خضر تشنه كام - وحيد قاسمي

مشاور شركت بيمه پارسيان

خضر تشنه كام - وحيد قاسمي

۷۷ بازديد

خضر تشنه كام

شاعر : وحيد قاسمي

 برنيزه روي پاي خودت ايستاده اي
مردي شدي، براي خودت ايستاده اي

مثل بزرگهاي قبيله چه با غرور!
بر پاي ادعاي خودت ايستاده اي

شانه به شانه ي همه سرهاي قافله
همراه مقتداي خودت ايستاده اي

تو پا به پاي اكبر و عباس بر سنان
تنها به اتكاي خودت ايستاده اي

ذبح عظيم، بت شكن، پير كربلا
در وادي مناي خودت ايستاده اي

اي خضرتشنه كام، دراين گوشه ي كوير
بر چشمه ي بقاي خودت ايستاده اي

ما بين ناقه هاي من و عمه زينبت
در مروه و صفاي خودت ايستاده اي

رأست چگونه بر سر ني بند مي شود!؟
بي شك تو با دعاي خودت ايستاده اي

در آسمان ابري سنگ و كلوخ شهر
با سعي بالهاي خودت ايستاده اي

پيش سپاه ابرهه ي عابران شام
مانند كعبه جاي خودت ايستاده اي

من را دعا كن از سر ني، كودك رباب
در محضر خداي خودت ايستاده اي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد