اي مزرعه زخم - حسن لطفي

مشاور شركت بيمه پارسيان

اي مزرعه زخم - حسن لطفي

۶۴ بازديد

اي مزرعه زخم

شاعر : حسن لطفي

هر چند به ياران نرسيدم كه بميرم
ديدار تو مي داد اميدم كه بميرم

ديدم كه نفس مي زني و هيچ كست نيست
من يك نفس اين راه دويدم كه بميرم

با هر تب افسوس نمردم كه نمردم
در خون تو اين بار اميدم كه بميرم

با ديدن هر زخم تو اي مزرعه زخم
از سينه چنان آه كشيدم كه بميرم

مي گفتم و مي سوختم از ناله زينب
وقتي ز تنت نيزه كشيدم كه بميرم

شادم كه در آغوش تو افتاده دو دستم
در پاي تو اين زخم خريدم كه بميرم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد