اي پاسخ سپيد

مشاور شركت بيمه پارسيان

اي پاسخ سپيد

۷۸ بازديد
 

سال قحطي چشم تو

سالي كه باغ در سايه مي زيست

و جنگل از بسياري رطوبت

/ كرخت مي روييد

چشم ها حفره هاي مخوف

و سال اختلاط گرگ و ميش

دستي براي تفكيك بر نمي آمد

و هيچ چشمي نمي انديشيد

و لبها

/ با آهنگ تجسس سلام مي كرد

آسمان

/ آيينه ي تمام نماي دق بود

كه بشارت هيچ حجم روشني

/ از لبان صبح نمي گذشت

دريا تالاب مسطحي

/ بي موج

كه روي ران زمين

/ در استراحتي يله بود

و عشق حرام بود

هيچ خلوتي

/ به ياد خدا بر پا نمي شد

مردم با يأس

/ عكس يادگاري مي گرفتند

و با مرداب

/ هزار خاطره داشتند

/ رهايي ناپذير

تو آمدي

/ ساده تر از بهار

مثل تلاوت آيه هاي قيامت

با بعثتي عظيم در پي

و ما از خويش پرسيديم

زيستن يعني چه؟

و ياد گرفتيم بگوييم

/ توكلت علي الله

پيشاني ات

/ پاسخ سپيدي بود

/ براي ما

/ – در خويش مرده هاي معيوب -

حضور تو امروز

آسمان مجهزي است

/ كه بي شمار ستاره دارد

و مي توان كهكشان را شمرد

در اين زمان

/ تو به ماه مي ماني

دريغا

/ ماه واره ها در اين آسمان چه مي خواهند؟

كدام دست تو را

/ از ما مضايقه مي كند

و نگاه تاريك كدام چشم

/ به ماه واره هويت داد

ماه واره ها

/ از چشم آسمان خواهند اوفتاد

زيرا

/ سايه بان دست تو

/ سرسرايي است سبز

كه مي توان در مقابل خدا گريست

/ و شكوه كرد

و لبخندت

/ گذرگاهي است

كه مي توان به فتح پي برد

و سقوط ماه واره ها را تماشا كرد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد