عيد وصي خم

مشاور شركت بيمه پارسيان

عيد وصي خم

۳۰ بازديد

عيد وصي خم

شاعر : سروش اصفهاني

ز خلد فراز آمد عيد وصى خم
شادند بدين عيد نو آيين همه مردم

امروز نهاد ايزد منت به سر ما
برخوان ز نبى آيت اتممت عليكم

امروز نبى داد سزا را به سزاوار
در زير قبايل شده پهناى زمين گم

دست وصى بر حق بگرفت و برافراشت
چون چشمه خورشيد كه بر چرخ چهارم

پشت نبى و روى هدى حيدر كرار
شاهى كه به نه گردون او راست تحكم

در هر صفتى باز ندانيش ز ايزد
جز آن كه منزه بود ايزد ز تجسم

صد آيت موسيش عيان از دم شمشير
صد معجز عيسيش نهان زير تبسم

جز بر گهر ختم رسل خواجه لولاك
بر هر گهرى گوهر او راست تقدم

حاصل نشدش معرفت كامل جبريل
زانو نزد ار نزد وى از بهر تعلم

علم از على و آل على بايدت آموخت
خيره مطلب بوى خوش عود ز هيزم

اندر رسن دوستى عترتش آويز
خواهى كه شوى بر سر اين بر شده طارم

تا زاد على از گهر آدم ، ابليس
از سجده نكردن گزد انگشت تندم

ديدند درو چون همه اوصاف خداوند
كردند گروهى به خداييش توهم

بردى فلك ماه بديدار زمين رشك
چون دلدل او سودى بر روى زمين سم

مور آمده در بارگهش از پى حاجت
مار آمده در پيشگهش بهر تظلم

روزى همه زو ريزد چون ژاله ز گردون
هستى همه زو خيزد چون موج ز قلزم

در حفره دوزخ عدوى او است معذب
در غرفه فردوس وليش به تنعم

هست از مدد فيض وى و پرتو ذاتش
گرديدن گردون و درخشيدن انجم

بر دوش وى افكند ردايى ملك العرش
كان را نرسد دست مه و گردون بر كم

بشكسته به پيرانه سر اندر صف كفار
در مهد دريده ز دم تنين تا دم

تا خواجه نخواندش پدر خاك به كنيت
در شرع مقرر نشد آيين تيمم

اى دست خداوند جهان اى در رحمت
بر بنده مداح بود جاى ترحم

خواهم ز تو بهبودى از اين الم صعب
زين بيش مرامى نبود جاى تالم

يعقوب لقاى توهمى جست بزارى
داود ثناى تو سرودى به ترنم

تا دست نزد نوح به دامان تو ننشست
كشتى به سر جودى و دريا ز تلاطم

آدم به مقام تو و جاه تو حسد برد
شد فتنه او از پى اين خوشه گندم

چون تو به همى كرد ازين خواهش باطل
بنهاد به سر ذوالمننش تاج تكرم

در سدره و در سينا با احمد و موسى
كرده به زبان تو خداوند تكلم

فردا كه دهد خصم تو را ايزد پاداش
هر موى زند بر تن او نيش چو كژدم

مدح على و آل چنين گوى سروشا
پشمينه گدا را ده و شاهان را قاقم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد