ساغي رندان

مشاور شركت بيمه پارسيان

ساغي رندان

۲۸ بازديد

ساغي رندان

شاعر : مرحوم آغاسي

يكي گويد سراپا عيب دارم
يكي گويد زبان از غيب دارم

نمي دانم كه هستم هرچه هستم
قلم چون تيغ مي رقصد به دستم

نه دِئبـِل نه فَرَزدَق نه كُمِيتَم
وليكن خاك پاي اهل بيتم

الا ساقي مستان ولايت
بهار بي زمستان ولايت

از آن جامي كه دادي كربلا را
بنوشان اين خراب مبتلا را

چنان مستم كن از يكتا پرستي
كه از آهم بسوزد ملك هستي

هزاران راز را در من نهفتي
ولي در گوش من اينگونه گفتي

زاحمد تا احد يك ميم فرق است
جهاني اندرين يك ميم غرق است

يقينا ميم احمد ميم مستيست
كه سرمست ازجمالش چشم هستيست

زاحمد هر دو عالم آبرو يافت
دمي خنديدو هستي رنگ وبو يافت

اگر احمد نبود آدم كجابود
خدا را آيه اي محكم كجا بود

چه مي پرسند كين احمد كدام است
كه ذكرش لذت شُرب مدام است

همان احمدكه آوازش بهار است
دليل خلقت ليل النهار است

همان احمد كه فرزند خليل است
قيام بت شكن هارادليل است

همان احمدكه ستارُالعيوب است
دليل راه و علّامُ الغيوب است

همان احمدكه جامش جام وحي است
به دستش ذوالفقار امر و نهي است

همان احمد كه ختم الانبياء شد
جناب كُنتُ كنزاً مخفيا شد

همان اوّل كه اينجا آخر آمد
همان باطن كه برما ظاهرآمد

همان احمد كه سرمستان سرمد
بخوانندش ابوالقاسم محمّد

محمد ميم و حاء و ميم و دال است
تدارك بخش عدل و اعتدال است

محمد رحمةٌ للعالمين است
شرافت بخش صد روح الامين است

محمد پاك و شفاف و زلال است
كه مرآت جمال ذوالجلال است

محمد تا نبوت را برانگيخت
ولايت را به كام شيعيان ريخت

ولايت بادۀ غيب و شهود است
كليد مخزن سرّ وجود است

محمد با علي روز اخوت
ولايت را گره زد بر نبوت

محمد را علي آيينه دار است
نخستين جلوه اش در ذوالفقار است

به جز دست علي مشكل گشا كيست
كليدكُنتُ كنزاًمخفيا كيست

كسي ديگر توانايي ندارد
كه زخم شيعه را مرهم گذارد

غدير اي باده گردان ولايت
رسولان الهي مبتلايت

ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشه گيران خرابات

رسولي كز غدير خم ننوشد
رداي سبز بعثت را نپوشد

تمام انبياء ساغر گرفتند
شراب از ساقي كوثر گرفتند

علي ساقي رندان بلاكش
بده جامي كه مي سوزم در آتش

مرا آيينۀ صدق و صفا كن
تجللي گاه نور مصطفي كن


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد