دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۱ ۶۷ بازديد
چكه
شاعر : ميثم سراج
وقتي صداي چكه هاي آب
لالايي ات مي شود
شب
خواب گياهي را مي بيني
كه دارد
مي كشد بيرون
صبح مي رسد
با بالا كشيدن يك ليوان چاي و زيپ پالتو
وقتي
نان را به هر زباني كه شد
ترجمه مي كني
غروب
در ميان مردم گم مي شوي
با چند اسكناس و دست هاي
در جيب
مچاله شده
وقتي بهشت
تا روي سينه ي مانكن هاي خيابان مونته ناپلئونه سر مي خورد
طبيعت
باركد مي شود
روي اجناس سوپر ماركت…
وقتي صداي چكه هاي آب
لالايي ات مي شود
تازه مي فهمي
فرقي ميان زندگي و زنده بودن نيست