من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

پيراهن محرم

۳۹ بازديد

دانلود فايل صوتي ( 559 كيلوبايت )

پيراهن محرم

شاعر : رضا جعفري

اين چشم‌ها براي كه تبخير مي‌شود ؟
اين حلقه‌ها براي چه زنجير مي‌شود ؟

پيراهن محرم من را بياوريد
دارد زمان هيئت من دير مي‌شود

با روضۀ حسين نفس تازه مي‌كنم
وقتي هواي شهر نفس گير مي‌شود

مي‌آيم از كدورت و اشك عزاي تو
سرچشمۀ طهارت تصوير مي‌شود

من دستمال گريۀ خود را نشسته‌ام
چون آب هم به نام تو تطهير مي‌شود

اشك تو تا هميشه جوان مي‌چكد حسين
چشم من است اينكه چنين پير مي‌شود

من تازه تشنه مي‌شوم و گريه مي‌كنم
وقتي ز گريه چشم همه سير مي‌شود

ايمان به دست معجزۀ غم بياوريد
پيغمبري كه باعث تكفير مي‌شود

اين قطره نيست آينۀ توست يا علي
در اشك ما حسين تو تكثير مي‌شود


اولين قرباني - غلامرضا سازگار

۳۹ بازديد

اولين قرباني

شاعر : غلامرضا سازگار

اي سلام‌‌الله بر جان و تنت!

 

 

اشك و خونم، هر دو وقف دامنت

سر به زير تيغ و چشمم سوي تو

 

 

نقد جانم رو‌نماي روي تو

خوش بُوَد با اشك دامن‌دامنم

 

 

عكس لبخند تو در زخم تنم

كيستم من؟ اوّلين قرباني‌ات

جان دو قرباني‌ام، ارزاني‌ات

دور كعبه ياد ما كن، يا حسين!

مسلمت را هم دعا كن، يا حسين!

اوّلين سرباز ميدانت منم

ذبحِ پيش از عيد قربانت منم

حجّ من در كوي تو، قربان شدن

حجّ تو در موج خون، عريان شدن

حجّ من، داغ دو طفل بي‌ سر است

حجّ تو، داغ عليّ ‌اكبر است

با وجود ن كه مديون تو‌اَند

كوفيان لب‌تشنه‌ي خون تواَند

اي عزيز جان پيغمبر! ميا

گر مي‌يي با علي‌اكبر ميا

تو چو خورشيديّ و اصغر، ماه توست

چشم تيراندازها در راه توست

مست صهباي وصالم كن، حسين!

يوسف زهرا! حلالم كن، حسين!


ويژه نامه محرم - خيمه گاه اول - حضرت مسلم (ع)

۳۸ بازديد

ايام محرم بر شما بازديدكنندگان تسليت باد

به مناسبت ايام غم انگيز و سوگ بار محرم ، ماه شهادت امام حسين (ع) و يارانش ، ويژه نامه اي براي شما عزيزان آماده كرده ايم

اميدواريم از خواندن اين اشعار زيبا لذت ببريد

  پيراهن محرم - رضا جعفري

  شرط عشق - هاشم وفايي

نايب خاص - خوشدل تهراني

شبگرد كوفه - يوسف رحيمي

عاقبت عشق - علي انساني

اولين قرباني - غلامرضا سازگار

  بوي ياسمن - حسنا محمدزاده

ماه محرم آمد - محمد فردوسي

كوچه به كوچه - غلامرضا سازگار

صاحب عزا بيا - محمدعلي بياباني

ايستگاه محرم - مهدي شورگشتي

اي ولي فقيه دلخسته - وحيد قاسمي

در هجوم زخم ها - احسان محسني فر

حسين همه اش فرق مي كند - علي زمانيان

  هر كه دارد هوس كرببلا بسم الله - محمد غفاري


عاقبت عشق - علي انساني

۳۶ بازديد

عاقبت عشق

شاعر : علي انساني

گر بر سرِ دارم، خبر از يار بياريد

 

 

بر كشته‌‌ي من، جانِ دگر بار بياريد

آريد اگر مژده از آن نرگس بيمار

 

 

بهر دل بيمار، پرستار بياريد

با آن ‌كه گل باغ وفا، بوي نكرديد

 

 

بر من خبر از آن گل بي‌خار بياريد

زآن فوج سپاهي كه مرا بود به همراه

 

 

يك يار، به غير از در و ديوار بياريد

بيهوده مرا سنگ زنيد از در و از بام

 

 

من عاشق جان‌باخته‌ام، دار بياريد

خواهيد اگر عاقبت عشق ببينيد

 

 

فردا چو شود، روي به بازار بياريد


كوچه به كوچه - غلامرضا سازگار

۳۸ بازديد

كوچه به كوچه

شاعر : غلامرضا سازگار

روي تو را به چشم دل، از سرِ دار ديده‌ام

 

 

جانب مكّه پر زند، جان به لب رسيده‌ام

حُرمت جان شكسته‌ام، در دل خون نشسته‌ام

 

 

تا كه به دست بسته‌ام، بار غمت كشيده‌ام

ديده به شعله دوختم، لحظه‌به‌لحظه سوختم

 

 

هستي خود فروختم، عشق تو را خريده‌ام

تن به قضا سپرده‌ام، منّت تيغ بُرده‌ام

 

 

بلكه تو خنده‌اي كني، پاي سر بريده‌ام

تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاك مقدمت

 

 

كوچه‌به‌كوچه مي‌رود، جسم به خون تپيده‌ام

از سر بام بر زمين، چون تن خود نيفكنم؟

 

 

من كه ز خاك كوچه‌ها، بوي تو را شنيده‌ام

هست اميدم از درت، بعد تو نزد خواهرت

 

 

شود كنيز دخترت، دختر داغ‌ديده‌ام

از تو جدا نزيستم، پيش رويت گريستم

 

 

من سرِ دار نيستم، نزد تو رميده‌ام


نايب خاص - خوشدل تهراني

۳۶ بازديد

نايب خاص

شاعر : خوشدل تهراني

نايب خاص امام بي‌عديل

 

 

مسلم، ن پور برومند عقيل

مسلم، ن بر شاه دين، نايب‌مناب

 

 

چون علي بهر رسول مستطاب

از رخش، انوار ايمان، منجلي

 

 

كز عقيلش عقل و غيرت از علي

آن سفير بي‌نظير شاه عشق

 

 

اوّلين‌قرباني درگاه عشق

ز امر سلطان حجازي زي عراق

 

 

تاخت هم‌چون همّت خود، فرد و طاق

او نبُد تنها كه من گفتم خطا

 

 

بود با وي عشق و ايمان و وفا

بود با او اندر اين ره زادِ راه

 

 

زاد راهش بُد توكّل بر اله

زين توكّل بُد كه بر بام بلند

 

 

از سر زين، دشمنان را درفكند

در تزلزل، جسم و جان خاكيان

 

 

در تحيّر، ديده‌ي افلاكيان

چون دريد از دشمنان دين، صفوف

 

 

خوانْد او را خصم، «سيفٌ مِن سيوف»

هم‌چو شيري روبهان را بست راه

 

 

تا ز حيلت در رهش كندند چاه

هم رسن بر دست ن سرور زدند

 

 

هم بسي سنگش ز بام و در زدند

تا مگر ناگفته مانَد مطلبش

 

 

ظالمي شمشير كين زد بر لبش

آه! ازآ ن ساعت كه بر بام بلند

بود زير تيغ كين ن ارجمند

رو به سوي مكّه از بالاي بام

بر امام خويشتن گفتا سلام

كاي حسين! اي نور چشم مصطفي!

حال من بنْگر، سوي كوفه ميا

بود با محبوب خود در گفت‌وگو

كه جدا كردند سر از جسم او

بر زمين، ن نخل بستان مراد

از سر «دارالاماره» اوفتاد


شبگرد كوفه - يوسف رحيمي

۳۶ بازديد

شبگرد كوفه

شاعر : يوسف رحيمي

آن روز كوفه حال و هوايي غريب داشت
وقتي نگاه ها همه بوي فريب داشت

تنها ترين مسافر شبگرد كوفه بود
آن زائري كه همره خود عطر سيب داشت

وقت عبور از صف آهنگران شهر
بر روي لب ترنم أمن يجيب داشت

با ديدن سه شعبه و سر نيزه هايشان
ديگر خبر ز روضه‌ي شيب الخضيب داشت

مجنون و سر سپرده‌ي مولاي خويش بود
يعني تنش براي جراحت شكيب داشت

دارالإماره تشنه‌ي خون شهيد بود
آن روز كوفه حال و هوايي غريب داشت

پيوست عاقبت سر او با سر امام
در كاروان كرب و بلا هم نصيب داشت


در هجوم زخم ها - احسان محسني فر

۴۱ بازديد

در هجوم زخم ها

شاعر : احسان محسني فر

كوچه كوچه مي روم شايد كسي پيدا كنم
اي دريغ از خانه اي تا لحظه اي مأوا كنم

كوچه گردي من از شهر مدينه باب شد
دست بسته اقتدا بر حضرت مولا كنم

گوئيا يك مرد از نامه نويسان نيست نيست
با كه يا رب شكوه از اين بي وفايي ها كنم

ميزنم بر قلب لشكر از يسار و از يمين
يا علي مي گويم و با رزم خود غوغا كنم

قطع سازم ريشه ي هرچه علي نشناس را
من حسيني مذهبم از خصم كي پروا كنم

سنگها مهمان شناس و دسته ني ها شعله ور
در هجوم زخم ها ياد گل زهرا كنم

باغها را هر چه گشتم تير بود و نيزه بود
آب هم در كار نيست افطار خود را وا كنم

بر لب و دندان شكستن نيز راضي نيستند
ياد اطفال عزيزت صبح و شام آوا كنم

از همان جايي كه هستي جان زينب بازگرد
دلبرا رويي ندارم تا كه سر بالا كنم

رحم كن بر دختر شيرين زبانت يا حسين
عقده ها دارد دلم بايد تو را افشا كنم

كاش بودم شام و كوفه تا كه هنگام ورود
جسم خود را فرش راه زينب كبري كنم

تير كوفي چشم سقا را نشانه رفته است
خون بگريم خويش را همرنگ با سقا كنم


شرط عشق - هاشم وفايي

۳۸ بازديد

دانلود فايل صوتي ( 553 كيلوبايت )

شرط عشق

شاعر : هاشم وفايي

پيش از آني كه عزادار محرم باشي
سعي كن در حرم دوست تو محرم باشي

خاك از حُرمت شش گوشه او حُرمت يافت
گر شوي خاك رهش قبله عالم باشي

منزلت نيست تو را بي مدد مهر حسين
گرچه موسي شوي و عيسي مريم باشي

گرچه نيكوست به اندوه و غمش ناله زدن
سعي كن زينت اين روضه و پرچم باشي

همره زمزم اشكي كه تو را بخشيدند
مي توان مُحرم بيت الله اعظم باشي

شادي هر دو جهانت به خدا تأمين است
گر در اين ماه عزا همسفر غم باشي

صاحب بزم حسين است، علي و زهرا
نكند غافل از اين محفل ماتم باشي

به همان دست و سر و سينه مجروح قسم
شرط عشق است بر اين زخم تو مرهم باشي


اي ولي فقيه دلخسته - وحيد قاسمي

۳۵ بازديد

اي ولي فقيه دلخسته

شاعر : وحيد قاسمي

رو نزن ؛گوششان كَر است امشب
با غم بي كسي مداراكن
همه دارند ميروند آقا
بيصدا گريه كن تماشا كن

اي ولي فقيه دلخسته
اي ابر مرد قهرمان چه خبر؟
....نامه دادي حسين برگردد؟
از امام زمانمان چه خبر؟

باز هم بي بصيرتي كردند
جهلشان كار دستشان داده
لقمه هاي حرام را خوردند
دل بريدند از شما ساده

چاله كَندَند بر سر راهت
تا كه گودال را مَحَك بزنند
ريسمان جهالت آوردند
تا كه به زخم دلت نمك بزنند

كوفه بال وپر شما را بست
كُنج ديوارِ خسته افتادي
تنگي كوچه هاش باعث شد
ياد پهلو شكسته افتادي

ضربه هاشان به پهلويت ميخورد
درد هايت يكي دوتا كه نبود
چه قدر زود دوره ات كردند
كوفه گودال كربلا كه نبود

آب در حسرت لبانت سوخت
لب پاره مُعَذَّبي آقا
گريه هايت به كوفيان فهماند
فكر فرداي زينبي آقا

تهمت خوردن شراب زدند
به شما مرد حق پرست آقا
تازه با اينكه خيزران نزدند
دو سه دندانتان شكست آقـا

خيزران گفتم و دلم خون شد
دهنم تير ميكشد چه كنم
روضه ات را به سمت بَزم شراب
دست تقدير ميكشد چه كنم

...بي ادب تا كه چوب را برداشت
قلم آشفته شد مُرّكب ريخت
بي ادب چوب را كه بالا برد
غم عالم به جان زينب ريخت