دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۸ ۴۶ بازديد
يك كهكشان شكوفه گيلاس
نقشي كشيده بود بر آن نيلگون پرند
شعري نوشته بود بر آن آبي بلند
موسيقي بهار
چون موجي از لطافت شادي نشاط نور
در صحنه فضا مترنم بود
تالار دره راه
تا انتهاي دامنه مي پيمود
هر ذره وجود من از شور و حال مست
بر روي اين ترنم رنگين
آغوش مي گشود
ارديبهشت و دره دربند
تا هر كجا بود مسير نگاه گل
بام و هوا درخت زمين سبزه راه گل
تا بي كران طراوت
تا
دلبخواه گل
با اين كه دست مهر طبيعت ز شاخسار
گل مي كند نثار
در پهنه خزان زده روح اين ديار
يك لب خنده بازنبينم درين بهار
يك ديده بي سرشك نيابي به رهگذر
آيا من اين بهشت گل و نور و نغمه را
ناديده بگذرم
يك كهكشان شكوفه گيلاس را دريغ
بايد ز پشت پرده اي از
اشك بنگرم
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد