دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۱۰ ۸۳ بازديد

مويه كنان
شاعر : ياسر مسافر
آنجا كه اشك پاي غمت پا گرفت و بعد...
بغضي ميان سينه من جا گرفت و بعد...
وقتي كه ذوالجناح بدون تو بازگشت
اين دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...
ابري سياه بر سر راهم نشسته بود
ابري كه روي صورت من را گرفت و بعد...
انگار صداي مادري دلخسته مي رسيد
آري صداي گريه ي زهرا گرفت و بعد...
همراه آن صدا تماميِّ كودكان
ذكر محمدا و خدايا گرفت و بعد...
هر كس كه زنده بود از اهل خيام تو
مويه كنان شد و ره صحرا گرفت و بعد...
دور از نگاه علمدار لشگرت
آتش به خيمه هاي تو بالا گرفت و بعد...
«پس بر سنان كنند سري را كه جبرئيل
شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل»
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد