سرنوشت

مشاور شركت بيمه پارسيان

سرنوشت

۷۵ بازديد
 

دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است

ميان ما و رسيدن هزار فرسنگ است



مرا گشايش چندين دريچه كافي نيست

هزار عرصه براي پريدنم تنگ است



اسير خاكم و پرواز سرنوشتم بود

فرو پريدن و در خاك بودنم ننگ است



چگونه سر كند اينجا ترانه ي خود را

دلي كه با تپش عشق او هماهنگ است؟



هزار چشمه ي فرياد در دلم جوشيد

چگونه راه بجويد كه رو به رو سنگ است



مرا به زاويه باغ عشق مهمان كن

در اين هزاره فقط عشق، پاك و بي رنگ است


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد