سه شعر از فاضل نظري

مشاور شركت بيمه پارسيان

سه شعر از فاضل نظري

۳۱ بازديد

فاضل نظري

شاعر : فاضل نظري

شهر 2

هم از سكوت گريزان، هم از صدا بيزار
چنين چرا دلتنگم؟! چنين چرا بيزار

زمين از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغي بسيار رد پا بيزار

قدم زدم! ريه هايم شد از هوا لبريز
قدم زدم! ريه هايم شد از هوا بيزار

اگرچه مي گذريم از كنار هم آرام
شما زمن متنفر، من از شما بيزار

به مسجد آمدم و نااميد برگشتم
دل از مشاهده ي تلخي ريا بيزار

صداي قاري و گل دسته هاي پژمرده
اذان مرده و دلهاي از خدا بيزار

به خانه ام بروم؟! خانه از سكوت پر است
سكوت مي كند از زندگي مرا بيزار

تمام خانه سكوت و تمام شهر صداست
از اين سكوت گريزان، از آن صدا بيزار

  خواب

گرچه مي گويند اين دنيا به غير از خواب نيست
اي عجل! مهمان نوازي كن كه ديگر تاب نيست

بين ماهي هاي اقيانوس و ماهي هاي تنگ
هيچ فرقي نيست وقتي چاره اي جز آب نيست!

ما رعيت ها كجا! محصول باغستان كجا؟!
روستاي سيب هاي سرخ بي ارباب نيست

اي پلنگ از كوه بالارفتنت بيهوده است
از كمين بيرون مزن، امشب شب مهتاب نيست

در نمازت شعر مي خواني و مي رقصي، دريغ!
جاي اين ديوانگي ها گوشه ي محراب نيست

گردبادي مثل تو، يك عمر سرگردان چيست؟
گوهري مانند مرگ اينقدر هم ناياب نيست!

  آن جا و اين جا

وضع ما، در گردش دنيا چه فرقي مي كند
زندگي يا مرگ، بعد از ما چه فرقي مي كند

ماهيان روي خاك و ماهيان روي آب
وقت مردن، ساحل و دريا چه فرقي مي كند

سهم ما از خاك وقتي مستطيلي بيش نيست
جاي ما اينجاست يا آن جا چه فرقي مي كند؟

ياد شيرين تو بر من زندگي را تلخ كرد
تلخ و شيرين جهان اما چه فرقي مي كند

هيچ كس هم صحبت تنهايي يك مرد نيست
خانه ي من با خيابان ها چه فرقي مي كند

مثل سنگي زير آب از خويش مي پرسم مدام
ماه پايين است يا بالا چه فرقي مي كند

فرصت امروز هم با وعده ي فردا گذشت
بي وفا! امروز با فردا چه فرقي مي كند؟

براي مشاهده اشعار فاضل نظري كليك كنيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد