دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۲۰:۰۸ ۳۳ بازديد
نفس مي زند موج
نفس مي زند موج
ساحل نمي گيردش دست
پس مي زند موج
فغاني به فرياد رس مي زند موج
من آن رانده مانده بي شكيبم
كه راهم به فرياد رس بسته
دست فغانم شكسته
زمين زير پايم تهي مي كند جاي
زمان در كنارم عبث مي زند موج
نه در من غزل مي زند بال
مه در دل هوس مي زند موج
رها كن رها كن
كه اين شعله خرد چندان نپايد
يكي برق سوزنده بايد
كزين تنگنا ره گشايد
كران تا كران خار و خس م يزند موج
گر ايننغمه اين دانه اشك
درين خاك روييد و باليد و بشكفت
پس از مرگ بلبل ببينيد
چه خوش بوي گل در قفس مي زند موج