علي اكبرها
شاعر : علي اكبر لطيفيان
اي تجلي صفات همه ي برترها
چقدر سخت بود رفتن پيغمبرها
قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده اي
چون كه عشق پدران نيست كم از مادرها
پسرم! مي روي اما پدري هم داري
نظري گاه بيندار به پشت سرها
سر راهت پسرم تا در آن خيمه برو
شايد آرام بگيرند كمي خواهرها
بهتر اين است كه بالاي سر اسماعيل
همه باشند و نباشند فقط هاجرها
مادرت نيست اگر مادر سقا هم نيست
عمه ات هست به جاي همه ي مادرها
حال كه آب ندارند براي لب تو
بهتر اين است كه غارت شود انگشترها
زودتر از همه ي آماده شدي،يعني كه:
"آنچنان خسته نگشته است تن لشگرها
آنچنان كهنه نگشته است سم مركبها
آنچنان كند نگشته است لب خنجرها"
چه كنم با تو و اين ريخت و پاشي كه شده
چه كنم با تو و با بردن اين پيكرها
آيه ات بخش شده آينه ات پخش شده
علي اكبر من شد علي اكبرها
گيرم از يك طرفي نيز بلندت كردم
بر زمين باز بماند طرف ديگرها
با عباي نبوي كار كمي راحت شد
ورنه سخت است تكان دادن پيغمبرها