دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۹ ۶۴ بازديد
اي مزرعه زخم
شاعر : حسن لطفي
هر چند به ياران نرسيدم كه بميرم
ديدار تو مي داد اميدم كه بميرم
ديدم كه نفس مي زني و هيچ كست نيست
من يك نفس اين راه دويدم كه بميرم
با هر تب افسوس نمردم كه نمردم
در خون تو اين بار اميدم كه بميرم
با ديدن هر زخم تو اي مزرعه زخم
از سينه چنان آه كشيدم كه بميرم
مي گفتم و مي سوختم از ناله زينب
وقتي ز تنت نيزه كشيدم كه بميرم
شادم كه در آغوش تو افتاده دو دستم
در پاي تو اين زخم خريدم كه بميرم