دفتر مديران بسيار شبيه مدينه فاضله افلاطون است: وسيع و فراخ، همه چيز سر جاي خود و بركنار از هياهوي دنياي واقعي. اين چيز خوبي است، اصلاً دنياي واقعي، جاي شلوغ و گيجكنندهاي است. وقتي ديگراني وجود دارند كه مشتاقند به آنها بگويند بيرون چه خبر است، چرا بايد مديران اجازه دهند جزئيات اجرايي بياهميت، افكار مهم راهبردي آنها را دچار وقفه سازند؟ اين ديگران، بيدردسر و آماده، بازخورد لزوم را براي هضم مديران كمحوصله مهيا ميسازند!
پيتردراكر ايده بهتري دارد. او مي گويد فرماندهان نظامي تحصيل كرده هيچگاه به گزارشهاي رسيده از ميدان نبرد اكتفا نميكنند. در عوض خود ميروند و ميبينند. مديران نيز بايد بروند و بنگرند: بازار را، مشتريان را، رقبا را و محصول را. اين بهترين راه براي دريافت بازخورد دقيق از تصميمات و فهميدن اين مسئله است كه فرضيات مبناي تصميماتشان مانند سايههاي روي ديوار غيرقابل اعتماد هستند.