دانلود فايل صوتي ( 2.50 مگابايت )
هر كه دارد هوس كرببلا بسم الله
محمد غفاري
بازهم آب بهانه شد و يادت كردم
يادت افتادم و با گريه عبادت كردم
اشكها ريختم و غسل شهادت كردم
روضه خوانت شدم و عرض ارادت كردم
تا بيافتد به من آن گوشه نگاهت، آنگاه
«هر كه دارد هوس كرببلا بسمالله»
حرفي از كرببلا شد كه دلم ميلرزد
چشمم از اشك پر و عكس حرم ميلرزد
باز هم مرثيه در دست قلم ميلرزد
كوه هم شانهاش از وسعت غم ميلرزد
وقت پرواز شد و باز شنيدم در راه
«هر كه دارد هوس كرببلا بسمالله»
كاروان رفت و زمان از سفرت جا ميماند
آسمان خيره به چشمان ترت جا ميماند
شهر از فيض نماز سحرت جا ميماند
كعبه از گردش بر دور سرت جا ميماند
و تو گفتي كه شده راه سعادت كوتاه
«هر كه دارد هوس كرببلا بسمالله»
همگي دور تو و خيمه كه ميشد تاريك
با دو انگشت تو ديدند خدا را نزديك
جبرئيل آمد و ميگفت به هر يك تبريك
دست بيعت به تو دادند و شدند آن ياري كه
نيست در باورشان يك سر سوزن اكراه
«هر كه دارد هوس كرببلا بسمالله»
ناگهان حس غريبانهاي آمد به وجود
چشمها باز شد و در پي يك كشف و شهود
بوي سيب آمد و ميخواند لبم اذن ورود
در همان لحظه كه غير از تو دگر هيچ نبود
در و ديوار حسينيه همه شد مداح
«هر كه دارد هوس كرببلا بسمالله»