رد پا

مشاور شركت بيمه پارسيان

رد پا

۸۰ بازديد
 

 

 

شبي، خواب ديدم؛ فقط من و خدا در ساحل با هم قدم مي زديم؛

پرده‌هائي از زندگي‌ام در آسمان ظاهر شد؛ با ظهور هر پرده ردﱢ پاهائي بر شن‌هاي ساحل ايجاد مي‌گشت. گاهي دو و گاهي يك ردّ, پا شكل مي‌گرفت!

من پريشان شدم زيرا ديدم كه در نشيب‌هاي زندگي‌ام وقتي از خستگي و شكست و اندوه رنج مي‌بردم فقط يك ردّ, پا وجود داشت!؟

از اين رو به خدا گفتم: خدايا تو به من قول دادي اگر تو را بخوانم، اگر تو را صدا بزنم، اگر تو را دنبال نمايم تو هميشه با من خواهي بود و هميشه با من راه خواهي رفت!؟

ولي در بدترين بحران‌هاي زندگي‌ام فقط يك ردّ, پا بر شن باقي مانده!!

چرا آنگاه كه به شدت به تو نياز داشتم تو آنجا با من نبودي!؟

خدا پاسخ داد : آن زمان كه تو فقط يك ردّ, پا مي‌ديدي ،تمام مدت بر دست‌هايم و در آغوشم تو را حمل مي كردم!!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد