يا بهتر است اول بگويم چرا بسياري ميخواهند بشر باقي بمانند ؟!!!
نابرده رنج گنج ميسر نميشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد.
كار كردن فقط استفاده فيزيكي از بدن نيست. پشتوانه يك كار درست: ذهني فعال، انديشهاي پيشرو، بررسي مسائل و وقايع، كسب نتيجه درست و نهايتا" اقدام است. انديشيدن نيز فقط اين نيست كه بگوئيم چرا؟ بلكه پيشرفت و تكامل زماني صورت ميگيرد كه بدنبال هر چرايي، يك يا چند چون قرار دهيم كه حاصل از تحقيق و تفحص در احوال و شرايط زماني و مكانياي است كه در آن زيست ميكنيم.
ميانديشيد كار سادهايست ؟
خير! به هيچ وجه. اگر به انديشيدن و بدنبال چونها براي چراهاي خود رفتن عادت نداشته باشيم، كاريست بسيار سخت. به همين دليل است كه بشر، بدنبال اين سختيها نميرود و به همين دليل است كه آدميان بسيار اندكند و انسان كم پيدا.
ورزشكاران موفق را ببينيد. در اطراف خود چند نفر را ميشناسيد كه موفقيتي در يك رشته ورزشي بدست آورده باشند؟ آيا اين موفقيت غير از قبول سختيها و تمرينهاي بسيار، ممارست در آمادهسازي بدني و تحقيق و تفحص در بهتر كردن شرايط خود بوده؟
دانشمندان محقق و پيشرو را ببينيد. چند نفر از اين افراد را ميشناسيد كه بيشتر زمان خود را به بيكاري و بيعاري گذرانده باشند؟ چگونه شد كه به اين مقام دست پيدا كردند؟
با پشتكاري بس ارزنده در زمينه ايجاد زمينهاي براي انديشه درست، كردار سالم و گفتار پسنديده.
آيا نميانديشيد كه اين مهم بدست نميآيد مگر از راه سختي كشيدن در بدست آوردن آگاهي و دانش و در پايان شناخت كامل از آنچه كه در آن قدم ميگذاريد؟
بيائيد از برخي واقعيات بگوئيم تا با حقايقي آشنا بشويم. بيائيد با هم از راستيها به درستيها برسيم. به اطراف خود بنگريد. از خود گرفته تا خانواده، دوستان، هم محليها، هم شهريها، هموطنان و كل بشر: چند ساعت از بيست و چهار ساعت شبانه روز را ميخوابيد؟
به نظر دانشمندان، بشر ميبايست براي دوباره بدست آوردن نيروي خود، بين 6 تا 8 ساعت از شبانه روز را استراحت كند. درست خوابيدن بخش كوچكي از اين زمان را در بر ميگيرد. اما ميبينيم كه بيشتر مردم زمان بيشتري را در خواب بسر ميبرند .
حال فرض كنيم كه مجموع استراحت و خواب ما در مسير هر شبانه روز، هشت ساعت باشد. يعني يك سوم طول عمر را در خوابيم. و اگر قرار باشد كه شصت سال عمر كنيم، بيست سال را به راحتي در خواب بسر بردهايم. از باقيمانده زمان نيز ، با كمي انديشه در مييابيم كه يك سوم را نيز به بيعاري و بطالت گذراندهايم و يك سوم پاياني را نيز براي امرار معاش و زنده بودن كار كردهايم.
آيا اين است معني زندگي براي ما؟
اما براي بشر همين است. چرا؟
چون انديشيدن براي بهتر زيستن كاريست دشوار براي ذهني كه عادت به چون و چرا ندارد. قبول عادت در تمرين انديشه و بررسي ونتيجهگيري ( چون و چرا كردن مدام ) براي نوع بشر سخت است. اما زماني كه در آن قدم گذاشت و بدان عادت كرد، زيبائيهاي پيش روي او چنان قدرتي به وي ميبخشد كه صورت كدر و اخمآلود بشر كم كم به چهره روشن و بشاش آدمي تبديل ميشود. اي كاش ميشد به سرعت به تصوير نوراني و آرامش بخش انساني نيز دست يافت. بشر، بواسطه انديشهاي كه هرچند ناپخته و خام و بسيار كم از مغز او ميگذرد، قادر به تشخيص سختي راه مقابل خود بوده و در آغاز خود را آماده ميكند تا از آن سختيها فرار كرده و در مقابل آدمياني، هرچند اندك اما قدرتمند، كه در مقابل او ميايستند به مقابله بايستد. در اين راه، خواسته يا ناخواسته از ابزارهايي استفاده ميكند كه ميتوان از طريق آنها، نوع بشر را از آدمي جدا و شناسايي نمود.