فريادهاي سوخته

مشاور شركت بيمه پارسيان

فريادهاي سوخته

۳۳ بازديد
 

من با كدام دل به تماشا نشسته ام
آسوده
مرگ آب و هوا و نبات را
مرگ حيات را ؟
من با كدام يارا
در اين غبار سنگين
مرگ پرندهها را
خاموش مانده ام ؟
در انهدام جنگل
در انقراض دريا
در قتل عام ماهي
من با كدام مايه صبوري
فرياد برنداشته ام
آي!….؟
پيكار خير و شر
كز بامداد روز نخستين
آغاز گشته بود
در اين شب بلند به پايان رسيده است
خير از زمين به عالم ديگر
گريخته ست
وين خون گرم اوست كه هر جا كه بگذريم
بر خاك ريخته ست
در تنگناي دلهره اينك
خاموش و خشمگين به چه كاريم ؟
فرياد هاي سوخته مان را
در غربت كدام بيابان
از سينه هاي خسته برآريم ؟
اي كودك نيامده ! اي آرزوي دور
كي چهره مي نمايي؟
اي نور
مبهمي كه نمي بينمت درست
كي پرده مي گشايي ؟
امروز دست گير كه فردا
از دست رفته است
انسان خسته اي كه نجاتش به دست تست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد