مويه كنان

مشاور شركت بيمه پارسيان

مويه كنان

۸۳ بازديد

مويه كنان

شاعر : ياسر مسافر

آنجا كه اشك پاي غمت پا گرفت و بعد...
بغضي ميان سينه من جا گرفت و بعد...

وقتي كه ذوالجناح بدون تو بازگشت
اين دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...

ابري سياه بر سر راهم نشسته بود
ابري كه روي صورت من را گرفت و بعد...

انگار صداي مادري دلخسته مي رسيد
آري صداي گريه ي زهرا گرفت و بعد...

همراه آن صدا تماميِّ كودكان
ذكر محمدا و خدايا گرفت و بعد...

هر كس كه زنده بود از اهل خيام تو
مويه كنان شد و ره صحرا گرفت و بعد...

دور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خيمه هاي تو بالا گرفت و بعد...

«پس بر سنان كنند سري را كه جبرئيل
شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل»


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد