دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۱ ۷۵ بازديد
در شب تجرّد محض
شب بي زمزمه
تو را مي شنوم
/ و تنفس آسمان را
/ و خواب برگها
در شب سكوت
تو را مي شنوم
/ و حيرت پنجره
/ و ارتعاش نسيم را
كه به ناگهان
/ فرا مي گيرد
/ تمام مرا
در شب تعجب
در شب شگفتي
تو را مي شنوم
و صداي پاي عمر را كه مي گذرد
و بوي مرگ را
/ كه پيش مي آيد
و در اين هنگام
حسرت درختي است
/ خشك و بي برگ
و شب با اندوه برقرار مي شود
و من مي شنوم
/ تو را و گريه هاي دلم را
ديگر سخني نيست
/ و نه حتي شعر
و من در خلأ گم مي شوم
/ كه كناري ندارد
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد