چتر وحشت

مشاور شركت بيمه پارسيان

چتر وحشت

۴۳ بازديد
 

سينه صبح را گلوله شكافت
باغ لرزيد و آسمان لرزيد
خواب ناز كبوترذان آشفت
سرب داغي به سينه هاشان ريخت
ورد گنجشك هاي مست گسست
عكس گل
در بلور چشمه شكست
رنگ وحشت به لحظه ها اميخت
بر خونين به شاخه ها آويخت
مرغكان رميده خواب آلوده
پر گشودند در هواي كبود
در غبار طلايي خورشيد
ناگهان صد هزار ال سپيد
چون گلي در فضاي صبح شكفت
وز طنين گلوله هاي دگر
همچو ابري به سوي دشت گريخت
نرم نرمك
سكوت بر ميگشت
رفته ها آه بر نمي گشتند
آن رها كرده لانه هاي اميد
ديگر آن دور و بر نمي گشتند
باغ از نغمه و ترانه تهي است
لانه متروك و آشيانه تهي است
ديرگاهي است در فضاي جهان
آتشين تيرها صدا كرده
دست سوداگران وحشت و مرگ
هر طرف آتشي به پا كرده
باغ
را دردست بي حيايي ستم
از نشاط و صفا جدا كرده
ما همان مرغكان بيگنهيم
خانه و آشيان رها كرده
آه ديگر در اين گسيخته باغ
شور افسونگر بهاران نيست
آه ديگر در اين گداخته دشت
نغمه شاد كشتكاران نيست
پر خونين به شاخسارام هست
برگ رنگين به شاخساران نيست
اينكه بالا گرفته در آفاق
نيست فوج كبوتران سپيد
كه بر اين بام مي كند پرواز
رقص فوارههاي رنگين نيست
اينكه از دور مي شكوفد باز
نيست روياي بالهاي سپيد
در غبار طلايي خورشيد
اين هيولا كه رفته تا افلاك
چتر وحشت گشوده بر سر خاك
نيست شاخ و گل و شكوفه و
برگ
دود و ابر است و خون و آتش و مرگ


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد