آنان هفتاد و دو تن و بود

مشاور شركت بيمه پارسيان

آنان هفتاد و دو تن و بود

۷۶ بازديد
 

ميزبانان به دعوت باطل رفتند

/ ميزبانان به بيعت آذوقه

دلقكي بر شمشير خليفه مي رقصيد

پريشاني در كوفه فراوان بود

قوس قامت بيهودگان

/ به التزام تملق، حيات داشت

چشمان سمج خدا ناپرستان

/ به پايداري شب اصرار داشت

ميزبانان موافق

ميزبانان منافق

نان بيعت را تبليغ مي كردند

هفتاد و دو آفتاب

/ به ادامه انتشار كهكشان

/ از روشنان مشرق عشق

/ بر آمدند

در گذرگاه حادثه ايستادند

پيراهن خستگي را

/ با بلند نيزه دريدند

پيش هجوم آنان

سينه دريدند

/ هفتاد و دو آفتاب از ايمان

كه قوم زمين

/ در قيامشان نشسته بود

فرومايگان

/ دست تقلب را

/ در برابر شتابناكي ايشان گشودند

اينان به اعتماد خدا

به اعتصام خويش نماز بردند



*



بايد به آن قبيله دشنام داد

كه در راحت سايه نشستند

و امان شكفتن در خويش را كشتند

بايد به آن طايفه پشت كرد

/ كه دل خورشيد را شكستند



*



كدام صميميت

/ به انتشار مظلوميت شما دست زد

كه هنوز هم

/ طوفان از زمين

/ به ناله مي گذرد

و ابر سوگواري

/ بر آن سايه مي اندازد

آه اي بزرگواران، ياران

/ عطش ناپيداي شما را

/ هزار اقيانوس به تمنا نشسته است

اي پرندگان افق هاي دور از چشم

گوش من

/ صداي بالهاتان را شنيد

آيا جز به تحير

/ چگونه مي توان در شما درنگ كرد

مثل جنگل خدا

/ وقتي شما را بريدند

زمين عطشناك پايين

زير معنويت خونتان روئيد

و افق به مرتبه ظهور آمد

اسب سحر شيهه اي كشيد

هفتاد و دو آفتاب

/ از جنگل نيزه بر آمد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد