مخفي از ديده دشمن
شاعر : رضا مؤيد
اي فروزان گهر پاك بقيع
گل پرپر شده در خاك بقيع
با سلامت كنم آغاز كلام
اي تو را ختم رسل گفته سلام
اي فداي حق و قرباني دين
كرده يك عمر نگهباني دين
تنت از درد و الم كاسته شد
تا كه دين قامتش آراسته شد
از عدو ظلم و شرارت ديده
چون پدر رنج اسارت ديده
خار در پاي و رسن در بازو
رفتهاي با اسرا در هر سو
كرده خون خاطرت اي شمع ولا
محنت واقعهي كرب و بلا
كربلا ديدهاي و كوفه و شام
اي شهيد از اثر ظلم هشام
آتش و غم پر و بالت را سوت
زهر كين شعله به جانت افروخت
اثر زهر به زين آلوده
كرد اعضاي تو را فرسوده
خود تو مظلومي و قبر تو خراب
ديدهي دهر از اين غصّه پر آب
شيعه را دل ز عزايت شده داغ
كه بود قبر تو بيشمع و چراغ
ظلم اين است كه دور از ادراك
كرده يكسان حرمت را با خاك
نزد آن طايفهي زشت مرام
بوسه بر قبر شما هست حرام
با چنين ظلم و ستم از اعدا
بهتر اين است كه قبر زهرا
مخفي از ديدهي دشمن گرديد
تا زهر حادثه ايمن گرديد