ماهي قرمز شده
شاعر : مهدي رحيمي
نفس در قفس سينه تلاطم بكند
كاش كه اين حرمله يك لحظه تجسم بكند
تير چه با ساقه گندم بكند
آه چه مي شد كه سفيدي گلوگاه تو را گم بكند
به لبم امده جانم
كه اگر تير رها شد زكمان
مقصد آن چيست؟
دهان؟
يا كه عروق شريان؟
يا كه رگان؟
يا نكند قلب تو يك مرغ پر و بال زنان
تير بين دهان باز كمان ؛ مانده خودش هم به عجب!
اُف به رگ غيرت مردان عرب!
طول قد طفل رباب است حدود سه وجب
از چه سبب بود چنين فاجعه اي؟
باز بنازم به پاكي نسب
از چه سبب باز بنازم به اسم و به لقب
تير از دور مي آيد
هدفش از همه اعضاي تو، بر فرض گلو!
تير بزرگ است
كجا؟ از جهت طول يا عرض گلو را بزند
از وسط حنجر تو ، قد تو را تا بزند
تير مي آيد كه سه تا شعبه در اين نقطه زيبا بزند
اي بركه تو سنگ شده
با ضربان دل تو تير هماهنگ شده
دست پدر باز شده
تُنگ شده،تَنگ شده
رشته قنداقه تو قرمز پر رنگ شده
زرد شده صورت تو
گندم بي ساقه شده
تير گلو را زده
با خون تو قنداقه شده
و پدر آمده با هيچ جوابي!
نه قراري
نه تابي
نه به دستش "علي اصغر " و نه قطره آبي!
چه حسابي ، چه كتابي؟