سه شنبه ۰۵ فروردین ۹۹ | ۱۲:۵۴ ۹۷ بازديد

- هنوز هم در پي جراح زبردستي مي گردم تا سرنوشت من و تو را به هم پيوند بزند!
-
روزنامه را كه باز كردم. عكس خودم را در ستون گمشده ها ديدم. با شماره تلفني كه پايين آگهي بود. تماس گرفتم ؛ اشغال بود...!
- سقوط شيرين است، وقتي كه مقصد دل تو باشد!
- سياستمدار اولين كسي را كه مي كشد احساس خودش است!
- هيچ فضانوردي زودتر از معتاد به فضا نمي رود!
- تفاوت ديد و من تو در نمره آن است!
- وقتي برق از چشمانت مي پرد، فيوز دلم مي سوزد!
- خانه اي كه از صداقت ساخته مي شود ديوارش دست به انتحار نمي زند!
- خوش بين پاهاش قطع شد، گفت: خوبه ديگه كسي پا تو كفشم نمي كنه!
- خون دل مي خورد، گفتند: واي چقدر تو خون آشامي!
- دلم براش كباب شد؛ نامردي كرد و دلمو خوردش!
- احساس خود بزرگ بيني كرد، دماغشو عمل كرد!
- باد هم كلاهبردار قهاري است!
- «تشنه ام»؛ اين حرف را مردي زد كه در زندان آب خنك مي خورد!
- جريان برق جريان زندگيش را متوقف كرد.
- قناعت را بايد از سفره هفت سين ياد گرفت كه سالهاست تعداد سينهايش تغيير نكرده است.
- پرنده اي كه شكوفه را به اندازه جوجه اش دوست مي دارد عاشق بهار است .
- بهار با دسته گل انتظار پروانه ها را مي كشد .
- شب گلهاي رنگارنگ بهاري را همرنگ مي كند .
- با دسته گلي به شادابي حاصل جمع شكوفه هاي بهاري به استقبالت مي شتابم .
- غنچه اي كه شكوفا نمي شود بهار را در خود احتكار كرده است.
- يكي مي گفت: تا آمدم به بهار فكر كنم، گل از گلم شكفت.
- وقتي كه سريال مي بينم، قلك چشم و ذهنم پر مي شود از سه ريالي!
- اي كاش، عالم برزخ دور برگردان داشت!
- وقتي كه اعصابم خط خطي مي شود، دنبال پاك كن مي گردم!
- نمي دانستم چقد فرصت براي جواني كردن كم است؛ و الا با پيري مبارزه مي كردم!
- بر خلاف خودروها، در سربالايي ها روشن مي شوم!
- زمين خاكيترين سياره روي زمين است!
- هنوز هم در پي جراح زبردستي مي گردم تا سرنوشت من و تو را به هم پيوند بزند!
- سقوط شيرين است، وقتي كه مقصد دل تو باشد!
- سياستمدار اولين كسي را كه مي كشد احساسش است!
- هيچ فضانوردي زودتر از معتاد به فضا نمي رود!
- تفاوت ديد من و تو در نمره آن است!
- وقتي برق از چشمانت مي پرد، فيوز دلم مي سوزد!
- خانه اي كه از صداقت ساخته مي شود ديوارش دست به انتحار نمي زند!
- با وايتكس، افكار نامعقولم را از ذهنم پاك مي كنم.
- لبهايم را با نخ بي اعتنايي دوخته ام و چشمانم را روي صداقت كوك زده ام.
- شير افكارت را براي شستن دستهاي بدبيني باز كن.
- از ابتداي خلقت، «اقدامات» با وجود دروغين «شانس» به قتل رسيده است.
- هوا آن قدر سرد بود كه واژه ها بر غار دهانم قنديل بستند.
- در قفس به روي تمام پرندگان باز است!
- غم مجموعه خندهام را به سرقت برد!
- اگر كوته نظري را كنار بگذاريم، عقربههاي ساعت خيلي چيزهاي ديگر را هم به ما نشان ميدهند!
- دلم براي ماهيها ميسوزد كه در ايام كودكي نميتوانند خاك بازي كنند!
- چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، بالاترين رقم تلفات از آن لحظات است!
- يكي از محاسن كاسه سر اين است كه كسي نميتواند افكار آدم را ببيند!
- باغبان همزمان با شنيدن صداي پاي بهار در گلستان را مي گشايد.
- باران وقتي از مقابل پرچم رنگين كمان مي گذرد، سرود آسماني سر مي دهد.
- پروانه طوري روي گل مي نشيند كه بتواند تصويرش را در شبنم ببيند.
- آن قدر ميهمان نواز بود كه اجازه ورود همه انگلها را به بدنش صادر كرده بود.
- پرنده در واپسين دم حيات زمستان، روي درخت عريان، با شكوفه بهاري وعده ديدار دارد.
- اشكهاي آسمان در برابر اشكهاي من حرفي براي گفتن نداشتند.
- مي خواست در مصرف عقل صرفه جويي كند، عاشق شد.
- مي خواست در مصرف زندگي صرفه جويي كند، خودش را دار زد.
- مي خواست در مصرف انرژي صرفه جويي كند، به خانه آرزوهايش اسباب كشي كرد.
- مي خواست در مصرف سكوت صرفه جويي كند، به نشانه اعتراض سكوت كرد.
- مي خواست در مصرف راه صرفه جويي كند، برگشت.
- از پشت ذره بين، پسرم را «مرد» مي بينم!
- شب عروسيم همه آمده بودند، جز برق!
- از بس گوشش تيز بود، كسي با او درگوشي حرف نمي زد!
- خيلي دلم مي خواهد بدانم كه طول شب يلدا چند متر است!
- وقتي به حرفهاي شيرينش گوش مي دهم، قند خونم بالا مي رود!
- براي قلبم دزدگير گذاشتم!
- تخم مرغ كه مي خورم، مرغها با افاده نگاهم مي كنند!
- وقتي نيستي چشم ديدن نگاهم را ندارم!
- سنگ قبر آدم تشريفاتي، سنگينتر از بار گناهانش است!
- زنبور عسل تشنه، شيره تصوير گلي را كه به آب افتاده است ميمكد!
- به افتخار هر لحظه زندگي، ميلياردها ضربان قلب شليك ميشود!
- اگر نيوتن بودم، قوه جاذبه زمين را در فصل برگريزان كشف ميكردم!
- قطره اشكت به قلبم اصابت كرد!
- پرواز فرصت نميدهد گربه از درخت پرنده بچيند!
- ضربان قلب حكايتي را كه براي عمر گذشته تعريف كرده، براي عمر نگذشته بازگو ميكند!
- به عقيده پرنده محبوس، آسمان لبريز از پروازهاي بر باد رفته است!
- گل تشنه در هواي باراني انتظار باغبان را نميكشد!
- سقوط، جسد پرنده تيرخورده را به راه راست هدايت ميكند!
- قلبم، پرجمعيتترين شهر دنياست!
- مسافر دو دل فاصله بين مبدأ و مقصد را با جان كندن پشت سر ميگذارد.
- بانوي ماه گردنبندي از ستارگان به گردنش آويخته بود.
- وقتي كه اتوبوس واحد به ايستگاه انتظار مي رسد، قبول مي كنم كه در نااميدي بسي اميد است.
- وقتي قلم سر ناسازگاري مي گذارد و كند مي نويسد، سر او را به مدادتراش مي سپارم.
- وقتي دلم تنگ مي شود، غذاي كمتري مي خورم!
- اگر انسان تاريخ انقضاي خود را بداند، زودتر از موعد مقرر پلاسيده مي شود!
- به چيزهايي كه ندارم قناعت مي كنم.
- وقتي تجربه با «ناكامي» تصادف كرد، سر كوشش شكست.
- زبانم با كلمات مسابقه دويي ترتيب داد و در پايان واژه ها دست و پا شكسته از خط پايان گذشتند.
- وقتي مي خواهم بخوابم، فتيله نگاهم را پايين مي كشم.
- اشكها اسكي سواراني ماهرند كه از پيست زير چشمها شروع مي كنند و از روي گونه ها با مهارت مي پرند و در كنار لبها از خط پايان مي گذرند.
- وقتي دستش را بريد، رگها گريه كردند.
- ميخواست زمان نگذرد، باتري ساعت را درآورد.
- آمد گل بكارد، اول گل خورد، بعد دسته گل به آب داد.
- ميخواست با خودش حرف بزند، شماره خانه خودشان را گرفت.
- چون ميخواست تازه باشد، دوباره متولد شد.
- كسي به سؤالش جواب نميداد، رفت از چراغ راهنما پرسيد.
- يك عالمه صابون خورد تا به مرز خودكفايي رسيد.
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد