يك چمن داغ

مشاور شركت بيمه پارسيان

يك چمن داغ

۷۰ بازديد
 

ديروز اگر سوخت اي دوست غم برگ و بار من و تو

امروز مي آيد از باغ بوي بهار من و تو



آن جا در آن برزخ سرد در كوچه هاي غم و درد

غير از شب آيا چه مي ديد چشمان تار من و تو؟



ديروز در غربت باغ من بودم و يك چمن داغ

امروز خورشيد در دشت آيينه دار من و تو



غرق غباريم و غربت با من بيا سمت باران

صد جويبار است اينجا در انتظار من و تو



اين فصل فصل من و توست فصل شكوفايي ما

برخيز با گل بخوانيم اينك بهار من و تو



با اين نسيم سحرخيز برخيز اگر جان سپرديم

در باغ مي ماند يا دوست گل يادگار من و تو



چون رود اميدوارم بي تابم و بي قرارم

من مي روم سوي دريا جاي قرار من و تو


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد