مشغله

مشاور شركت بيمه پارسيان

مشغله

۸۰ بازديد

 

 

روزي هيزم‌شكني در يك شركت چوب‌بري دنبال كار مي‌گشت و نهايتا" توانست براي خودش كاري پيدا كند. حقوق و مزايا و شرايط كار بسيار خوب بود، به همين خاطر هيزم‌شكن تصميم گرفت نهايت سعي خودش را براي خدمت به شركت به كار گيرد. رئيسش به او يك تبر داد و او را به سمت محلي كه بايد در آن مشغول مي‌شد راهنمايي كرد.

روز اول هيزم شكن 18 درخت را قطع كرد. رئيس او را تشويق كرد و گفت همين طور به كارش ادامه دهد. تشويق رئيس انگيزه بيشتري در هيزم شكن ايجاد كرد و تصميم گرفت روز بعد بيشتر تلاش كند اما تنها توانست 15 درخت را قطع كند. روز سوم از آن هم بيشتر تلاش كرد ولي فقط 10 درخت را قطع كرد.

 هر روز كه مي‌گذشت تعــداد درخت‌هايي كه قطع مي‌كرد كمتر و كمتر مي‌شد. پيش خودش فكر كرد احتمالا" بنيه‌اش كم شده است.

پيش رئيس رفت و پس از معذرت خواهي گفت كه خودش هم از اين جريان سر در نمي‌آورد.

رئيس پرسيد:" آخرين باري كه تبرت را تيز كردي كي بود؟"

 هيزم شكن گفت:" تيز كردن؟ من فرصتـي براي تيز كردن تبرم نداشتم تمام وقتم را صرف قطع كردن درختان مي‌كردم!"

 

شما چطور؟ آخرين باري كه تبرتان را تيز كرده‌ايد كي بود؟


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد