دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۸ ۴۰ بازديد
باز له له مي زند از تشنه كامي برگ
باز مي جوشد سراپاي درختان را غبار مرگ
باز ميپيچد به خود از سيلي سوزان گرما تاك
مي فشارد پنجه هاي خشك و گرد
آلود را بر خاك
باز باد از دست گرما ميكشد فرياد
گوييا مي رقصد آتش ميگريزد باد
باز ميرقصد به روي شانه هاي شهر
شعله هاي آتش مرداد
رقص او چون رقص گرم مارها بر شانه ضحاك
سر بر آر از كوه با آن گاوپيكر گرز
اي نسيم دره البرز