دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۹ ۷۵ بازديد
بداء
شاعر : رضا جعفري
قرار بود كه يك ابر بي قرار شود
در آسمان بوزد مدتي بخار شود
سه سال بعد بيايد سه بار پي در پي
ببارد و برود ، كوه ، نو نوار شود
و زندگي بكند مثل اين همه دختر
و عقد دائم يك مرد خواستگار شود
قرار بود همين دامني كه مي بينيد
بجاي اينكه بسوزد و پر غبار شود
فقط براي لباس عروسي اش باشد
نه كه كفن شود و زينت مزار شود
و در ادامه ي سير تكاملي خودش
الهه ي حرم رب روزگار شود
قرار بود ، ولي نه بداء حاصل شد
كه او عروسك زنجير نابكار شود
خدا نخواست عروسي كند بزرگ شود
خدا نخواست كه خانوم خانه دار شود