دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۱ ۶۶ بازديد
اي خيال تو رؤياي روحاني جاري آب
اي سپيدار ستوار سبز گلستان محراب
وسعت پاك چشم تو سجاده ي باد و باران
باده ي نور مي نوشد از جام دست تو مهتاب
اختر روشني بخش شبهاي اندوه و ظلمت
شوق بيداري آفتاب از سراپرده ي خواب
تو گذشتي چنان رود از ذهن خاك عطشناك
باغ از بارش سبز ايثار تو گشته سيراب
راست استاده اي چون يكي صخره تا اوج خورشيد
جنگل سبزِ ايمان تو از كجا مي خورد آب؟
آمدي از ديار سَحَر كوله بار تو خورشيد
از صلاي تو شب واژگون گشته در كام مرداب