حيف شد چشمتان زدند آقا

مشاور شركت بيمه پارسيان

حيف شد چشمتان زدند آقا

۸۰ بازديد

حيف شد چشمتان زدند آقا

شاعر : مهدي صفي ياري

اي درود خدا به ساحت تان
به قد و قامت قيامت تان

ماه هم پيش تان كم آورده
كوه مي لرزد از صلابت تان

همه را كشته راه رفتن تان
همه را كشته اين نجابت تان

مثل يك روز روشن است آقا
مهرباني شده است عادت تان

اي سرآغاز تان كرامت محض
با خودم فكر مي كنم نهايت تان....

راستي يك سئوال ، با خورشيد
از كي آغاز شد رفاقت تان ؟

تو و خورشيد عين هم هستيد
در بلنداي قد و قامت تان

حيف شد چشم تان زدند آقا
شك نداريم در شهامت تان

من از اينجا به بعد معذورم
كاش مي شد گذاشت راحت تان

در لهوف آمده تفاوت داشت ....
...با همه نحوه ي شهادت تان

تو زيارت گهي و آمده اند
اينهمه تير به زيارت تان

گرد و خاكي بلند شد آن روز
بر سر پرچم و علامت تان

كاش يك مشت آب مي خوردي
آب شد آب از خجالت تان

آه ...آقا ...بلند شو آقا
مادري آمده عيادت تان


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد