قيامت

مشاور شركت بيمه پارسيان

قيامت

۷۳ بازديد
 

دورتر آن سوتر

دايره در مه

ماه و خورشيد به هم آغشته

كوه ها سرگردان، آشفته

و زمينش ديگر

و زمانش ديگر

آسمانش را خورشيدي نيست

چشم تا بگشايي

وسعتي هست وسيع

مثل اطراف عطش بي پايان

بهت از حاشيه ي چشمانت مي ريزد

و تو مي ماني تنها عريان

ابري نيست تا تو را سبز كند

و نه جوباري

/ تا مشربه را آب كني

بادهايش به عطش مي مانند

با صدايي كه صدا نيست

/ تو را مي خوانند

لب خاموش تو را

/ پاسخي هست به اين

/ پرسش محتوم آيا؟


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد