دل سفر كن در منا و عيد قربان را ببين

مشاور شركت بيمه پارسيان

دل سفر كن در منا و عيد قربان را ببين

۳۰ بازديد

دل سفر كن در منا و عيد قربان را ببين

شاعر : غلامرضا سازگار

گوسفند نفس را با تيغ تقوي سر ببر
پاي تا سر جان شو و رخسار جانان را ببين

سفره ي مهماني خاص خدا گرديده باز
لاله ي لبخند و اشك شوق مهمان را ببين

ديو نفس از پا درافكن، سنگ بر شيطان بزن
هم شكست نفس را، هم مرگ شيطان را ببين

تيغ در دست خليل و بند در دست ذبيح
حنجر تسليم بنگر، تيغ بران را ببين

كارد تيز و دست محكم، حلق نازك‌تر ز گل
پاي تا سر چشم شو، اخلاص و ايمان را ببين

خاك گل انداخته از اشك چشم حاجيان
در دل تفتيده ي صحرا، گلستان را ببين

گريه و اشك و دعا و توبه و تهليل را
رحمت و لطف و عطا و عفو و غفران را ببين

آتش گرما گلستان گشته چون باغ خليل
در دل صحرا صفاي باغ رضوان را ببين

روي حق هرگز نگنجد در نگاه چشم سر
چشم دل بگشا جمال حي سبحان را ببين

خيمه ي حجاج را با پاي جان يك يك بگرد
آتش دل، سوز سينه، چشم گريان را ببين

دل تهي از غير كن تا بنگري دلدار را
سر بزن در خيمه‌ها شايد ببيني يار را

سينه مشعر، دل حرم، ميدان ديد ما مناست
گر ببندي لب ز حرف غير، هر حرفت دعاست

غم مخور گر گم شدي يا خيمه را گم كرده‌اي
سير كن تا بنگري گم‌گشته ي زهرا كجاست

لحظه‌اي آرام منشين هر كه را ديدي بپرس
يار سوي مكه رفته، يا به صحراي مناست؟

حيف ياران در مني رفتم نديدم روي او
عيب از آن رخسار زيبا نيست، عيب از چشم ماست

حاجيان جمعند دور هم به صحراي منا
حاجي ما در بيابان در مسير كربلاست

حاجيان كردند دل را خوش به ذبح گوسفند
حاجي ما ذبح طفلش پيش پيكان بلاست

حاجيان سر مي‌تراشند از پي تقصيرشان
حاجي ما هم چهل منزل سرش برنيزه‌هاست

حاجيان دست دعاشان بر سما گردد بلند
حاجي ما از بدن دست علمدارش جداست

حاجيان را هست يك قرباني آن هم گوسفند
حاجي ما هم ذبيحش جمله تقديم خداست

حاجيان را از هجوم زائرين بر تن فشار
حاجي ما سينه‌اش از سم اسبان توتياست

خوش بود «ميثم» هميشه سوگواري بر حسين
حاجي آن باشد كه اشكش هست جاري برحسين


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد