مرا غدير نداي بلند آزادي است
شاعر : مصطفي بادكوبه اي هزاوه اي
مرا غدير نه بركه، كه بيكران درياست
علي نه فاتح خيبر،كه فاتح دلهاست
مرا غدير نه بركه، كه خم جوشان است
علي نه ساقي كوثر،كه كوثر عظماست
مرا غدير نه يك برگ سرد تاريخ است
علي نه شافع محشر، كه محشر كبراست
مرا غدير حريم وصال محبوب است
علي نه همسر زهرا كه كيمياي ولاست
مرا غدير بود پايگاه دانش و دين
علي نه كاتب قرآن كه آيت عظماست
مرا غدير نه يك واژه در دل تاريخ
كه جان پناه همه رهروان راه خداست
مرا غدير نه يك روز اختلاف افكن
كه همچو چشمه ي مبعث زلال وحدت زاست
مرا غدير نداي بلند آزادي است
علي نه حامي بوذر كه روح صدق و صفاست
مرا علي نبود خلقتي خدا گونه
چو غاليان نسرايم كه مالك دو سراست
اگر نه عالم و عادل مرا نمي شايد
ستايمش كه علي عالي و علي اعلاست
بخوان ز سوره انعام علت درجات
علي ز علم و عمل بر جهانيان مولاست
مگوكه مولد او كعبه شد كه مي گويم
به هر مكان كه علي هست كعبه خود آنجاست
هر آن كه دم زند از عشق آن ولي والا
علي صفت اگرش نيست، كار غرق خطاست
بخوان تو نامه مولا به مالك اشتر
كه طرز فكر علي از خطوط آن پيداست
ببين كه در دل آن رادمرد بي همتا
به ياد قسط و عدالت چه محشري بر پاست
بكوش رنگ علي گيري و صفات علي
هزار نكته باريك تر ز مو اينجاست
به سالروز امامت به جشن عيد غدير
كه اشك شوق به چشمان عاشقان پيداست
گل (اميد) به لب ها نشاندم و گفتم
خوشا دلي كه در آن مُهر مهر مير ولاست