دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۹ ۷۴ بازديد
منزلت غدير
شاعر : وحيد قاسمي
امير علقمه از صدر زين به زير افتاد
ميان لشگري از تيغ و نيزه گير افتاد
دو دست زخمي او ماندو طعنه ي تكبير
به يــاد مــنــزلت آيــه ي غــدير افــتــاد
چقدر شدت ضرب عمود سنگين بود!
دوبــاره چند تــرك بر دل كويــر افتاد
نگاه خسته و شرمنده اش به آقا گفت:
ببخشْ، مشك حرم بين اين مسير افتاد
چگونـه پيكـر او را بـه خـيـمه هـا ببرد؟
حسين گريه كنان فكر يك حصير افتاد
تمام غصه ام اين است , پشت پا بخوري
تو هم شبيه خودم نيزه بي هوا بخوري
خـدا كند كه به فرقـم نـظر نـينـدازي
هراس دارم از اين عمق زخم جا بخوري!
عـزيز فـاطـمه مـديون زيـنبت كـــردم
اگر كه ثانيه اي غصـه ي مـرا بخـوري
شبيه من جگرت آب مي شود وقتي
به زير تيغ وسنان حرص خيمه را بخوري
خلاصه عرض كنم حرف تيرها اين است
قـرار نيست كه از آب كـربلا بـخـوري!