دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۰ ۶۵ بازديد
قلب من مانده در زير حجابي
زير يك پرده پر از جنس آهن
كاشكي مي توانستم اين پرده ها را بدرم
بعد از آن
/ از شكاف تن پرده تا دورها پر بگيرم
آه اي دل، دل من –
/ چرا حسرت ديدگان ترم را
تا تماشاي غوغاي طوفان نبردي؟
آه آواره ي من، چرا ره به دريا نبردي؟
كاش آن دم كه باران مي آمد
/ خستگي دلم را به آرامش آبي آبها مي سپردم
كاشكي دست جادوگر آب را مي فشردم
كاشكي من نمي مردم از ترس مردن