يكي از رويكردهاي جديد به بازاريابي، بازاريابي انقلابي است. شركتهايي مانند هارلي ديويدسون (Harley - Davidson) از اين نوع بازاريابي بهره جستهاند و به نتايج قابل قبولي دست يافتهاند.
بسط منابع محدود، ارتباط صميمانه با مشتري و خلق راهحل براي ارضاي نيازهاي مشتري از تاكيدات اين رويكرد است. رهنمودهاي دهگانهءاجراي بازاريابي انقلابي عبارتند از:
مدير عامل ملزم به بر عهده گرفتن مسووليت وظيفهء بازاريابي است. مديران عامل شركتهايي كه اين رويكرد را سرلوحهء كار خويش ساختهاند، هرگز مسووليت بازاريابي را تفويض نميكنند.
بخش بازاريابي بايد كوچك و تخت شروع به فعاليت كند و كوچك و تخت آن را ادامه دهد: مديران عامل اين نوع شركتها نبايد اجازه دهند لايههاي مديريتي مابين بازار و آنها افزايش يابد.
ايجاد روابط رودر رو با افرادي كه اهميت بيشتري براي شركت دارند: بازاريابان انقلابي، مزيت ارتباطات رو در رو و مستقيم را درك كردهاند و براي مشتريان وفادار و از طرفي سودآور اهميت بيشتري قائلند.
استفادهء هوشيارانه و محتاطانه از تحقيقات بازار: بازاريابان انقلابي، استفاده از فنون ساده و عمومي را در تحقيقات بازار ترجيح ميدهند و از استفاده از تحقيقات حساسيتزا اجتناب ميكنند.
به خدمت گرفتن مبلغان پرشور و حرارت، نه بازاريابان: اين نوع شركتها بازارياب ندارند، مبلغ دارند. مبلغاني كه شركت و هنجارها و ارزشهاي آن را از تهدل پذيرفتهاند.
ابراز عشق و احترام نسبت به مشتريان به عنوان اشخاص حقيقي، نه به عنوان دادههايي در صفحهء كامپيوتر: بازاريابان انقلابي به مشتريان نگاه ابزاري ندارند و به جنبههاي انساني هم توجه دارند.
ايجاد اجتماعي از مصرفكنندگان: بازاريابان انقلابي، مصرفكنندگان را تشويق به مدنظر قرار دادن خويش به عنوان يك اجتماع و در نظر گرفتن نام و نشان شركت به عنوان عامل وحدتبخش آنها ميكنند.
تجديدنظر در آميختهء بازاريابي: بازاريابان انقلابي، قيمت، محصول، توزيع و ترويج خود را در جهت نيل به نيازهاي مشتري بازتعريف ميكنند.
احترام به شعور همگاني: به عنوان نمونه، بازاريابان انقلابي توزيع خود را محدود ميكنند تا به وسيلهء آن وفاداري و تعهد مشتريان و توزيعكنندگان را بيفزايند. (مشتريان و توزيعكنندگان، قصد شركت را درك ميكنند)
انطباق با نام تجاري: بازاريابان انقلابي نسبت به درستي، صداقت و شرافت نام تجاريشان حساسيت و وسواس دارند.