دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۱ ۶۲ بازديد
بگذار
گنجشكهاي خرد
در آفتاب مه آلود
/ بعد از ظهر زمستان
به تعبير بهار بنشينند
و گلهاي گلخانه
/ در حرارت ولرم والر
/ به پيشواز بهار مصنوعي بشكفند
سلام بر آنان
/ كه در پنهان خويش
/ بهاري براي شكفتن دارند
و مي دانند
هياهوي گنجشكهاي حقير
/ ربطي با بهار ندارد
/ حتي كنايه وار
بهار غنچه ي سبزي است
/ كه مثل لبخند بايد
/ بر لب انسان بشكفد
بشقابهاي كوچك سبزه
تنها يك « سين »
/ به « سين »هاي ناقص سفره مي افزايند
بهار كي مي تواند
/ اين همه بي معني باشد؟
بهار آن است كه خود ببويد
/ نه آنكه تقويم بگويد!