بغض - وحيد شير دستيان

مشاور شركت بيمه پارسيان

بغض - وحيد شير دستيان

۷۱ بازديد
 

بغض

شاعر : وحيد شير دستيان

در گلويم مانده بغضي اي خدا
مي كنم اينك سكوت پر صدا

دست حسرت مي خورد بر سينه ام
اين چنين است روزگار بي حيا

تا كه دست عاشقي دادم به كس
بوي غربت آمد وگشتم جدا

قصد آن دارم شوم همراه غم
شايد او كمتر زند ضربه به ما

سوي ديگر مي روم از اين ديار
تا نخورده غم به گردن از قفا


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد