميختن فوريت و شكيبايي، هر دو را با هم داشته باشيد.
- يك مشتري ناراضي مانند جرقه اي است كه مي تواند منجر به حريقي بزرگ شود.
مديريت بازاريابي
- ما هميشه كالا نمي خريم، بسياري از اوقات تصوراتمان را مي خريم.
- خوشنامي، ارزشمندتر از پول است.
- كساني كه بيش از حد خود را با كارهاي كوچك درگير مي كنند، از انجام كارهاي بزرگ عاجز مي مانند.
- مراقب هزينه هاي كوچك باشيد، يك سوراخ كوچك مي تواند موجب غرق شدن يك كشتي بزرگ شود.
- راز موفقيت در گفت و گو، موافق نبودن با طرف مقابل، بدون رنجاندن اوست.
مديريت خوشبختي و سلامتي خود
- آنچه را كه مي توانيد، تغيير دهيد و آنچه را كه نمي توانيد، قبول كنيد.
- از هيچ كس انتظار تشكر و قدرداني نداشته باشيد. حتي همسرتان! خوبي را صرفا به جهت لذت بخش بودن آن انجام دهيد و نه به دليل ديگر.
- تا زماني كه بحثي تمام نشده به رختخواب نرويد.
- شما فقط يكبار زندگي مي كنيد، ولي اگر درست زندگي كنيد، همان يكبار كافي است.
- هميشه چيز زيبايي براي ديدن داشته باشيد، حتي اگر اين چيز فقط يك گل كوچك در داخل ظرف شيشه اي ژله باشد.
مديريت انديشه هايتان
- هيچگاه از سايه ها نترسيد، زيرا به اين معني هستند كه در همين نزديكي بايد نور باشد.
- به سخن ديگران گوش كنيد، اما از قضاوت خود استفاده كنيد.
- هيچگاه كنجكاوي خود را از دست ندهيد زيرا كه همان چيزي است كه فكر شما را هشيار نگه مي دارد.
- اگر اراده كنيد و بخواهيد به دست مي آوريد. اگر تقاضا كنيد كمتر به دست مي آوريد.
- اينكه خداوند شما را قادر نساخته كه آينده را مشاهده كنيد، بسيار خوب است. اگر اين چنين نبود آن وقت شايد شما وسوسه مي شديد تا به خودتان شليك كنيد!
گام هاي كوچك
يكي از مربيان بسيار موفق ورزشي، پيروزيهاي خود را دستاورد پيشرفت تدريجي و مداوم مي دانست. تيم او در سال پيش با تمام كوشش و تلاشي كه به خرج داد، به تيم حريف باخت.
وي براي جبران اين شكست، طرحي بر پايه "پيشرفت هاي كوچك و مستمر " ريخت و بازيكنان را متقاعد كرد كه اگر هر يك از آنها تواناييهاي خود را در يك مهارت ورزشي تنها به ميزان يك درصد بالا ببرند، با اختلاف زيادي از حريف جلو خواهند افتاد.
مربي به بازيكنان گفت كه يك درصد رقم بسيار ناچيزي است، اما اگر ۱۲ بازيكن، هر يك در ۵ زمينه ورزشي به ميزان يك درصد بهتر بازي كنند، مجموعه اين ارقام به معني ۶۰ ٪ بازي بهتر است.
در حالي كه براي قهرماني تنها ۱۰٪ پيشرفت كافي است!
اين كه اين استدلال تا چه اندازه درست يا نادرست است،اصلا مهم نيست."
مهم اين است كه افراد اين هدف را قابل دسترس مي ديدند.
همه اطمينان داشتند كه مي توانند قدرت خود را به ميزان حداقل يك درصد افزايش دهند.
اين احساس اطمينان و نزديك بودن به هدف، موجب شد كه از اين حد نيز فراتر رفتند.
جالب اين است بدانيد كه اكثر آنها ركورد خويش را بيش از ۵٪ ترقي دادند و بسياري از آنها تا ۵۰٪ بهتر از گذشته شدند. ، آنها در سال بعد آسانتر از هميشه مسابقه را بردند .
لباسهاي كثيف
زن و مرد جواني به محله جديدي اسبابكشي كردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد كه همسايهاش درحال آويزان كردن رختهاي شسته است و گفت:« لباسها چندان تميز نيست. انگار نميداند چطور لباس بشويد. احتمالآ بايد پودر لباسشويي بهتري بخرد.» همسرش نگاهي كرد اما چيزي نگفت.
هر بار كه زن همسايه لباسهاي شستهاش را براي خشك شدن آويزان ميكرد زن جوان همان حرف را تكرار ميكرد تا اينكه حدود يك ماه بعد، روزي از ديدن لباسهاي تميز روي بند رخت تعجب كرد و به همسرش گفت: «ياد گرفته چطور لباس بشويد. ماندهام كه چه كسي درست لباس شستن را يادش داده!»
مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بيدار شدم و پنجرههايمان را تميز كردم!»
زندگي هم همينطور است. وقتي كه رفتار ديگران را مشاهده ميكنيم، آنچه ميبينيم به درجه شفافيت پنجرهاي كه از آن مشغول نگاه كردن هستيم بستگي دارد. قبل از هرگونه انتقادي، بد نيست توجه كنيم به اينكه خود در آن لحظه چه ذهنيتي داريم و از خودمان بپرسيم آيا آمادگي آن را داريم كه به جاي قضاوت كردن فردي كه ميبينيم در پي ديدن جنبههاي مثبت او باشيم؟