نقش مدير يا سرپرست در تعيين فضاي مناسب براي پيشرفت گروهها اهميت چشمگيري دارد .
نقش مدير نه تنها از اهميت زيادي برخوردار است بلكه در طول روند گروهسازي، دستخوش تغيير نيز ميگردد. در آغاز روند مزبور، اعضاي گروه ممكن است براي انجام رسالت و هدف خود و مشخص ساختن آنچه ميخواهند به انجام برسانند و از همه مهمتر، گسترش مهارتهاي بين فردي و گروهي نظير: حل اختلاف، مديريت جلسه و غيره نيازمند ياري باشند. اين حالت تا وقتي ادامه مييابد كه گروه به رشد و بالندگي ميرسد. در اين شرايط مدير ممكن است به عضوي هم تراز با ديگر اعضاي گروه تبديل شود يا ممكن است اين موضوع را دريابد كه گروه نيازي به دخالت پيوسته ندارد و يا عكس اينها .
عواملي كه در مديريت برفرآيند گروه سازي و موفقيت آن تاثيرگذار خواهند بود، عبارتنداز:
1) دارا بودن مهارتهاي بسيار پيشرفته درباره ارتباطات ميان افراد
مدير بايد از ويژگيهاي رواني اوليه در خصوص آنچه موجب ميگردد انسانها تعهد نشان دهند و انجام وظيفه نمايند، آگاه باشد .
2) دارا بودن توازن تشخيص اهميت توازن بين وظايف (انجام كار) و افراد گروه
مدير بايد اطمينان يابد كه اعضاي گروه از روند انجام كار خشنود هستند .
3) تمايل به امر گوش فرادادن و توانايي برقراري ارتباط
سرپرستان بايد براي گوش فرادادن به مسايل و درك آنها نسبت به دو عمل كنترل و گفتگو اولويت قائل شوند.
4) نشان دادن تداوم و ثبات در عزم و اراده
سرپرستان بايد نسبت به گروه ، خود را متعهد نشان دهند و وقتي پيمودن مسير دشوار ميگردد يا كسب موفقيت با كندي روبه رو مي شود، تن به تسليم ندهند .
5) الگو قرار دادن رفتار تيمي مطلوب
گروه، سرمشقهاي خود را از سرپرست خود يا مدير كسب ميكند، بنابراين شما نميتوانيد قوانين بين فردي را نقض كنيد، از گوش فرا دادن دوري كنيد و از امتيازات انحصاري استفاده ببريد و در عين حال از اعضاي گروه خود انتظار داشته باشيد كه باور نمايند شما واقعاً براي همكاري جمعي ارزش قائل هستيد .
6) توانايي رويارويي با اعضاي مشكل ساز گروه
برخي اوقات يك گروه با عضوي كه فاقد حس همكاري يا در چارچوب رفتار گروهي بيمهارت است، رويارو ميشود كه سدي در برابر مشكلات تلقي ميشود.
در اين حالت مدير بايد در امور: آموزشدهي، مساله گشايي، ايجاد اتفاق نظر و ميانجيگري توانا باشد.
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد